afraid of

پیشنهاد کاربران

afraid of someone/something
collocation
feeling fear or worry about something, or about something bad that might happen
نگران بودن درباره و یا ترسیدن از کسی یا چیزی
💠 The villagers say they are afraid of the consequences of their direct action.
...
[مشاهده متن کامل]

💠 Several of the women who complained say they are afraid of retaliation.
💠 I didn't think he would disappear.
Now where do I take this poor man?
Find someone else.
She's worked here all her life. . . And still afraid of a corpse!
. . . چه میدونستم میذاره میره.
خب پس من این بیچاره رو کجا ببرمش؟
اووو. . . کجا. . .
ییکی دیگه رو پیدا کن.
یه عمره داری تو این خراب شده کار می کنه. . . هنوز از مُرده می ترسه!

Afraid of = Scared of
I'm not scared of you
He's not scared of anything
Like that
ترسیدن از
I am not afraidof you
من از شما نمی ترسم
می ترسند از
faint
ترسیده
به معنی ترس از چیزی خطرناک

ترسیدن از چیزی یا مکانی

ترس از
وحشت از
ترسیدن از

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس