agile

/ˈædʒəl//ˈædʒaɪl/

معنی: زیرک، زرنگ، چابک، فرز، سریع، سریع العمل، متحرک، سریع الحرکه
معانی دیگر: تنددست، تردست، سریع الانتقال، تیز هوش

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: agilely (adv.), agileness (n.), agility (n.)
(1) تعریف: quick and graceful in physical movement; nimble.
مترادف: fleet, graceful, light-footed, lissome, lithe, nimble, spry, supple, tripping
متضاد: awkward, stiff
مشابه: active, athletic, brisk, deft, quick, sprightly, swift

- Gymnasts need to be very agile.
[ترجمه گوگل] ژیمناستیک ها باید بسیار چابک باشند
[ترجمه ترگمان] Gymnasts باید بسیار چابک باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: quick in mind; alert.
مترادف: alert, keen, nimble, on the ball, quick, quick-witted, sharp
متضاد: slow
مشابه: active, adroit, apt, astute, clever, dextrous, lively

- He has an agile mind and can quickly solve your riddle.
[ترجمه گوگل] او ذهنی چابک دارد و می تواند معمای شما را به سرعت حل کند
[ترجمه ترگمان] او یک ذهن چابک دارد و به سرعت می تواند معمای شما را حل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. agile as a deer
تندپا همچون یک آهو

2. At 20 years old he was not as agile as he is now.
[ترجمه ل اسحاقی] او در بیست سالگی به اندازه امروز چابک و سریع نبود
|
[ترجمه گوگل]در 20 سالگی مثل الان چالاکی نداشت
[ترجمه ترگمان]او در بیست سالگی به اندازه او چابک نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She is such an agile dancer!
[ترجمه Faezeh] چه رقصنده چابکی است!
|
[ترجمه گوگل]او چنین رقصنده چابکی است!
[ترجمه ترگمان]چه رقصنده چابک و چابک است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She's very agile and light on her feet.
[ترجمه گوگل]او بسیار چابک است و روی پاهایش سبک است
[ترجمه ترگمان]او خیلی فرز و چابک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Thanks to agile footwork he always managed to escape his pursuers.
[ترجمه گوگل]به لطف حرکت پاهای چابک او همیشه موفق می شد از تعقیب کنندگان خود فرار کند
[ترجمه ترگمان]به لطف footwork چابک همیشه موفق می شد از تعقیب کنندگان خود فرار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You need to have agile fingers to do this kind of work.
[ترجمه گوگل]برای انجام این نوع کارها باید انگشتان چابکی داشته باشید
[ترجمه ترگمان]تو باید یه کار خوب انجام بدی تا این کار رو انجام بدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She was quick-witted and had an extraordinarily agile mind.
[ترجمه Faezeh] او باهوش بود و گیرایی فوق العاده ای داشت.
|
[ترجمه گوگل]او تیز هوش بود و ذهنی فوق العاده چابک داشت
[ترجمه ترگمان]او باهوش و باهوش بود و ذهن فوق العاده سریعی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Monkeys are very agile climbers.
[ترجمه گوگل]میمون ها کوهنوردان بسیار چابکی هستند
[ترجمه ترگمان]میمون ها خیلی چابک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was physically strong and mentally agile.
[ترجمه گوگل]او از نظر جسمی قوی و از نظر ذهنی چابک بود
[ترجمه ترگمان]از نظر جسمی قوی و چابک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She is slight of build and very agile.
[ترجمه Faezeh] او نسبتا لاغر و بسیار چابک است
|
[ترجمه گوگل]او هیکل کمی دارد و بسیار چابک است
[ترجمه ترگمان]او لاغر و چابک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. An acrobat has to be agile.
[ترجمه گوگل]یک آکروبات باید چابک باشد
[ترجمه ترگمان]یک شعبده باز ماهر باید چابک باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His system of political patronage and agile intimidation of potential enemies reigns supreme in the economically depressed territories.
[ترجمه Faezeh] سیستم حمایت سیاسی او و تهدیدهای سریع دشمنان بالقوه در سرزمین های به لحاظ اقتصادی ضعیف حکومت می کند.
|
[ترجمه گوگل]سیستم حمایت سیاسی و ارعاب چابک او از دشمنان بالقوه در سرزمین های رکود اقتصادی حاکم است
[ترجمه ترگمان]نظام حمایت سیاسی و تهدید سریع دشمنان بالقوه در مناطق افسرده اقتصادی حکومت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But Clinton has an agile mind and he learns quickly.
[ترجمه گوگل]اما کلینتون ذهنی چابک دارد و به سرعت یاد می گیرد
[ترجمه ترگمان]اما کلینتون دارای ذهن چابکی است و سریعا یاد می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Agile border jumpers sometimes climbed over the gates of unattended booths as if they were jungle gyms, officials said.
[ترجمه گوگل]مسئولان گفتند که جهنده‌های مرزی چابک گاهی از دروازه‌های غرفه‌های بدون مراقبت بالا می‌روند، انگار که ورزشگاه‌های جنگلی هستند
[ترجمه ترگمان]به گفته مسئولان، پریدن از مرز چابک سربازان اغلب در غرفه های بدون نظارت بالا می رود، مثل این که آن ها باشگاه های ورزشی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زیرک (صفت)
brilliant, clever, sharp, nifty, parlous, smart, acute, keen, alert, shrewd, nimble, cunning, adroit, agile, versatile, insinuating, astute, designing, sagacious, subtile, subtle, knowledgeable, gash, perspicacious, canny, wily, resourceful, elusive

زرنگ (صفت)
bright, apt, clever, smart, shrewd, nimble, dexterous, adroit, deft, habile, agile, brisk, spry, vivacious, shifty, pawky, jaunty, dapper, supersubtle

چابک (صفت)
light, clever, handy, nimble, dexterous, adroit, deft, agile, perky, feisty, quick, brisk, swift, light-foot, light-footed, spry, rapid, speedy, volant, frisky, lissom, lissome, lithesome, rath, rathe, kittle, lightsome

فرز (صفت)
nimble, agile, quick, swift, light-footed, spry

سریع (صفت)
sudden, fast, express, handy, dexterous, deft, agile, quick, brisk, swift, light-footed, spry, rapid, speedy, pernicious, prompt, rathe, light-heeled, light-limbed, sweepy, wing-footed

سریع العمل (صفت)
dexterous, agile

متحرک (صفت)
moving, agile, mobile, movable, ambulatory, ambulant, versatile, peripatetic, gradient, locomotive, locomotor, marked with a vowel point, nomadic, traveling

سریع الحرکه (صفت)
agile

انگلیسی به انگلیسی

• nimble, graceful; quick, fast; lively
an agile person can move very easily and quickly.
if you have an agile mind, you can think quickly and intelligently.

پیشنهاد کاربران

۱. چابک. چالاک. فرز. پر جنب و جوش. پر تحرک ۲. ( ذهن ) وقاد. فعال. تیز
مثال:
Ruth was as agile as a monkey
nimble یا همان زبر و زرنگ و چالاک
nimble
you need to have agile fingers to do that kind of work
agile ( adj ) ( �dʒl ) =able to move quickly and easily, e. g. an agile athlete. =able to think quickly and in an intelligent way, e. g. an agile mind. agility ( n ) ( əˈdʒɪlət̮i )
agile
1 -
able to move your body quickly and easily/ able to move about quickly and easily
صفت/ قادر به این که بدن خود را به سرعت و به راحتی حرکت دادن، فرز، چابک
قادر به حرکت سریع و آسان
Monkeys are very agile climbers.
...
[مشاهده متن کامل]

You need to have agile fingers to do this kind of work.
Years of ballet and modern dance had made her strong and agile.
2 -
able to think quickly and clearly
قادر به فکر کردن سریع و واضح، زیرک
For a man of 80, he has a remarkably agile mind.
He has an agile mind ( = He can think quickly ) .
3 -
able to deal with new situations or changes quickly and successfully
قادر به مقابله سریع و موفقیت آمیز با موقعیت ها یا تغییرات جدید
agile company/corporation/organization Most agile corporations have flexible management systems that can quickly accommodate global change and exploit opportunities.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/agile
چست ، چابک ، فرز ، زرنگ ، زیرک
گریزپا
هوشمندانه
Agile adjustments based on economic, design, operational, or process changes
تعدیلات هوشمندانه بر اساس تغییرات طراحی، عملیاتی و فرآورش
فرز
جابک
You need to have agile fingers to do this kind of work
تند و تیز
تیز و بز
ماهر ، توانمند
( مدیریت پروژه ) چابک
چابک یا Agile نوعی روش مدیریت پروژهاست. برای اطلاعات بیشتری به ویکی پدیا مراجعه کنید.
Agile as deer
به چابکی آهو
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس