صفت ( adjective )
• (1) تعریف: pertaining to the ownership, tenure, or cultivation of land.
• مترادف: agricultural, agronomical, field, landed
• مشابه: pastoral, rural, terrestrial
• مترادف: agricultural, agronomical, field, landed
• مشابه: pastoral, rural, terrestrial
- The governments of developing countries must often give high priority to agrarian reforms.
[ترجمه گوگل] دولت های کشورهای در حال توسعه اغلب باید اولویت بالایی به اصلاحات ارضی بدهند
[ترجمه ترگمان] دولت های کشورهای در حال توسعه اغلب باید اولویت بالایی به اصلاحات ارضی بدهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دولت های کشورهای در حال توسعه اغلب باید اولویت بالایی به اصلاحات ارضی بدهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: pertaining to farming, or to farmers or farmers' groups and concerns.
• مترادف: agricultural, farming, pastoral, rural
• مشابه: landed
• مترادف: agricultural, farming, pastoral, rural
• مشابه: landed
- He folded up his business and returned to agrarian pursuits.
[ترجمه گوگل] او کسب و کار خود را بسته و به کارهای کشاورزی بازگشت
[ترجمه ترگمان] کار خود را تا کرد و به اشتغالات زمینی بازگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کار خود را تا کرد و به اشتغالات زمینی بازگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: devoted to agriculture; rural; agricultural.
• مترادف: agricultural, agrobiological, agronomical, rural
• مشابه: landed
• مترادف: agricultural, agrobiological, agronomical, rural
• مشابه: landed
- This candidate appeals to the agrarian part of the state.
[ترجمه گوگل] این نامزد به بخش ارضی دولت متوسل می شود
[ترجمه ترگمان] این کاندیدا برای بخش کشاورزی دولت درخواست استیناف می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این کاندیدا برای بخش کشاورزی دولت درخواست استیناف می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- What had once been a mainly agrarian society is becoming a mainly industrialized one.
[ترجمه گوگل] آنچه زمانی یک جامعه عمدتاً کشاورزی بود در حال تبدیل شدن به یک جامعه عمدتاً صنعتی است
[ترجمه ترگمان] آنچه زمانی یک جامعه کشاورزی بود در حال تبدیل شدن به یک جامعه صنعتی عمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آنچه زمانی یک جامعه کشاورزی بود در حال تبدیل شدن به یک جامعه صنعتی عمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: agrarianism (n.)
مشتقات: agrarianism (n.)
• : تعریف: a supporter of equitable land distribution and of agricultural interests.
• مشابه: agriculturist, farmer, granger, husbandman
• مشابه: agriculturist, farmer, granger, husbandman
- Agrarians fought for the regulation of railroads.
[ترجمه گوگل] کشاورزان برای تنظیم راه آهن مبارزه کردند
[ترجمه ترگمان] Agrarians برای قوانین راه آهن جنگیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] Agrarians برای قوانین راه آهن جنگیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید