aftertaste

/ˈæftərˌtest//ˈɑːftəteɪst/

معنی: لذت ثانوی، لذت بعدی، اثر و طعم غذا در دهان
معانی دیگر: (مزه ای که پس از خوردن یا کشیدن سیگار و غیره برای مدتی در دهان باقی می ماند) پس چشا، طعم بعدی، پس مزه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a lingering sensation, usu. of taste, sometimes continuing after its cause is gone.

- I don't like the aftertaste of those soft drinks.
[ترجمه گوگل] من از مزه آن نوشابه ها خوشم نمی آید
[ترجمه ترگمان] از طعم آن نوشیدنی های لطیف خوشم نمی اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the feeling that lingers after an experience, esp. an unpleasant one, is over.

- The love affair left him with a bitter aftertaste.
[ترجمه گوگل] این رابطه عاشقانه طعم تلخی برای او به جا گذاشت
[ترجمه ترگمان] عشق عاشقانه او را با لذت تلخ تنها گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The wine leaves a strong aftertaste.
[ترجمه گوگل]شراب طعمی قوی به جا می گذارد
[ترجمه ترگمان] شراب مزه خوبی میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The medicine left an unpleasant aftertaste.
[ترجمه گوگل]این دارو طعم ناخوشایندی به جا گذاشت
[ترجمه ترگمان] داروها از طعم ناخوشایند لذت می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Despite the somewhat vinegary aftertaste we found it very easy to drink.
[ترجمه گوگل]علیرغم طعم کمی سرکه، نوشیدن آن بسیار آسان بود
[ترجمه ترگمان]با وجود the vinegary، نوشیدن آن بسیار آسان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Some customers complained about the salty aftertaste.
[ترجمه گوگل]برخی از مشتریان از مزه شور شکایت داشتند
[ترجمه ترگمان]برخی از مشتریان از the شور شکایت داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Some commented on the salty aftertaste.
[ترجمه گوگل]برخی در مورد مزه شور اظهار نظر کردند
[ترجمه ترگمان]برخی از آن ها در مورد the شور اظهار نظر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The wine has a bitter aftertaste.
[ترجمه گوگل]شراب مزه تلخی دارد
[ترجمه ترگمان] شراب طعم تلخی داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The aftertaste of that loss to Oregon State won't go away very soon.
[ترجمه گوگل]مزه آن شکست به ایالت اورگان خیلی زود از بین نخواهد رفت
[ترجمه ترگمان]The آن از دست رفتن به ایالت ارگان به زودی از بین نخواهد رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A mild taste of nutmeg on the aftertaste.
[ترجمه گوگل]طعم ملایم جوز هندی روی مزه آن
[ترجمه ترگمان] مزه مزه مزه مزه مزه مزه مزه مزه میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It has a sapid, harmonic taste. Its particular aftertaste of bitter almonds gives sensations of rare elegance.
[ترجمه گوگل]طعم ملایم و هارمونیک دارد مزه خاص بادام تلخ آن حس ظرافت کمیاب را به شما می دهد
[ترجمه ترگمان]آن یک طعم یکنواخت و هارمونیک دارد aftertaste خاص این ناحیه، احساسات لطیف و ظریفی را به نمایش می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This quality is noticeable in aroma and aftertaste.
[ترجمه گوگل]این کیفیت در عطر و طعم قابل توجه است
[ترجمه ترگمان]این کیفیت در عطر و عطر بسیار قابل توجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Iodine is added as a final bacteria killer, giving the recycled water a distinctive aftertaste.
[ترجمه گوگل]ید به عنوان یک کشنده نهایی باکتری ها اضافه می شود و به آب بازیافتی طعم خاصی می دهد
[ترجمه ترگمان]ید به عنوان یک قاتل نهایی باکتری به آن اضافه می شود و آب بازیابی شده را به عنوان یک aftertaste متمایز می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A big bear threatens rich, glamorous men in this Hemingway-esque adventure tale with a Hollywood aftertaste.
[ترجمه گوگل]یک خرس بزرگ مردان ثروتمند و پر زرق و برق را در این داستان ماجراجویی به سبک همینگوی با طعمی هالیوودی تهدید می کند
[ترجمه ترگمان]خرس بزرگ مردی ثروتمند و با شکوه را در داستان ماجراجویانه \"همینگوی\" با یک aftertaste هالیوودی تهدید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It has all the right ingredients but somewhere during preparation something went wrong producing an unsatisfying dish with a bitter aftertaste.
[ترجمه گوگل]تمام مواد لازم را دارد، اما در حین آماده‌سازی، مشکلی پیش آمد و یک غذای رضایت‌بخش با طعم تلخی تولید کرد
[ترجمه ترگمان]این ماده تمام مواد اولیه را دارد اما در طول آماده سازی چیزی نادرست باعث ایجاد یک غذای غیر رضایت بخش با یک غذای تلخ می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لذت ثانوی (اسم)
aftertaste

لذت بعدی (اسم)
aftertaste

اثر و طعم غذا در دهان (اسم)
aftertaste

انگلیسی به انگلیسی

• persistence of a sensation (emotion or flavor) after the experience has gone
an aftertaste is a taste that remains in your mouth after you have finished eating or drinking something.

پیشنهاد کاربران

ته مزه ، دلخوری ، رنجش
aftertaste ( تغذیه )
واژه مصوب: پس طعم
تعریف: طعمی که پس از خوردن غذا در دهان باقی می ماند

بپرس