aggravate

/ˈæɡrəˌvet//ˈæɡrəveɪt/

معنی: اضافه کردن، بدتر کردن، خشمگین کردن، خونکسی را بجوش اوردن
معانی دیگر: وخیم تر کردن، (عامیانه) ناراحت و عصبانی کردن، رنجه داشتن، اذیت کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: aggravates, aggravating, aggravated
مشتقات: aggravatingly (adv.), aggravator (n.)
(1) تعریف: to make worse.
مترادف: exacerbate, worsen
متضاد: allay, alleviate, appease, assuage, ease, heal, mitigate, moderate, quell, relieve, soothe
مشابه: deepen, exasperate, heighten, increase, intensify

- Her illness was aggravated by lack of sleep.
[ترجمه شان] بیماری او به سبب کمبود خواب تشدید شد .
|
[ترجمه گوگل] بیماری او با کم خوابی تشدید شد
[ترجمه ترگمان] بیماری او به علت کمبود خواب تشدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (informal) to annoy or bother.
مترادف: annoy, bother, exasperate, irritate, nettle, peeve, rile, tee off, vex
متضاد: appease, please, soothe
مشابه: bug, chafe, disturb, gall, hassle, irk, miff, pester, rankle, ruffle

- He was aggravated by his inability to find the right word.
[ترجمه شان] ناتوانی او در پیدا کردن وازه درست خونش را به جوش اورد .
|
[ترجمه گوگل] او از ناتوانی در یافتن کلمه مناسب تشدید شد
[ترجمه ترگمان] به خاطر ناتوانی در یافتن واژه مناسب، از کوره در رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Stress and lack of sleep can aggravate the situation.
[ترجمه گوگل]استرس و کم خوابی می تواند وضعیت را بدتر کند
[ترجمه ترگمان]استرس و کمبود خواب می تواند اوضاع را بدتر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Military intervention will only aggravate the conflict even further.
[ترجمه پیمان] مداخله نظامی جنگ و ستیز را بیش از پیش بدتر خواهد کرد
|
[ترجمه شان] مداخله نظامی، فقط موجب وخیم تر شدن مناقشه خواهد شد.
|
[ترجمه گوگل]مداخله نظامی فقط باعث تشدید درگیری خواهد شد
[ترجمه ترگمان]مداخله نظامی، درگیری را حتی بیشتر وخیم تر خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Men aggravate me when they go on about how impractical women are.
[ترجمه گوگل]مردها وقتی می گویند چقدر زنان غیرعملی هستند، من را آزار می دهند
[ترجمه ترگمان]مردان وقتی درباره اینکه زنان غیر عملی چگونه زندگی می کنند، مرا بدتر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Cigarettes can aggravate the symptoms of a cold.
[ترجمه گوگل]سیگار می تواند علائم سرماخوردگی را تشدید کند
[ترجمه ترگمان]سیگار می تواند علائم سرماخوردگی را بدتر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Building the new road will only aggravate the situation .
[ترجمه گوگل]ساخت جاده جدید فقط وضعیت را بدتر می کند
[ترجمه ترگمان]ساخت این جاده جدید باعث بدتر شدن اوضاع خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Pollution can aggravate asthma.
[ترجمه گوگل]آلودگی می تواند آسم را تشدید کند
[ترجمه ترگمان]آلودگی می تواند آسم را بدتر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We can aggravate a problem, but a woman can not make her husband hit her!
[ترجمه گوگل]ما می توانیم مشکل را تشدید کنیم، اما زن نمی تواند شوهرش را مجبور به کتک زدن او کند!
[ترجمه ترگمان]ما بدتر از آن می توانیم یک مشکل را بدتر کنیم، اما یک زن نمی تواند کاری کند که شوهرش او را بزند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Air pollution may aggravate a child's asthma.
[ترجمه گوگل]آلودگی هوا ممکن است آسم کودک را تشدید کند
[ترجمه ترگمان]آلودگی هوا ممکن است باعث بدتر شدن آسم آن کودک شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To increase this tension further and aggravate the goods famine even more is impossible.
[ترجمه گوگل]افزایش بیشتر این تنش و تشدید بیشتر قحطی کالا غیرممکن است
[ترجمه ترگمان]برای افزایش بیشتر این تنش و بدتر کردن قحطی کالا، حتی بیش از این نیز غیر ممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Any talk of price rises now will only aggravate an already serious situation.
[ترجمه گوگل]هر گونه صحبت در مورد افزایش قیمت در حال حاضر تنها یک وضعیت جدی را تشدید می کند
[ترجمه ترگمان]هر صحبتی از افزایش قیمت ها، اکنون تنها یک وضعیت جدی را بدتر خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. John claimed Susan did things just to aggravate him.
[ترجمه گوگل]جان ادعا کرد که سوزان کارهایی را انجام داده تا او را تشدید کند
[ترجمه ترگمان]جان ادعا کرد که سوزان کاری انجام داد که او را بدتر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Cutting down the old forests may aggravate global warming.
[ترجمه گوگل]قطع کردن جنگل های قدیمی ممکن است گرمایش جهانی را تشدید کند
[ترجمه ترگمان]قطع درختان کهن سال ممکن است گرم شدن جهانی هوای کره زمین را بدتر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But our actions only aggravate their passivity and feelings of helplessness.
[ترجمه گوگل]اما اعمال ما فقط انفعال و احساس درماندگی آنها را تشدید می کند
[ترجمه ترگمان]اما اعمال ما فقط انفعال و احساس درماندگی آن ها را بدتر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Those who don't, aggravate the pollution, reduce the lives of their cars and sometimes their own lives too.
[ترجمه گوگل]کسانی که این کار را نمی کنند، آلودگی را تشدید می کنند، عمر ماشین هایشان را کاهش می دهند و گاهی اوقات جان خودشان را هم
[ترجمه ترگمان]کسانی که این آلودگی را بدتر نمی کنند، زندگی اتومبیل ها را کاهش می دهند و گاهی اوقات زندگی خود را نیز کاهش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Don't aggravate me, child!
[ترجمه شان] بچه منو اذیت نکن
|
[ترجمه گوگل]آزارم نده بچه!
[ترجمه ترگمان]حالم را بدتر نکن، بچه جان!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اضافه کردن (فعل)
add, surcharge, step up, aggravate, subjoin

بدتر کردن (فعل)
aggravate, worsen, embitter, exacerbate, deteriorate, exasperate

خشمگین کردن (فعل)
annoy, incense, aggravate, exasperate, anger, infuriate, vex, make angry, disgruntle, spite, irritate, enrage, make furious, provoke

خون کسی را بجوش اوردن (فعل)
chafe, aggravate, exacerbate, anger, cheese off, nettle, rouse

تخصصی

[حقوق] تشدید کردن، وخیم کردن

انگلیسی به انگلیسی

• exacerbate, make worse; annoy
if you aggravate a situation, you make it worse.
to aggravate someone means to make them annoyed; an informal use which some people believe is incorrect.

پیشنهاد کاربران

۱. بدتر کردن. وخیم تر کردن. حادتر کردن. تشدید کردن ۲. عصبانی کردن. کفری کردن. از کوره در رفتن
مثال:
insomnia can aggravate a patient's distress
بی خوابی می تواند درد یک بیمار را بدتر کند.
To make a situation or condition worse or more irritating. “Aggravate” is often used to describe actions or behaviors that increase the severity or intensity of a problem.
بدتر یا آزاردهنده تر کردن یک وضعیت یا شرایط.
...
[مشاهده متن کامل]

اغلب برای توصیف اعمال یا رفتارهایی استفاده می شود که دشواری یا شدت یک مشکل را افزایش می دهد.
مثال؛
His constant complaining only served to aggravate the situation.
In a discussion about traffic congestion, someone might say, “Poor urban planning aggravates the problem. ”
A person frustrated by their coworker’s actions might exclaim, “He always finds a way to aggravate me!”

aggravate 2 ( v ) =to annoy sb, especially deliberately, e. g. She found him thoroughly aggravating and unprofessional.
aggravate
aggravate 1 ( v ) ( �ɡrəˌveɪt ) =to make an illness or a bad or unpleasant situation worse, e. g. Pollution can aggravate asthma. aggravating ( adj ) , aggravation ( n )
aggravate
شدیدتر کردن، بدتر کردن، وخیم تر کردن
عباراتی که تقریباً یک مقصود و معنا را میرسانند 👇
1_ don't bother me
اذیتم نکن
2_ don't mess with me
سر به سرم نزار
3_ don't offend me
آزارم نده
4_ don't annoy me
عصبیم نکن
5_don't afflict me
...
[مشاهده متن کامل]

اذیتم نکن _ پریشانم نکن
6_ don't mistreat me
باهام بدرفتاری نکن
7_ don't abuse me
باهام بدرفتاری نکن _ سو استفاده نکن
8_ don't suffer me
عذابم نده
9_ don't aggravate me
خشمگینم نکن _ عصبانیم نکن
10_ don't bug me
اذیتم نکن

aggravate= worsen
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : aggravate
✅️ اسم ( noun ) : aggravation
✅️ صفت ( adjective ) : aggravated / aggravating
✅️ قید ( adverb ) : aggravatingly
aggravate ( verb ) = بدتر کردن، وخیم تر کردن، دامن زدن به، تشدید کردن، مزید بر علت شدن/خشمگین کردن، خون کسی را به جوش آوردن، اذیت کردن، عصبانی کردن، آزار دادن

مترادف است با : irritate ( verb )
...
[مشاهده متن کامل]

examples:
1 - Pollution can aggravate asthma.
آلودگی می تواند آسم را بدتر کند.
2 - The people were poor, and the war only aggravated the situation.
مردم فقیر بودند و این جنگ فقط وضعیت را بدتر کرد.
3 - Her constant nagging really aggravates me.
غر زدن مداوم او، واقعا مرا خشمگین می کند.

دامن زدن به
1 - بدتر / وخیم تر / شدیدتر کردن
2 - عصبانی / ناراحت کردن
ناراحت و عصبانی کردن
were aggravated by the noise and traffic
۱ بدتر کردن۲ خشمگین کردن
تشدید کردن

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس