agglomerate

/əˈɡlɑːməˌret//əˈɡlɒməreɪt/

معنی: جوش اتشفشانی، انباشتن، جمع کردن، متراکم شدن، گرد کردن، گرد امدن
معانی دیگر: بر انباشتن، بر انباشت کردن، همجوش کردن، تلنبار کردن، کپه شدن، بر انباشته، توده شده

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: agglomerates, agglomerating, agglomerated
• : تعریف: to gather into a heap or mass.
مترادف: amass, assemble, bunch, collect, gather, group, heap, mass
مشابه: accumulate, congregate, cumulate, herd, muster, round up, throng
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to form a heap or mass.
مترادف: amass, bunch, group, heap, mass, pile up, swarm
مشابه: aggregate, collect, congregate, crowd, herd, pile, throng
صفت ( adjective )
• : تعریف: collected into a mass or cluster; heaped.
مترادف: accumulated, amassed, clustered, collected, gathered, heaped, heaped up, massed, piled up
مشابه: jumbled
اسم ( noun )
مشتقات: agglomerative (adj.), agglomeration (n.), agglomerator (n.)
• : تعریف: a mass of jumbled or dissimilar parts; heap.
مترادف: aggregation, conglomeration, heap, hodgepodge, jumble, mass, pile
مشابه: accumulation, clump, stack

جمله های نمونه

1. Did you observe any agglomerate in the experiment?
[ترجمه گوگل]آیا توده ای را در آزمایش مشاهده کردید؟
[ترجمه ترگمان]شما در این آزمایش چیزی مشاهده کردید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Does the Xinjiang A La Er City eleven agglomerate of three supervise the area telephone number?
[ترجمه گوگل]آیا سین کیانگ A La Er City یازده مجموعه سه نفره بر شماره تلفن منطقه نظارت دارد؟
[ترجمه ترگمان]آیا ژین جیانگ یک شهر Er یازده است که سه نفر بر روی شماره تلفنی منطقه نظارت دارند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In general, fine particles tend to clump and agglomerate if they are moist or tacky.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، ذرات ریز اگر مرطوب یا چسبنده باشند، تمایل به جمع شدن و تجمع دارند
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، ذرات ریز در صورتی که مرطوب یا کهنه باشند تمایل دارند که انبوه شوند و گرد هم آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The perfect inosculation and streamline design agglomerate the smart mind and show the exalted tang.
[ترجمه گوگل]تلقیح بی نقص و طراحی ساده، ذهن هوشمند را در هم می آمیزد و ظرافت عالی را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]The عالی و streamline، مغز هوشمند را گرد می آورد و به the عالی نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Machadodorp tuff and agglomerate, which is higher-lying than the Ongeluck lave, is known only from the Eastern Transvaal.
[ترجمه گوگل]توف و آگلومرا ماچادودورپ، که بلندتر از لاو انگلوک است، فقط از ترانسوال شرقی شناخته شده است
[ترجمه ترگمان]The و agglomerate که بالاتر از the lave است فقط از ترانسوال شرقی مشهور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We need use the up-to-date wisdom agglomerate much more strength, and impulse the conscientious government, the people's society and the people's pullulation.
[ترجمه گوگل]ما نیاز به استفاده از انبوه خرد به روز داریم، قدرت بسیار بیشتری، و انگیزه دولت وظیفه شناس، جامعه مردم و کشش مردم
[ترجمه ترگمان]ما نیاز به استفاده از عقل تا به روز، قدرت بیشتر، و تحریک دولت با وجدان، جامعه مردم و مردم s داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The activating and sintering characteristics of hydroxyapatite agglomerate treated by shock wave were studied.
[ترجمه گوگل]ویژگی‌های فعال‌سازی و تف جوشی آگلومره هیدروکسی آپاتیت تحت درمان با موج شوک مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]ویژگی های فعال و sintering of که با موج ضربه ای درمان شدند مورد مطالعه قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. These small particles agglomerate together to form larger clusters.
[ترجمه گوگل]این ذرات کوچک با هم جمع می شوند و خوشه های بزرگتری را تشکیل می دهند
[ترجمه ترگمان]این ذرات کوچک گرد هم گرد می آمدند تا خوشه های بزرگتری تشکیل دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Lectin is a large molecule glucoprotein and can agglomerate the cell.
[ترجمه گوگل]لکتین یک مولکول بزرگ گلوکوپروتئین است و می تواند سلول را آگلومره کند
[ترجمه ترگمان]Lectin یک مولکول بزرگ glucoprotein است و می تواند در سلول باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Will placental abluent cut agglomerate, slow fire and aweto are boiled in all, stew ripe hind slightly spice edible.
[ترجمه گوگل]آیا جفت آبلونت برش آگلومره، آهسته آتش و اوتو در همه جوشانده می شود، خورش رسیده عقب کمی ادویه خوراکی است
[ترجمه ترگمان]ویل داغ کرده، آتش کند، آتش کند و aweto در همه جا آب پز شده باشد، تاس کباب شده و کمی خوردنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. By this method, adamantane whose particles do not agglomerate together or cake and having stable quality can be obtained.
[ترجمه گوگل]با این روش می توان آدامانتانی را که ذرات آن با هم آگلومره نمی شوند یا کیک می کنند و کیفیت پایداری دارند بدست آورد
[ترجمه ترگمان]با این روش، adamantane که ذرات آن گرد هم جمع شده و یا کیک نیستند و دارای کیفیت پایدار هستند را می توان به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Agglomerate the core power of the company and become one of best companies in China.
[ترجمه گوگل]قدرت اصلی شرکت را جمع آوری کنید و به یکی از بهترین شرکت ها در چین تبدیل شوید
[ترجمه ترگمان]از قدرت هسته شرکت استفاده کنید و به یکی از بهترین شرکت ها در چین تبدیل شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Why agglomerate drop a hair?
[ترجمه گوگل]چرا ریزش موی آگلومره؟
[ترجمه ترگمان]چرا جوش موهام رو کم کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Remuneration planning remains an activity of growing importance for search firms such as Tyzack, as companies agglomerate and national compensation characteristics clash.
[ترجمه گوگل]برنامه‌ریزی دستمزد همچنان برای شرکت‌های جست‌وجو مانند تایزاک، فعالیتی است که اهمیت فزاینده‌ای دارد، زیرا شرکت‌ها تجمیع می‌شوند و ویژگی‌های غرامت ملی با هم برخورد می‌کنند
[ترجمه ترگمان]برنامه ریزی Remuneration به عنوان فعالیتی از اهمیت فزاینده برای شرکت های جستجو مانند Tyzack، به عنوان شرکت هایی که agglomerate و ویژگی های جبران خسارت ملی درگیر هستند، باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جوش اتشفشانی (اسم)
agglomerate

انباشتن (فعل)
assemble, accumulate, stack, fill, stuff, cumulate, hoard, bulk, agglomerate, hill, garner, stash, stow

جمع کردن (فعل)
gross, total, add, collect, stack up, aggregate, eke, roll up, gather, tot, sum, call up, agglomerate, convene, flock, cluster, floc, furl, constrict, purse, immobilize

متراکم شدن (فعل)
agglomerate

گرد کردن (فعل)
gather, agglomerate, round, round off, conglobate, globe, roll

گرد امدن (فعل)
assemble, gather, agglomerate, constringe, convene, flock, forgather, ring, rally, gam, herd

تخصصی

[عمران و معماری] به هم چسبیده - جوش آتشفشانی - همبسته - کلوخه - تجمع دانه ها
[زمین شناسی] آگلومرا، جوش آتشفشانی توده ای از قطعات گدازه آتشفشانی که از طریق انفجار آتشفشانی ایجادمی شود قطعات مربوطه معمولا زاویه دارند و جوش آتشفشانی از این جهت با خاکستر آتشفشانی فرق دارد و اندازه آن بزرگتر است
[نساجی] کلوخه - آگلومر - تجمع ذرات کلوئیدی
[معدن] جوش سنگ آتشفشانی (سنگ شناسی)
[نفت] جوش سنگ آتشفشانی
[پلیمر] کلوخه

انگلیسی به انگلیسی

• accumulate, collect, amass; be accumulated, be amassed
heaped, stacked, gathered in a mass, clustered, accumulated

پیشنهاد کاربران

خوشه ای شدن
انباشتن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : agglomerate
✅️ اسم ( noun ) : agglomeration / agglomerate
✅️ صفت ( adjective ) : agglomerate
✅️ قید ( adverb ) : _
agglomerate ( مهندسی مواد و متالورژی )
واژه مصوب: کلوخه
تعریف: مخلوطی از مواد با دانه‏بندی و شکل و اجزای مختلف که با چسب مصنوعی یا طبیعی یا حرارت به یکدیگر متصل شوند و مجموعۀ بزرگ تری را تشکیل دهند
تجمع، تجمع یافتن

بپرس