aggravation

/ˌæɡrəˈveɪʃən//ˌæɡrəˈveɪʃən/

بدتر کردن، وخیم سازی، تشدید، (عامیانه) ناراحتی خشم انگیز، رنجه، اذیت، آزار، مصدع، موجب وخامت یا بدی، تبدیل به بدتر، سخت کردن، سختی، شدت، تهییج، مایه تشدیدجرم

جمله های نمونه

1. in order to prevent an aggravation of the problem
به منظور جلوگیری از وخیم تر شدن آن مسئله

2. the dog's barking was a constant aggravation
عوعو سگ مصدع همیشگی بود.

3. I just couldn't take the aggravation.
[ترجمه گوگل]من فقط نمی توانستم تشدید را تحمل کنم
[ترجمه ترگمان]من فقط نتونستم the رو تحمل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I've been getting a lot of aggravation at work recently.
[ترجمه راد] اخیرا در محل کار بدبیاری های زیادی داشته ام
|
[ترجمه گوگل]اخیراً در محل کار دچار تشدید شدید شده ام
[ترجمه ترگمان]اخیرا یه عالمه کار aggravation انجام دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The drug may cause an aggravation of the condition.
[ترجمه گوگل]این دارو ممکن است باعث تشدید وضعیت شود
[ترجمه ترگمان]این دارو ممکن است باعث تشدید وضعیت شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I don't need all this aggravation at work.
[ترجمه گوگل]من به این همه تشدید در کار نیازی ندارم
[ترجمه ترگمان]من به تمام این aggravation در کار احتیاج ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This sometimes causes temporary aggravation of the movement disorder, but may eventually result in its improvement or complete subsidence.
[ترجمه گوگل]این گاهی اوقات باعث تشدید موقت اختلال حرکتی می شود، اما ممکن است در نهایت منجر به بهبود یا فرونشست کامل آن شود
[ترجمه ترگمان]این امر گاهی موجب تشدید موقت اختلال در حرکت می شود، اما ممکن است در نهایت منجر به بهبود و یا فرونشست خود شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. With the economic integration and aggravation of the Chinese market globalization process, the retail business of our country is encountering unprecedented horizontal competition and market to push.
[ترجمه گوگل]با ادغام اقتصادی و تشدید فرآیند جهانی شدن بازار چین، کسب و کار خرده فروشی کشور ما با رقابت افقی بی سابقه و بازاری برای فشار مواجه است
[ترجمه ترگمان]با ادغام اقتصادی و تشدید فرآیند جهانی سازی بازار چین، تجارت خرده فروشی کشور ما با رقابت بی سابقه افقی و بازار برای هل دادن مواجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She stirred in aggravation as she said this.
[ترجمه گوگل]او با گفتن این جمله با عصبانیت تکان خورد
[ترجمه ترگمان]در حالی که این حرف را می زد به شدت به هیجان آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Aggravation of bacterial drug resistance makes people face a draconic reality, that is post - antibiotics era.
[ترجمه گوگل]تشدید مقاومت دارویی باکتریایی باعث می شود افراد با واقعیتی وحشتناک روبرو شوند، یعنی دوران پس از آنتی بیوتیک ها
[ترجمه ترگمان]استفاده از مقاومت باکتریایی بر روی مواد مخدر باعث می شود مردم با واقعیت draconic مواجه شوند، که دوران پس از آنتی بیوتیک ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A merchant who protests risks aggravation, so most are cageyabout criticising what amounts to restrictive practices.
[ترجمه گوگل]تاجری که اعتراض می‌کند در خطر تشدید قرار می‌گیرد، بنابراین بیشتر آنها در حال انتقاد از آنچه به عنوان شیوه‌های محدودکننده است، هستند
[ترجمه ترگمان]یک تاجر که به شدت به خطر اعتراض می کند، بیش از همه انتقاد می کند که چه مقدار از شیوه های محدود کننده را مورد انتقاد قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Can't stand the aggravation, all day I get aggravation. You know how it is. "
[ترجمه گوگل]نمی توانم تشدید را تحمل کنم، تمام روز تشدید می شوم می دونی این چجوریه "
[ترجمه ترگمان]تحمل بدتر شدن اوضاع را ندارم، تمام روز بدتر می شود شما می دانید که چطور است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The aggravation of her condition resulted from lack of care.
[ترجمه گوگل]بدتر شدن وضعیت او ناشی از عدم مراقبت است
[ترجمه ترگمان]بدتر شدن وضعیت او ناشی از کمبود مراقبت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Conflict by itself is not horrible, but its aggravation is.
[ترجمه گوگل]درگیری به خودی خود وحشتناک نیست، اما تشدید آن وحشتناک است
[ترجمه ترگمان]کش مکش به خودی خود وحشتناک نیست، بلکه تشدید آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. That he held this heresy was a further aggravation of his silence and secrecy and inwardness of disposition.
[ترجمه گوگل]این که او این بدعت را داشت، تشدید بیشتری بر سکوت و پنهان کاری و درونیات او بود
[ترجمه ترگمان]او عقیده داشت که این بدعت به منزله تشدید further سکوت و رازداری او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• making worse, exacerbation; irritation, annoyance

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: The act of making something worse or more severe 😡⚠️
🔍 مترادف: Exacerbation
✅ مثال: The aggravation of his injury forced him to miss the game.
پرخاشگری_اعصبانیت_رنجش
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : aggravate
✅️ اسم ( noun ) : aggravation
✅️ صفت ( adjective ) : aggravated / aggravating
✅️ قید ( adverb ) : aggravatingly
دردسر
aggravation ( noun ) = رنجش، آزار، اذیت/عامل عصبانیت، عامل تحریک، عامل تشدید
examples:
1 - I've been getting a lot of aggravation at work recently.
اخیراً در محل کار دچار رنجش شدید شده ام.
...
[مشاهده متن کامل]

2 - I'd complain to the manager but it's not worth the aggravation.
من از مدیر شکایت می کنم، اما ارزش این رنجش را ندارد.
3 - Rest the affected limb to avoid further aggravation of the condition.
برای جلوگیری از تشدید بیشتر وضعیت، اندام آسیب دیده را استراحت دهید.

آزار و اذیت
I've been getting a lot of aggravation at work recently
بد شدن رابطه بین افراد

بپرس