afloat

/əˈfloʊt//əˈfləʊt/

معنی: شناور، در حرکت
معانی دیگر: بر روی آب، سیل زده، آب گرفته، شایع، زبانزد، پابرجا، برقرار، روی پای خود، بر عرشه ی کشتی، در دریا، سرگردان، دستخوش امواج

بررسی کلمه

صفت و ( adjective, adverb )
(1) تعریف: on the water; floating.
متضاد: aground

- The boat was damaged but it was still afloat.
[ترجمه گوگل] قایق آسیب دیده بود اما همچنان شناور بود
[ترجمه ترگمان] کشتی آسیب دیده بود اما هنوز روی آب شناور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: flooded with water or other liquid.

- The streets were afloat after the storm.
[ترجمه گوگل] پس از طوفان، خیابان ها شناور بودند
[ترجمه ترگمان] خیابان ها بعد از طوفان شناور بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: floating on a boat or other vessel.

- Once he was afloat, he began to get seasick.
[ترجمه گوگل] هنگامی که او شناور شد، شروع به دریازدگی کرد
[ترجمه ترگمان] وقتی که شناور بود، دریا زده شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: moving without guidance; drifting.

- The boat had pulled away from its mooring and was now afloat.
[ترجمه گوگل] قایق از لنگرگاه خود فاصله گرفته بود و اکنون شناور بود
[ترجمه ترگمان] قایق از لنگر آن بیرون کشیده بود و حالا شناور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: in circulation.

- There was a story afloat about the actor's love affair.
[ترجمه گوگل] داستانی در مورد رابطه عاشقانه این بازیگر وجود داشت
[ترجمه ترگمان] درباره رابطه عاشقانه هنرپیشه داستانی بر سر زبان ها افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(6) تعریف: in operation; avoiding collapse.

- Everyone wondered how the company managed to stay afloat during the hard times.
[ترجمه گوگل] همه تعجب کردند که چگونه این شرکت توانسته در روزهای سخت سرپا بماند
[ترجمه ترگمان] همه متعجب بودند که چگونه این شرکت توانست در زمان های دشوار شناور بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. rumors are afloat
بازار شایعات گرم است.

2. he kept the company afloat
او شرکت را روی پای خود نگه داشت.

3. the burning ship stayed afloat for an hour and then sank
کشتی مشتعل یک ساعت بر روی آب ماند و سپس فرو رفت.

4. the lower deck is afloat
طبقه ی تحتانی کشتی را آب گرفته است.

5. to set a boat afloat
قایق را شناور کردن

6. despite the depression, he kept himself afloat
علی رغم بحران اقتصادی او خودش را حفظ کرد.

7. The Treasury borrowed £40 billion, just to stay afloat.
[ترجمه گوگل]خزانه داری 40 میلیارد پوند وام گرفت، فقط برای اینکه سرپا بماند
[ترجمه ترگمان]خزانه ۴۰ میلیارد پوند وام گرفت، تا شناور بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The inheritance kept them afloat for years.
[ترجمه گوگل]میراث آنها را برای سالها سرپا نگه داشت
[ترجمه ترگمان]این ارث، آن ها را سال ها شناور نگه می داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. How long did you spend afloat?
[ترجمه گوگل]چه مدت را روی آب گذراندید؟
[ترجمه ترگمان]چند وقته شناور شدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She spent seven days afloat on a raft.
[ترجمه گوگل]او هفت روز را روی یک قایق شناور گذراند
[ترجمه ترگمان] اون هفت روز روی یه قایق شناور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Many small businesses are struggling to stay/keep afloat.
[ترجمه گوگل]بسیاری از کسب و کارهای کوچک در تلاش برای ماندن/سرپا ماندن هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از تجارت های کوچک در حال تلاش برای ماندن و حفظ شناور هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The ancients conceived the earth as afloat in water.
[ترجمه گوگل]پیشینیان زمین را شناور در آب تصور می کردند
[ترجمه ترگمان]پیشینیان زمین را همچون شناور در آب تصور می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The boat is afloat.
[ترجمه گوگل]قایق شناور است
[ترجمه ترگمان]قایق روی آب شناور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They are borrowing just to stay afloat, not for investment.
[ترجمه گوگل]آنها فقط برای سرپا ماندن وام می گیرند نه برای سرمایه گذاری
[ترجمه ترگمان]آن ها فقط برای شناور ماندن قرض می گیرند، نه برای سرمایه گذاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Hurling his arms and legs about wildly,he kept afloat but wasted much effort.
[ترجمه گوگل]دست‌ها و پاهایش را به‌طور وحشیانه به اطراف پرتاب می‌کرد، شناور ماند اما تلاش زیادی را هدر داد
[ترجمه ترگمان]در حالی که دست هایش را با سرعت به اطراف می چرخاند، خود را سرپا نگه می داشت، اما کوشش زیادی به هدر نداده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He is struggling to keep afloat after a series of emotional and health problems.
[ترجمه گوگل]او پس از یک سری مشکلات عاطفی و سلامتی در تلاش است تا سرپا بماند
[ترجمه ترگمان]او در حال تلاش برای شناور ماندن پس از یک سری مشکلات عاطفی و سلامتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. She was trying desperately to stay afloat.
[ترجمه گوگل]او ناامیدانه تلاش می کرد که سرپا بماند
[ترجمه ترگمان]او با ناامیدی سعی می کرد که در آب بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شناور (صفت)
adrift, floating, buoyant, afloat, free-swimming

در حرکت (قید)
afloat, agog, astir

انگلیسی به انگلیسی

• floating; flooded; passing from one person to another, going around (as in rumors)
when someone or something is afloat, they remain partly above the surface of water and do not sink.
if you keep a business or industry afloat, you have only just enough money to run it.

پیشنهاد کاربران

1, شناور
2, غرق در پول
If a person, business, or country stays afloat or is kept afloat, they have just enough money to pay their debts and continue operating.
شناور نگه داشتن روی آب
سرو پا نگه داشتن ، پابرجا بودن ،
I have worked to keep us afloat While my husband eats and sleeps
من کار میکردم تامارو سروپا نگه داره یا برقرار باشه یا پابرجا باشه درحالی که شوهرم میخورد و میخابید
Having enough money to pay what you owe
توی کسب و کار سرپا موندن - پابرجا موندن

تامین کردن/ مالی
تامین بودن ( از نظر مالی )

بپرس