• (1)تعریف: the result or consequence of an event. • مترادف: by-product, consequence, effect, end, fallout, issue, outcome, repercussion, result • مشابه: backwash, development, fruit, offshoot, outgrowth, sequel, upshot
- The aftermath of the oil spill proved to be an environmental catastrophe.
[ترجمه Leyli Javadi] یک فاجعه ی زیست محیطی، پیامد نشت نفت است.
|
[ترجمه ایمان حجتی] معلوم شد که پیامد نشت نفت، یک فاجعه زیست محیطی است
|
[ترجمه گوگل] عواقب نشت نفت ثابت شد که یک فاجعه زیست محیطی است [ترجمه ترگمان] بعد از نشت نفت، معلوم شد که یک فاجعه زیست محیطی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: the period following a disastrous event. • مترادف: wake • مشابه: fallout
- In the aftermath of the hurricane, much rebuilding was needed.
[ترجمه گوگل] پس از طوفان، بازسازی زیادی مورد نیاز بود [ترجمه ترگمان] پس از طوفان، بازسازی زیادی مورد نیاز بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. the aftermath of war
عواقب جنگ
2. The president visited the region in the immediate aftermath of the disaster.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور بلافاصله پس از این فاجعه از منطقه بازدید کرد [ترجمه ترگمان]رئیس جمهور بلافاصله پس از حادثه از منطقه بازدید کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. A lot of rebuilding took place in the aftermath of the war.
[ترجمه گوگل]پس از جنگ، بازسازی های زیادی صورت گرفت [ترجمه ترگمان]بسیاری از بازسازی پس از جنگ صورت گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. In the aftermath of the coup, the troops opened fire on the demonstrators.
[ترجمه گوگل]پس از کودتا، نیروهای نظامی به سوی تظاهرکنندگان آتش گشودند [ترجمه ترگمان]پس از کودتا، سربازان به روی تظاهرکنندگان آتش گشودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. In the aftermath of the hurricane, many people's homes were destroyed.
[ترجمه گوگل]پس از طوفان، خانه های بسیاری از مردم ویران شد [ترجمه ترگمان]پس از طوفان، بسیاری از خانه های مردم ویران شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He first took office in the aftermath of the civil war.
[ترجمه گوگل]او اولین بار پس از جنگ داخلی به قدرت رسید [ترجمه ترگمان]او اولین بار پس از جنگ داخلی اداره را به دست گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. How does a country cope with the aftermath of war?
[ترجمه علی حجتی] چگونه کشور با عواقب جنگ کنار می آید
|
[ترجمه علی حجتی] چگونه کشور با عاقبت جنگ کنار می آید
|
[ترجمه گوگل]چگونه یک کشور با پیامدهای جنگ کنار می آید؟ [ترجمه ترگمان]چگونه یک کشور با عواقب جنگ کنار می آید؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Many more people died in the aftermath of the explosion.
[ترجمه گوگل]در پی این انفجار افراد زیادی جان باختند [ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم پس از انفجار جان خود را از دست دادند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Rage, in the aftermath of desire, was beating through her skull, but he was already moving away.
[ترجمه گوگل]خشم، در عواقب اشتیاق، در جمجمه او می کوبید، اما او از قبل دور می شد [ترجمه ترگمان]خشم، در اوج اشتیاق، از میان جمجمه او رد شد، اما از همان جا می رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The aftermath of a fire is always sad.
[ترجمه گوگل]عواقب آتش سوزی همیشه غم انگیز است [ترجمه ترگمان]پیامدهای آتش سوزی همیشه غم انگیز است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Conditions in the aftermath of the 1905 revolution were propitious for stable development in countryside and city alike.
[ترجمه گوگل]شرایط پس از انقلاب 1905 برای توسعه پایدار در روستاها و شهرها به طور یکسان مساعد بود [ترجمه ترگمان]شرایط پس از انقلاب ۱۹۰۵ برای توسعه پایدار در روستا و شهر مساعد بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The story deals with the aftermath of warfare, particularly the devastation wreaked by land mines.
[ترجمه گوگل]داستان به عواقب پس از جنگ، به ویژه ویرانی های ناشی از مین های زمینی می پردازد [ترجمه ترگمان]این داستان پس از جنگ و به خصوص تخریب ناشی از مین های زمینی سر و کار دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The aftermath of the Apollo I fire had left many questioning the basic concept of an attempted Moon landing.
[ترجمه گوگل]عواقب آتشسوزی آپولو I، بسیاری را در مورد مفهوم اولیه تلاش برای فرود بر ماه زیر سوال برد [ترجمه ترگمان]عواقب بعدی در مورد آپولو نه، بسیاری از مفهوم اولیه فرود ماه را مورد سوال قرار داده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. So here we are in the aftermath.
[ترجمه گوگل]بنابراین در اینجا ما در پس از آن هستیم [ترجمه ترگمان] خب، ما داریم عواقب بعدی رو می گیریم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
عواقب بعدی (اسم)
aftermath
پسایند (اسم)
aftermath
انگلیسی به انگلیسی
• results, consequences, aftereffects; period immediately following the aftermath of an important, usually harmful, event is the situation that results from it.
پیشنهاد کاربران
۱. نتیجه. پیامد. عواقب. ۲. زمان ِ پس از. دوره ی پس از مثال: I watched in horror heartbreaking footage of the head nurse, Malak, in the aftermath bombing. من با ترس به فیلم ( کوتاه ) غم انگیز سر پرستار ملک، در زمانِ پس از بمباران نگاه کردم.
پَساحادثه
عواقب بعدی، ثمره، پیامد
تبعات پیامد ناگوار
نتیجه عواقب چیزی مخرب یا ناخوشایند مثلا پس از جنگ یا فاجعه یا طبیعت ناگوار کشاورزی دومین چمن زنی یا برداشت علف از زمینی که قبلاً در همان سال یک محصول تولید کرده است. محصول دوم، به عنوان علفی که پس از چمن زنی قبلی رشد می کند
عاقبت. پیامد
دورهٔ پسین
پیامد یا پسآیند
ناخوشایندی زمان بعد از ما ، دنیای ناخوشایند
بعد از، اتفاقات بعد، اشاره به آینده نیز دارد
the effects and results of something bad or important معنای کلمه =پیامد ناخوشایند مترادف =repercussions