aggression

/əˈɡreʃn̩//əˈɡreʃn̩/

تجاوز، حمله (بدون مجوز و برخلاف تعهدات)، برتاخت، برتازش، یورش، پیشدستی (در حمله)، تهاجم، (روان شناسی) پرخاشگری، ستیزه جویی، خشونت، تعدی، تخطی، تعر­، اغازپرخاش، درازدستی، بنیادجنگ

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: unprovoked hostile action against a country by another's military forces.
مترادف: offensive
مشابه: assault, attack, blitz, charge, foray, invasion, onset, onslaught, siege, thrust

- The nation retaliated for its neighbor's aggression by launching missiles.
[ترجمه گوگل] این ملت با پرتاب موشک، تجاوزات همسایه خود را تلافی کرد
[ترجمه ترگمان] ملت با پرتاب موشک ها برای تهاجم همسایه خود تلافی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: The use of force or violence against another in order to dominate or achieve one's own aims.
مترادف: belligerence, belligerency, hostility, militancy
مشابه: competitiveness

- Most of all, he feared the aggression of the other prisoners.
[ترجمه گوگل] بیشتر از همه از تجاوز سایر زندانیان می ترسید
[ترجمه ترگمان] بیشتر از همه، از پرخاشگری و پرخاشگری زندانی ها بیم داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The researchers believe that violent programming can cause aggression in young children.
[ترجمه گوگل] محققان بر این باورند که برنامه های خشونت آمیز می تواند باعث پرخاشگری در کودکان خردسال شود
[ترجمه ترگمان] محققان بر این باورند که برنامه نویسی خشن می تواند باعث پرخاشگری در کودکان خردسال شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: any offensive action or actions against others.
مترادف: assault, attack
مشابه: belligerence, invasion, offense

- He was punished for the aggression he committed against the other player.
[ترجمه محمد جواد] او به دلیل پرخاشگری که نسبت به دیگر بازیکنان مرتکب شد، مجازات شد.
|
[ترجمه روانشناس] او به دلیل پرخاشگری نسبت به دیگر بازیکنان، مجازات شد.
|
[ترجمه گوگل] او به دلیل تجاوزی که به بازیکن دیگر انجام داد مجازات شد
[ترجمه ترگمان] او به خاطر the که علیه دیگر بازیکنان مرتکب شد، مجازات شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. naked aggression
تجاوز آشکار

2. the german aggression against poland
تاختن (تجاوز) آلمان به لهستان

3. war of aggression
جنگ تهاجمی

4. the surest way to prevent aggression is to remain strong
مطمئن ترین راه جلوگیری از تجاوز نیرومند باقی ماندن است.

5. we will put an end to aggression
ما به تجاوز پایان خواهیم داد.

6. Aggression is by no means a male-only trait.
[ترجمه گوگل]پرخاشگری به هیچ وجه یک ویژگی مردانه نیست
[ترجمه ترگمان]پرخاشگری به هیچ وجه یک ویژگی مذکر نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Is football a good outlet for men's aggression?
[ترجمه گوگل]آیا فوتبال خروجی خوبی برای پرخاشگری مردان است؟
[ترجمه ترگمان]فوتبال خوبی برای پرخاشگری برای مردان است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We need to defend against military aggression.
[ترجمه گوگل]ما باید در برابر تهاجم نظامی دفاع کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید علیه تجاوز نظامی دفاع کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some types of dog are bred for aggression.
[ترجمه گوگل]برخی از انواع سگ ها برای پرخاشگری پرورش داده می شوند
[ترجمه ترگمان]برخی از انواع سگ ها برای پرخاش پرورش داده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Sport became the perfect outlet for his aggression.
[ترجمه گوگل]ورزش راهی عالی برای پرخاشگری او شد
[ترجمه ترگمان]ورزش برای پرخاش او به یک خروجی عالی تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The whole land rose to resist foreign aggression.
[ترجمه گوگل]تمام سرزمین برای مقاومت در برابر تهاجم خارجی برخاست
[ترجمه ترگمان]کل زمین برای مقاومت در برابر تجاوز خارجی افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Aggression is completely foreign to his nature .
[ترجمه گوگل]پرخاشگری با طبیعت او کاملاً بیگانه است
[ترجمه ترگمان]پرخاشگری به طور کامل به ماهیت او بیگانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Unprovoked displays of aggression cannot be tolerated.
[ترجمه گوگل]تظاهرات بی دلیل تجاوز را نمی توان تحمل کرد
[ترجمه ترگمان]نمایش Unprovoked پرخاشگری را نمی توان تحمل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Our dogs have never shown aggression towards other dogs.
[ترجمه گوگل]سگ های ما هرگز نسبت به سگ های دیگر پرخاشگری نشان نداده اند
[ترجمه ترگمان]سگ های ما هرگز نسبت به سگ های دیگر حمله نکرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Such aids amount to economic aggression.
[ترجمه گوگل]این گونه کمک ها تهاجم اقتصادی است
[ترجمه ترگمان]این کمک ها به تجاوز اقتصادی بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The aggression of a bully leaves people feeling hurt, angry and impotent.
[ترجمه گوگل]پرخاشگری یک قلدر باعث می شود افراد احساس آسیب، عصبانیت و ناتوانی کنند
[ترجمه ترگمان]تجاوز به یک قلدر باعث می شود که مردم آزرده، خشمگین و ناتوان شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[بهداشت] پرخاشگری
[روانپزشکی] پرخاشگری. اصطلاحی بسیار کلی برای انواع گوناگونی از اعمال همراه با حمله و خصومت و خشونت. - پرخاشگری

انگلیسی به انگلیسی

• hostile behavior; attack, offensive
if a country or group shows aggression in its political or military activities, it frequently makes attacks on other countries or groups.
if someone behaves with aggression, they behave in an angry and forceful way that makes other people feel threatened.

پیشنهاد کاربران

تجاوز، تعرض، تهاجم
اصلی: پرخاشگری
می توان گفت: تهاجم
N
✅ واژه ( با جداسازی اجزاء تشکیل دهنده ) : aggression ✅ تلفظ واژه: a - GRESH - un ✅ معادل فارسی و توضیح واژه: حمله، تهاجم ✅ اجزاء و عناصر واژه در پزشکی ( ریشه، پیشوند یا پسوند ) : agra -
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : aggress
اسم ( noun ) : aggression / aggressiveness
صفت ( adjective ) : aggressive
قید ( adverb ) : aggressively
How reagon would have handled Putin's aggression toward ukraine
ریگان چگونه برخورد میکرد نسبت به تجاوز پوتین به خاک اکراین
ریگان ریس جمهور سابق آمریکا که با نقشه هاش باعث شد شوروی تموم بشه
Reagan was the former president of the USA , who
overthrew the Soviet Union with plot
تجاوزکارانه
aggression ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: پرخاشگری
تعریف: رفتاری ناشی از رقابت جویی یا خشم یا خصومت که به آسیب رساندن یا نابودی یا شکست دیگری و در بعضی موارد خود شخص می انجامد
در متون روان شناختی "پرخاشگری" ترجمه می شود.
پرخاشگری

تجاوز سرزمینی - تعرض سرزمینی
تجاوز ارضی
پرخاش
تعرض، تاخت و تاز
رفتار خشونت آمیز
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس