معنی: فراوان، دولتمندمعانی دیگر: توانگر، پر رونق، پر ناز و نعمت، آباد، متمکن، پر ریخت و پاش، ثروتمند، دارای سطح زندگی بالا، مرفه، وافر، شاخه ی فرعی رودخانه، شاخابه، ریزابه، درون ریز (مخالف: برون ریز effluent)
- Affluent families had begun to move into the neighborhood, and the value of real estate was beginning to rise.
[ترجمه احمد قربانی] خانواده های مرفه شروع به نقل مکان به محله کرده بودند و ارزش املاک و مستغلات در حال افزایش بود.
|
[ترجمه گوگل] خانواده های مرفه شروع به نقل مکان به این محله کرده بودند و ارزش املاک و مستغلات شروع به افزایش می کرد [ترجمه ترگمان] خانواده های affluent شروع به نقل مکان به این محله کرده بودند و ارزش املاک و مستغلات در حال افزایش بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Many people commute into the city from its affluent suburbs.
[ترجمه گنج جو] سرمایه داران به منطقه آمدند و بهای ملک و املاک رو به فزونی نهاد.
|
[ترجمه گوگل] بسیاری از مردم از حومه های مرفه آن به داخل شهر رفت و آمد می کنند [ترجمه ترگمان] بسیاری از مردم از حومه شهر مرفه خود به شهر سفر می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: based on or conditioned by prolonged prosperity and the expectation of continued prosperity, as a society. • مشابه: developed, industrialized
3. Cigarette smoking used to be commoner among affluent people.
[ترجمه Ati] قبلا سیگار کشیدن در بین افراد یا مردم پولدار رایج بود
|
[ترجمه اسماعیل کریمی] سیگار کشیدن پیش تر در میان افراد پولدار رایج تر بود
|
[ترجمه گوگل]مصرف سیگار در گذشته در میان افراد مرفه رایج بود [ترجمه ترگمان]سیگار کشیدن در میان مردم مرفه بیش از حد عادی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. This led to the creation of a new, affluent middle class.
[ترجمه اسماعیل کریمی] این منجر به ایجاد یک طبقه میانی ثروتمند جدید شد
|
[ترجمه گوگل]این منجر به ایجاد یک طبقه متوسط جدید و مرفه شد [ترجمه ترگمان]این منجر به ایجاد یک طبقه متوسط و ثروتمند شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. It's a fallacy that the affluent give relatively more to charity than the less prosperous.
[ترجمه گوگل]این یک مغالطه است که مرفه ها نسبتاً بیشتر به امور خیریه می دهند تا افراد کمتر مرفه [ترجمه ترگمان]این یک استدلال غلط است که ثروتمندان به موسسات خیریه نسبت به رفاه کم تر کمک می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The diet of the affluent has not changed much over the decades.
[ترجمه گوگل]رژیم غذایی افراد مرفه طی چند دهه تغییر چندانی نکرده است [ترجمه ترگمان]رژیم غذایی مرفه بیش از چند دهه است که تغییر نکرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. It is vital for the affluent countries to do much more through the United Nations to get support and assistance insitu.
[ترجمه گوگل]برای کشورهای مرفه بسیار حیاتی است که از طریق سازمان ملل متحد برای دریافت حمایت و کمک در محل اقدام کنند [ترجمه ترگمان]برای کشورهای ثروتمند بسیار مهم است که کمک های بیشتری را از طریق سازمان ملل برای کسب حمایت و مساعدت به عمل آورند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. But it will give affluent viewers a foretaste of life with cable television.
[ترجمه گوگل]اما با تلویزیون کابلی به بینندگان مرفه طعم زندگی را می دهد [ترجمه ترگمان]اما این امر به بینندگان مرفه یک مزه زندگی را با تلویزیون کابلی می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. But in an affluent society the problem of poverty is fundamentally different from what it is in an underdeveloped economy.
[ترجمه گوگل]اما در یک جامعه مرفه مشکل فقر اساساً با آنچه در یک اقتصاد توسعه نیافته وجود دارد متفاوت است [ترجمه ترگمان]اما در جامعه مرفه، مشکل فقر از آنچه در اقتصاد عقب افتاده است، تفاوت دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Home grills for the newly affluent.
[ترجمه گوگل]کباب پز خانگی برای افراد تازه ثروتمند [ترجمه ترگمان]تعطیلات خانه برای ثروتمندان [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Both came from affluent backgrounds and were educated at Ivy League schools.
[ترجمه گوگل]هر دو از پیشینه های مرفه بودند و در مدارس آیوی لیگ تحصیل کردند [ترجمه ترگمان]هر دو از زمینه های مرفه و مرفه می آمدند و در مدارس League آی وی تحصیل می کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Affluent people tend to look upon illiteracy with comfortable detachment.
[ترجمه گوگل]افراد مرفه تمایل دارند به بی سوادی با دوری راحت نگاه کنند [ترجمه ترگمان]افراد affluent تمایل دارند تا به بیسوادی با جداسازی راحت نگاه کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Of course it seems hard in our affluent times that the poor miner should have to suffer all of these deductions.
[ترجمه گوگل]البته در دوران مرفه ما سخت به نظر می رسد که معدنچی فقیر مجبور باشد همه این کسرها را متحمل شود [ترجمه ترگمان]البته در دوران ثروتمندان مان سخت به نظر می رسد که معدنچی بیچاره باید همه این کسورات را تحمل کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Often we produce just the opposite, because the affluent become the most intense users of the service.
[ترجمه گوگل]اغلب ما درست برعکس تولید می کنیم، زیرا مرفه ترین کاربران این سرویس هستند [ترجمه ترگمان]اغلب ما عکس برعکس را تولید می کنیم، زیرا مرفه ترین کاربران سرویس هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The student government is comprised of affluent, upper-middle-class kids who listen to the blacks and feel guilty.
[ترجمه گوگل]دولت دانشآموزی متشکل از بچههای مرفه و طبقه متوسط است که به سیاهپوستان گوش میدهند و احساس گناه میکنند [ترجمه ترگمان]دولت دانشجویی از بچه های طبقه متوسط و طبقه متوسط تشکیل شده است که به سیاهان گوش می دهند و احساس گناه می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[عمران و معماری] ریزابه [زمین شناسی] ریزابه شاخه فرعی یک رود، که به رودی بزرگتر می پیوندد
انگلیسی به انگلیسی
• wealthy, rich; plentiful, abundant if you are affluent, you have a lot of money; a formal word.
پیشنهاد کاربران
1. ثروتمند 2. مرفه مثال: affluent young professionals پیشه ورانِ جوانِ ثروتمند و مرفه
( دربارۀ آب ) آزادانه یا به مقدار زیاد، جاری.
This term describes someone who is wealthy or has an abundance of material possessions. It implies a high standard of living and financial success. شخصی که ثروتمند است یا دارایی های مادی فراوانی دارد. ... [مشاهده متن کامل]
این به معنای استاندارد بالای زندگی و موفقیت مالی است. مثال؛ The affluent neighborhood is known for its large mansions. In a discussion about consumerism, someone might say, “The affluent are constantly chasing the next big thing. ” A person might describe a luxurious lifestyle as “living the affluent life. ”
Rich= Having material wealth پر رونق - ثروتمند - غنی - ( فراوان )