agglomeration

/əˌɡlɑːməˈreɪʃn̩//əˌɡlɒməˈreɪʃn̩/

معنی: انباشتگی، توده، تراکم، انبار
معانی دیگر: بر انباشتگی، کپگی، کلوخه شدگی، همجوشی، توده ی در هم آمیخته، تل، کپه، تجمع

جمله های نمونه

1. With agglomeration of settlements, some village churches were downgraded and abandoned; others became our parish churches.
[ترجمه گوگل]با متراکم شدن سکونتگاه ها، برخی از کلیساهای روستا تنزل داده و متروکه شدند دیگران کلیساهای محلی ما شدند
[ترجمه ترگمان]با تراکم of، برخی از کلیساهای روستا تنزل یافت و رها شدند؛ برخی دیگر به کلیساهای محلی ما تبدیل شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He argued that agglomeration diseconomies were the prime explanation for the decentralization.
[ترجمه گوگل]او استدلال کرد که عدم اقتصاد انباشتگی توضیح اصلی برای تمرکززدایی است
[ترجمه ترگمان]او استدلال کرد که تراکم زدایی توضیح اصلی عدم تمرکز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Most people stand in awe of these agglomerations of power, admit their inability to fight them, and submit.
[ترجمه گوگل]بیشتر مردم از این انباشته های قدرت می ترسند، ناتوانی خود را در مبارزه با آنها اعتراف می کنند و تسلیم می شوند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم با ترس از این agglomerations قدرت ایستادگی می کنند، به ناتوانی خود در مبارزه با آن ها اعتراف می کنند و تسلیم می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Industrial agglomeration economy index is an important measure of urban agglomeration economy effect.
[ترجمه گوگل]شاخص اقتصاد تراکم صنعتی معیار مهمی برای تأثیر اقتصاد تراکم شهری است
[ترجمه ترگمان]شاخص اقتصاد تراکم صنعتی، معیار مهمی از تاثیرات اقتصادی تراکم شهری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The functions of their diffuseness, orientation, agglomeration, catalyzer and controls are indispensable factors of science development.
[ترجمه گوگل]عملکردهای انتشار، جهت گیری، تجمع، کاتالیزور و کنترل آنها از عوامل ضروری توسعه علم هستند
[ترجمه ترگمان]توابع of، جهت گیری، تراکم، catalyzer و کنترل ها، فاکتورهای ضروری توسعه علم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The agglomeration and sintering of fine particles can necessitate a lowering in temperature of operation.
[ترجمه گوگل]انباشتگی و تف جوشی ذرات ریز می تواند باعث کاهش دمای عملیاتی شود
[ترجمه ترگمان]تراکم و تراکم ذرات ریز می تواند مستلزم کاهش درجه حرارت عملیات باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The album is a bizarre agglomeration of styles.
[ترجمه گوگل]این آلبوم مجموعه ای عجیب از سبک ها است
[ترجمه ترگمان]این آلبوم یک تراکم عجیب و غریب از سبک ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Human Capital agglomeration plays an important part in the realization and improvement of Human Capital value.
[ترجمه گوگل]تراکم سرمایه انسانی نقش مهمی در تحقق و بهبود ارزش سرمایه انسانی ایفا می کند
[ترجمه ترگمان]تراکم سرمایه انسانی نقش مهمی در درک و بهبود ارزش سرمایه انسانی ایفا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. GuanZi · QingZhong is an agglomeration of currency thoughts of ancient China.
[ترجمه گوگل]GuanZi · QingZhong مجموعه ای از افکار ارزی چین باستان است
[ترجمه ترگمان]GuanZi · QingZhong تراکم افکار رایج کشور چین باستان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A promising process, oil agglomeration flotation(OAF), has been developed for the recycling of ultrafine molybdenite resources from a molybdenum mine tailings in Zhejiang.
[ترجمه گوگل]یک فرآیند امیدوارکننده، شناورسازی تجمع نفت (OAF)، برای بازیافت منابع مولیبدنیت بسیار ریز از باطله معدن مولیبدن در ژجیانگ توسعه یافته است
[ترجمه ترگمان]یک فرآیند امیدبخش، شناور تراکم نفت (oaf)برای بازیافت مواد فوق ریزدانه از a معدنی molybdenum در Zhejiang ایجاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The rates of leaching deliquescence and agglomeration of the tested fertilizers are also examined.
[ترجمه گوگل]میزان ریزش آبشویی و تجمع کودهای آزمایش شده نیز مورد بررسی قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]میزان لیچینگ leaching و تراکم کود مورد آزمایش نیز مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The relations that fractal dimension between agglomeration state, fabrication condition and powder properties were discussed.
[ترجمه گوگل]روابط بعد فراکتالی بین حالت تجمع، شرایط ساخت و خواص پودر مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]روابطی که ابعاد مقطعی بین حالت تراکم، شرایط ساخت و ویژگی های پودر مورد بحث قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The function of agglomeration and disagglomeration of mesh structure were expounded. The shear force acted on the solid-liquid two phases was discussed.
[ترجمه گوگل]عملکرد تراکم و جداسازی ساختار مش توضیح داده شد نیروی برشی وارد بر دو فاز جامد-مایع مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]تابع تراکم و disagglomeration ساختار مش ارایه شدند نیروی برشی بر روی دو مرحله جامد مایع عمل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Agglomeration can be avoided by washing the precipitation with absolute ethyl alcohol.
[ترجمه گوگل]با شستن رسوب با اتیل الکل مطلق می توان از تجمع جلوگیری کرد
[ترجمه ترگمان]از Agglomeration می توان با شستن بارش با اتیل الکل مطلق اجتناب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Some states counted administrative areas as urban units, and some counted agglomerations of a certain number of people.
[ترجمه گوگل]برخی از ایالت ها مناطق اداری را به عنوان واحدهای شهری، و برخی نیز تجمعات تعداد معینی از مردم را به حساب می آوردند
[ترجمه ترگمان]برخی ایالت ها حوزه های اجرایی را به عنوان واحدهای شهری شمردند و برخی از آن ها تعداد معینی از مردم را شمردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انباشتگی (اسم)
amplitude, accumulation, reposition, agglomeration, cumulation, repletion

توده (اسم)
gross, stack, aggregate, accumulation, agglomeration, cumulation, mass, pile, lump, bulk, heap, volume, aggregation, hill, congeries, shock, block, wad, barrow, bloc, clot, cob, ruck, rick, dollop, conglomeration, cumulus, midden, riffraff, oodles, tump

تراکم (اسم)
compression, aggregate, agglomeration, density, congestion, aggregation, congeries

انبار (اسم)
lodge, store, agglomeration, tender, seraglio, cellar, storeroom, storehouse, repository, arsenal, garner, depot, sluice, repertory, clearing house, depository, thesaurus, entrepot, stockroom, godown

تخصصی

[شیمی] بر انباشتگی، کپگی، کلوخه شدگی، همجوشی، تراکم، توده ى در هم آمیخته، همجوش، تل، کپه، تجمع
[سینما] تراکم [ساختار دانه ای امولسیون ]
[عمران و معماری] انباشتگی - تراکم
[زمین شناسی] انباشتگی ،تراکم ،توده ،انبار ،کلوخه شدن
[نساجی] کلوخه شدن - پیوستن ذرات معلق به یکدیگر
[معدن] کلوخهسازی (عمومی فرآوری)
[پلیمر] کلوخه شدن، انباشتگی، توده در هم آمیخته
[آب و خاک] تجمع ،تراکم

انگلیسی به انگلیسی

• pile, heap; mass; accumulation, cluster

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A collection or cluster of things 📦
🔍 مترادف: Cluster
✅ مثال: The city is an agglomeration of diverse neighborhoods.
تمرکز مانند تمایل به تمرکز فضایی
مخلوط سازی
تراکم
آگلومراسیون
منطقه ی تجمعی
منطقه ی ازدحامی
منطقه ی جمعیت متراکم
منطقه ی تراکمی
منطقه ی شهری یا کلانشهری
منطقه ی تمرکز جمعیتی
منطقه ی اشباع جمعیتی
اما باز خودم بیشتر از همون آگلومِراسیون استفاده می کنم، اما تقریبا می شه از هر یک از ین کلمه ها به عنوان جایگزین استفاده کرد.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : agglomerate
✅️ اسم ( noun ) : agglomeration / agglomerate
✅️ صفت ( adjective ) : agglomerate
✅️ قید ( adverb ) : _
agglomeration ( شیمی )
واژه مصوب: کلوخگی
تعریف: [شیمی، مهندسی بسپار، مهندسی بسپار - تایر، مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] تجمع ذرات یا قطرات یا حباب ها در یک پراکنه|||[مهندسی مواد و متالورژی، مهندسی بسپار - تایر] به هم چسبیدگی دانه های ریز که سبب می شود به شکل دانه های درشت تر ظاهر شوند
تجمع
چسبندگی، کلوخه شدگی
( پلیمر ) خوشه ای شدن، کلوخه شدن
انباشتگی، تراکم، توده، انبار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس