• : تعریف: able to be obtained without excessive sacrifice of money or without incurring serious consequences.
- Automobiles became affordable for the average family when they started to be mass produced.
[ترجمه مجتبی] قابل خرید، قابل پرداخت، فراهم کردن
|
[ترجمه محمدابراهیم موذن] مقرون به صرفه
|
[ترجمه مهرداد] خودرو تنها زمانی برای خانواده های متوسط ارزان شد که آنها آغاز به تولید انبوه کردند.
|
[ترجمه شان] از هنگامی که تولید انبوه خودرو آغاز شد خرید آن برای خانواده های متوسط امکان پذیر گردید.
|
[ترجمه غلامرضا محمدولی] فقط از وقتیکه تولید خودرو بصورت انبوه آغاز شد , خانوادهای متوسط الحال از پس خرید خودرو برآمدند.
|
[ترجمه گوگل] زمانی که خودروها شروع به تولید انبوه کردند برای یک خانواده معمولی مقرون به صرفه شدند [ترجمه ترگمان] اتومبیل برای خانواده متوسط زمانی مقرون به صرفه شد که آن ها شروع به تولید انبوه کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. this trip is not affordable for me
استطاعت این مسافرت را ندارم.
2. Though I'm a woman, but I did it affordable, to put next.
[ترجمه زهرا] اگرچه من یک زن هستم اما آن را در حدتوانم انجام دادم تا قرار بعدی
|
[ترجمه گوگل]اگر چه من یک زن هستم، اما آن را مقرون به صرفه انجام دادم [ترجمه ترگمان]با وجود اینکه من زن هستم، اما من این کار را affordable تا بعدی را انجام دهم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. This weapons system is an affordable, hi-tech solution.
[ترجمه گوگل]این سیستم تسلیحاتی یک راه حل مقرون به صرفه و پیشرفته است [ترجمه ترگمان]این سیستم سلاح یک راه حل مقرون به صرفه و مقرون به صرفه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The restaurant serves good food at affordable prices.
[ترجمه گوگل]این رستوران غذاهای خوب را با قیمت های مقرون به صرفه سرو می کند [ترجمه ترگمان]این رستوران غذاهای خوبی را با قیمت های مقرون به صرفه سرو می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. There are few affordable apartments in big cities.
[ترجمه گوگل]آپارتمان های ارزان قیمت کمی در شهرهای بزرگ وجود دارد [ترجمه ترگمان]در شهرهای بزرگ چند آپارتمان مقرون به صرفه وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The rent for the four-roomed house is affordable.
[ترجمه زهرا] این اجاره برای خونه ای که چهارتا اتاق خواب داره مقرون به صرفه هست
|
[ترجمه گوگل]اجاره خانه چهار اتاقه مقرون به صرفه است [ترجمه ترگمان]اجاره خانه چهار - مقرون به صرفه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Homes are more affordable than at any time in the past five years.
[ترجمه گوگل]خانه ها نسبت به هر زمان دیگری در پنج سال گذشته مقرون به صرفه تر هستند [ترجمه ترگمان]خانه ها در عرض پنج سال گذشته ارزان تر از هر زمان دیگری هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Orlando itself is vibrant, full of affordable accommodation and great places to eat.
[ترجمه گوگل]اورلاندو خود پر جنب و جوش، پر از اقامتگاه های مقرون به صرفه و مکان های عالی برای غذا خوردن است [ترجمه ترگمان]خود ارلاندو پر جنب و جوش، پر از مسکن ارزان قیمت و مکان های عالی برای خوردن است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The development is mixed tenure including affordable housing, a village school, a village green and a community centre.
[ترجمه گوگل]این توسعه به صورت مختلط شامل مسکن ارزان قیمت، یک مدرسه روستایی، یک روستای سبز و یک مرکز اجتماعی است [ترجمه ترگمان]این توسعه شامل تصدی mixed شامل مسکن مقرون به صرفه، یک مدرسه روستایی، یک روستا سبز و یک مرکز اجتماعی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. It has become the main provider of affordable home care for the elderly.
[ترجمه گوگل]این شرکت ارائه دهنده اصلی مراقبت های خانگی مقرون به صرفه برای سالمندان شده است [ترجمه ترگمان]آن به ارائهکننده اصلی مراقبت خانگی برای سالمندان تبدیل شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Includes comment on the incorporation of affordable housing, but focuses on design and environmental issues.
[ترجمه گوگل]شامل اظهار نظر در مورد ادغام مسکن مقرون به صرفه است، اما بر طراحی و مسائل زیست محیطی تمرکز دارد [ترجمه ترگمان]شامل توضیح در مورد ترکیب مسکن مقرون به صرفه، اما بر روی طراحی و مسایل محیطی تمرکز دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The fax modem offers an affordable solution to many of the conventional fax machine's shortcomings.
[ترجمه گوگل]مودم فکس راه حلی مقرون به صرفه برای بسیاری از کاستی های دستگاه فکس معمولی ارائه می دهد [ترجمه ترگمان]این مودم یک راه حل مقرون به صرفه برای بسیاری از کاستی های سنتی دستگاه فکس ارائه می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Henry Ford made automobiles affordable to the masses.
