aflame

/əˈfleɪm//əˈfleɪm/

معنی: سوزان، شعله ور
معانی دیگر: مشتعل، درخشان، منور

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: on fire; blazing.
مشابه: ablaze, alight, burning

(2) تعریف: burning with interest and excitement; afire.
مشابه: burning

جمله های نمونه

1. aflame with color
منور به الوان گوناگون

2. the house was aflame
خانه در حال آتش سوزی بود.

3. The whole building was soon aflame.
[ترجمه گوگل]کل ساختمان خیلی زود شعله ور شد
[ترجمه ترگمان]تمام ساختمان به زودی مشتعل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Aflame with desire, he took her in his arms.
[ترجمه گوگل]شعله ور از آرزو، او را در آغوش گرفت
[ترجمه ترگمان]با آرزوی خود او را در آغوش گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her heart is aflame with love for him.
[ترجمه گوگل]قلبش از عشق به او می سوزد
[ترجمه ترگمان]قلبش از عشق به او می سوزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The whole village was aflame.
[ترجمه گوگل]تمام روستا آتش گرفته بود
[ترجمه ترگمان]تمام دهکده مشتعل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was autumn and the trees were aflame with colour.
[ترجمه گوگل]پاییز بود و درختان از رنگ شعله ور شده بودند
[ترجمه ترگمان]پاییز بود و درختان رنگی به رنگ سرخ داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The autumn woods were aflame with colour.
[ترجمه گوگل]جنگل های پاییزی از رنگ شعله ور بودند
[ترجمه ترگمان]جنگل پاییزی از رنگ پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The curtains are aflame!
[ترجمه گوگل]پرده ها شعله ور هستند!
[ترجمه ترگمان]پرده ها are!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The girl's face was aflame with embarrassment.
[ترجمه گوگل]صورت دختر از شرم شعله ور بود
[ترجمه ترگمان]چهره دخترک از خجالت سرخ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Most of the city was aflame.
[ترجمه گوگل]بیشتر شهر شعله ور بود
[ترجمه ترگمان]بیشتر شهر مشتعل بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The woods were aflame with autumn colours.
[ترجمه گوگل]جنگل ها از رنگ های پاییزی شعله ور بودند
[ترجمه ترگمان]جنگل ها با رنگ های پاییزی پوشیده شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The sky was aflame and though she tried not to think of the sunsets from Fernando's cliff-top it was virtually impossible.
[ترجمه گوگل]آسمان شعله ور بود و اگرچه او سعی می کرد به غروب خورشید از بالای صخره فرناندو فکر نکند، عملاً غیرممکن بود
[ترجمه ترگمان]آسمان روشن بود و هر چند سعی می کرد به غروب خورشید از صخره دن فرنان فکر نکند - در واقع غیرممکن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Faces aflame with drink, grotesque moustaches, pot bellies . . . I seemed to have stumbled into a painting by Hogarth.
[ترجمه گوگل]چهره های شعله ور از نوشیدنی، سبیل های عجیب و غریب، شکم های قابلمه ای به نظر می رسید به یک نقاشی از هوگارث برخورد کرده ام
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که من در حالی که Hogarth را در آن دیدم، در حالی که با Hogarth در حال نقاشی بودم، به نقاشی نزدیک شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سوزان (صفت)
alight, ablaze, burning, scorching, ardent, galling, scathing, torrid, afire, aflame, fervid, inflaming

شعله ور (صفت)
alight, afire, flaring, garish, aflame, inflammable

انگلیسی به انگلیسی

• burning; blazing; aroused, passionate
if your face is aflame, it is bright red and feels hot; a literary word.
if something is on fire, you can say it is aflame; a literary word.

پیشنهاد کاربران

بپرس