afterwards

/ˈæftərwərdz//ˈɑːftəwədz/

معنی: سپس، بعد از آن، بعدا، پس از ان، پس
معانی دیگر: بعدازان

جمله های نمونه

1. afterwards we slept
سپس خوابیدیم.

2. long afterwards
مدت ها بعد

3. he died soon afterwards
کمی پس از آن فوت کرد،اندکی بعد مرد.

4. A word in time is worth two afterwards.
[ترجمه zara] یک حرف به موقع، دوبرابر ارزش دارد
|
[ترجمه گوگل]یک کلمه در زمان ارزش دو کلمه بعد از آن را دارد
[ترجمه ترگمان]یک کلمه به موقع ارزش دوم را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Some persons do first, think afterwards, and then repent for ever.
[ترجمه حسام] بعضی افراد ابتدا عمل می کنند، سپس فکر می کنندو و بعد برای همیشه توبه می کنند.
|
[ترجمه گوگل]برخی از افراد اول انجام می دهند، بعد فکر می کنند و سپس برای همیشه توبه می کنند
[ترجمه ترگمان]ابتدا بعضی از اشخاص این کار را انجام می دهند، بعد از آن توبه می کنند و سپس برای همیشه توبه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Travel and see the world; afterwards, you will be able to put your concerns in perspective.
[ترجمه گوگل]سفر کنید و دنیا را ببینید؛ پس از آن، شما می توانید نگرانی های خود را در چشم انداز قرار دهید
[ترجمه ترگمان]سفر و دیدن دنیا؛ بعد از آن، شما می توانید نگرانی های خود را در چشم انداز قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Afterwards she relented and let the children stay up late to watch TV.
[ترجمه گوگل]پس از آن او تسلیم شد و به بچه ها اجازه داد تا دیروقت بیدار بمانند تا تلویزیون تماشا کنند
[ترجمه ترگمان]بعد از آن پشیمان شد و به بچه ها اجازه داد تا دیروقت بیدار بمانند تا تلویزیون تماشا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Afterwards he spent five minutes with the President of whom he is an unashamed admirer.
[ترجمه گوگل]پس از آن، پنج دقیقه را با رئیس‌جمهوری سپری کرد؛ رئیس‌جمهوری که او یکی از ستایشگران بی شرم اوست
[ترجمه ترگمان]بعد از پنج دقیقه، پنج دقیقه را با رئیس جمهور که he بی unashamed بود سپری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We saw the film and afterwards walked home together.
[ترجمه گوگل]ما فیلم را دیدیم و بعد با هم به خانه رفتیم
[ترجمه ترگمان]فیلم را دیدیم و بعد با هم به خانه برگشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Shortly afterwards, police arrested four suspects.
[ترجمه گوگل]اندکی بعد پلیس چهار مظنون را دستگیر کرد
[ترجمه ترگمان]کمی بعد، پلیس چهار مظنون را دستگیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Soon afterwards he left to begin his career in the metropolis.
[ترجمه گوگل]بلافاصله پس از آن او برای شروع کار خود در کلان شهر را ترک کرد
[ترجمه ترگمان]اندکی پس از آن برای شروع کار خود در این شهر بزرگ باقی ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Before the race, he is fine. But afterwards he is worn out.
[ترجمه گوگل]قبل از مسابقه، حال او خوب است اما پس از آن او فرسوده شده است
[ترجمه ترگمان] قبل از مسابقه، اون حالش خوبه اما بعد از آن خسته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His heart stopped beating and he died soon afterwards.
[ترجمه گوگل]قلبش از تپش ایستاد و خیلی زود مرد
[ترجمه ترگمان]قلبش از تپش باز ایستاد و به زودی مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Afterwards, retrospective fear of the responsibility would make her feel almost faint.
[ترجمه گوگل]پس از آن، ترس گذشته نگر از مسئولیت باعث می شود که او تقریباً غش کند
[ترجمه ترگمان]پس از آن، ترس گذشته نگر از این مسئولیت باعث می شد که او احساس ضعف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Shortly afterwards, Dawson received an invitation to speak at a scientific conference.
[ترجمه گوگل]اندکی بعد، داوسون دعوت نامه ای برای سخنرانی در یک کنفرانس علمی دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]کمی بعد، داوسون دعوتی را برای سخنرانی در یک کنفرانس علمی دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سپس (قید)
next, then, afterward, afterwards, thereupon, henceforth, hereafter

بعد از آن (قید)
afterward, afterwards, thereafter

بعدا (قید)
afterward, afterwards, thereinafter

پس از ان (قید)
away, afterward, afterwards, thereupon, thereafter, thence

پس (قید)
back, so, thus, ergo, forth, again, then, afterwards

انگلیسی به انگلیسی

• subsequently
if something is done or happens afterwards, it is done or happens later than a particular event or time that has already been described.

پیشنهاد کاربران

وانگهی. [ گ َ ] ( ق مرکب ) سپس. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . پس. پس از آن. بعد :
بدو گفت شیرین که دادم نخست
بده وانگهی جان من پیش تست.
فردوسی.
چرخش ز زرِّ زرد کنی وانگهی در او
دندانه بلورین گردش فروکنی.
...
[مشاهده متن کامل]

منوچهری ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 129 ) .
وانگهی بر طریق معذوری
خواست از شاه شهر دستوری.
نظامی.
وانگهی ترکتاز کرد به روم
درفکند آتشی در آن بر و بوم.
نظامی.
اول اندیشه وانگهی گفتار
پای بست آمده ست پس دیوار.
سعدی.
|| وآنگاه. در آنوقت :
وانگهی فرزندگانت گازری سازد ز تو
شوید و کوبد ترا در زیر کوبین زرنک.
حکیم غمناک ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ) .
وآنگهی گوئی من از شاه جهان شاکر نیم
گرنه ننگ آید ازین شه رخت رو بربند هین.
منوچهری.
|| بعلاوه. علاوه بر این. از این گذشته. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) : وانگهی مرگ دسته جمعی بی مزه نیست. ( هدایت ، سایه روشن ) .

بعدها
کمی بعد
subsequently
later on
پس از مدتی، سرانجام، در آیند، در نتیجه
to act immediately
به سرعت عمل کردن
بعد از afterwards از فعل با زمان گذشته ساده برای شرح اتفاقی که بعدا اتفاق افتاده استفاده میکنیم .

1 ) The trauma can continue to be felt for years afterwards
این ضربه/شوک روحی می تونه واسه سالها پس از اون ( اتفاق ) ادامه پیدا کنه
2 ) Politicians promise the earth before an election, but things are different afterwards
. . . اما بعدش اوضاع جور دیگه ای میشه
After that
بعد از آن، بعدش
پس از گذشت ( چند دقیقه - ساعت - لحظه - روز و. . . )

بپرس