[ترجمه گوگل]هنری فورد خودروها را برای توده مردم مقرون به صرفه ساخت [ترجمه ترگمان]هنری فورد اتومبیل ها را برای مردم مقرون به صرفه کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. All very tempting and very affordable.
[ترجمه گوگل]همه بسیار وسوسه انگیز و بسیار مقرون به صرفه [ترجمه ترگمان]بسیار وسوسه انگیز و بسیار مقرون به صرفه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Any plan that can provide affordable housing would be a plus.
[ترجمه گوگل]هر طرحی که بتواند مسکن مقرون به صرفه را ارائه دهد یک امتیاز مثبت خواهد بود [ترجمه ترگمان]هر طرحی که می تواند مسکن ارزان قیمت را تامین کند می تواند یک مزیت باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• financially manageable if something is affordable, you have enough money to be able to pay for it.
پیشنهاد کاربران
not expensive مقرون به صرفه . i found nice clothes at affordable prices
مقرون به صرفه. ارزان قیمت مثال: There are few affordable apartments in big cities. تعداد بسیار کمی آپارتمان ارزان قیمت و مرقون به صرفه در شهرهای بزرگ وجود دارد.
معنای دوستان: ✅اقتصادی - ارزان - قیمت مناسب You may well need to look outside your preferred area to find affordable accommodation
قابل استطاعت در علم شهرسازی Affordable Housing به صورت مسکن قابل استطاعت ترجمه می شود
ارزان، مقرون به صرفه، قابل خرید، قابل پرداخت، فراهم کردنی، در دسترس، با استطاعت ( فرد /شخصی که از نظر مالی توان تهیه ی چیزی را دارد ) ، قابل تهیه، قابل دسترس .
- قابل خرید - قابل تهیه - در دسترس
affordable ( adj ) = مقرون به صرفه، ارزان، مناسب، اقتصادی/قابل تحمل مترادف با کلمه : economical ( adj ) Definition = ( در مورد خانه ها و غیره استفاده می شود ) که می توانند توسط افرادی خریداری یا اجاره شوند که پول زیادی ندارند/ ... [مشاهده متن کامل]
nice clothes at affordable prices = لباس های زیبا با قیمت مناسب ( مقرون به صرفه ) affordable prices = قیمت های مقرون به صرفه یا قابل تحمل examples: 1 - They have increased their provision of affordable housing in order to make home ownership accessible to buyers who would otherwise be unable to buy. آنها برای تأمین مالکیت خانه برای خریدارانی که در غیر این صورت قادر به خرید نیستند ، دسترسی به مسکن ارزان قیمت خود را افزایش داده اند. 2 - According to the guidelines, ten percent of the dwellings in the development must be affordable. طبق دستورالعمل ها ، ده درصد از مسکن در حال توسعه باید مقرون به صرفه باشند. 3 - Affordable housing isn’t enough – we also need job opportunities. مسکن ارزان قیمت کافی نیست - ما همچنین به فرصت های شغلی نیاز داریم. 4 - They are meeting consumer demand for fashionable products at affordable prices. آنها تقاضای مصرف کننده برای محصولات شیک و قیمت مناسب را برآورده می کنند. 5 - The Prius is heavily subsidised by Toyota to keep it affordable. Prius به شدت از سوی تویوتا یارانه می گیرد تا مقرون به صرفه باشد. 6 - Will space flight ever be affordable for the masses? آیا پروازهای فضایی تا به حال برای توده های عموم مردم مقرون به صرفه بوده است؟
آبرومند. خصوصادر مورد مسکن وسرپناه در متن های مدیریت وبرنامه ریزی شهری
از نظر اقتصادی در دسترس بودن. همخوان با تمکن مالی مردم
متناسب با وسع مالی
چیزی که استطاعت خریدش وجود داره، تحت اللفظی: قابل استطاعت
چیزی که توان خریدش وجود دارد. ( صفت )
Cheap, enough for a lot of people to buy
قیمت معقول و منطقی
به صرفه
یه مثال توپ برای این صفت پرایده، چون پراید یه ماشینیه که اکثریت توان خرید اونو دارن البته داشتن!
استطاعت داشتن ، توان داشتن، مقرون به صرفه بودن
مقرون به صرفه. استطاعت
طبق تحقیقات من به معنی ارزان - قابل دسترس - به صرفه - اقتصادی -
قابل خرید و ارزان ، قیمت منصفانه، مقرون به صرفه
قابل دسترسی
مقرون به صرفه
قابل دسترس، امکان پذیر
Cheap Inexpensive
Affordable for/to sb: از پس خرید چیزی بر آمدن، قدرت خرید چیزی را داشتن مثال: This bike is affordable for me = از پس خریدن این دوچرخه بر میام
امکان پذیر بودن
ارزان
اقتصادی
cost - effective economical inexpensive و همه بمعنی مقرون به صرفه