agitatedly

جمله های نمونه

1. His heart was beating agitatedly, as if sharing his sense of foreboding.
[ترجمه گوگل]قلبش با آشفتگی می تپید، گویی حس پیشگویی خود را به اشتراک می گذاشت
[ترجمه ترگمان]قلبش به شدت می زد، انگار که حس دلواپسی او را در خود شریک کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Why did she churn so agitatedly in my stomach? Quite possibly I was the only one who found her frightful.
[ترجمه گوگل]چرا او اینقدر آشفته در شکم من چرخید؟ احتمالاً من تنها کسی بودم که او را ترسناک دیدم
[ترجمه ترگمان]چرا این قدر سر و کله منو تکون داد؟ شاید من تنها کسی بودم که او را وحشتناک یافتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Agitatedly, it changed its spots from orange to blue to green and, finally, flushed perfectly purple.
[ترجمه گوگل]با آشفتگی لکه های خود را از نارنجی به آبی به سبز تغییر داد و در نهایت کاملاً بنفش برافروخت
[ترجمه ترگمان]لکه های نارنجی رنگش را از نارنجی به آبی تا سبز عوض کرد و بالاخره سرخ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His agitatedly ground goes accusatorial accountant.
[ترجمه گوگل]زمین آشفته او به حسابدار متهم می رود
[ترجمه ترگمان]زمین به صورت agitatedly حسابدار نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Turbaned men talked agitatedly outside among parked pick - up trucks and military vehicles.
[ترجمه گوگل]مردان عمامه دار بیرون در میان وانت های پارک شده و خودروهای نظامی با آشفتگی صحبت می کردند
[ترجمه ترگمان]مردان turbaned در بیرون از کامیون ها و کامیون های نظامی به صدا در آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His belt buckle was digging into the soft skin of her stomach and she moved agitatedly, unconsciously provocative.
[ترجمه گوگل]سگک کمربندش روی پوست نرم شکمش فرو می‌رفت و او با هیجان و ناخودآگاه تحریک‌آمیز حرکت می‌کرد
[ترجمه ترگمان]سگک کمربند او در پوست نرم شکمش فرورفته بود و بی اختیار تکان می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Xu Huabei's face had gone bright red, and he was pacing back and forth agitatedly.
[ترجمه گوگل]صورت خو هوآبی قرمز روشن شده بود، و او با عصبانیت جلو و عقب می‌رفت
[ترجمه ترگمان]چهره Xu به سرخی گرایید و او در حال قدم زدن به عقب و عقب می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. " Where's she waiting for me? " he asked agitatedly.
[ترجمه گوگل]او با عصبانیت پرسید: "او کجا منتظر من است؟"
[ترجمه ترگمان]او منتظر من است؟ او از جا بلند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. President Sarkozy ( then ) stepped onto our boat. He started talking very agitatedly in French.
[ترجمه گوگل]پرزیدنت سارکوزی (در آن زمان) وارد قایق ما شد او با عصبانیت شروع به صحبت به زبان فرانسوی کرد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور سارکوزی (پس از آن)وارد قایق ما شد او با آشفتگی به زبان فرانسه حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a disturbed manner; perturbedly, excitedly; in turmoil; with strong irregular movements

پیشنهاد کاربران

بپرس