affixed

/ˈæfɪks//əˈfɪks/

پیوستن، ضمیمه کردن، اضافه نمودن، چسبانیدن

جمله های نمونه

1. He affixed his seal to the document.
[ترجمه گوگل]مهر خود را بر سند زد
[ترجمه ترگمان]مهر و مهر خود را بر روی سند نصب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She affixed a stamp to the envelope.
[ترجمه گوگل]او یک تمبر روی پاکت چسباند
[ترجمه ترگمان]مهر را روی پاکت گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He affixed the sign to the wall.
[ترجمه گوگل]تابلو را به دیوار چسباند
[ترجمه ترگمان]آن را روی دیوار نصب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A label must be affixed to all parcels.
[ترجمه گوگل]بر روی تمام بسته ها باید یک برچسب چسبانده شود
[ترجمه ترگمان]یک برچسب باید روی همه بسته ها متمرکز شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He affixed his signature to the document.
[ترجمه گوگل]او امضای خود را روی سند چسباند
[ترجمه ترگمان]او امضای خود را به این سند اضافه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I covered the scroll in sealing wax, and affixed a red ribbon.
[ترجمه گوگل]طومار را با موم مهر و موم پوشاندم و یک روبان قرمز چسباندم
[ترجمه ترگمان]طومار را با چسب مهر و موم کردم و یک روبان قرمز روی آن گذاشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The label should be firmly affixed to the package.
[ترجمه گوگل]برچسب باید محکم روی بسته چسبانده شود
[ترجمه ترگمان]برچسب باید محکم به بسته ضمیمه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Affixed to the top of it, swaying as he moves, is a bunch of feathery artificial leaves.
[ترجمه گوگل]به بالای آن چسبانده شده و در حین حرکت او تکان می خورد، دسته ای از برگ های مصنوعی پردار
[ترجمه ترگمان]به بالای آن اشاره می کند و همچنان که حرکت می کند، تکان می خورد و یک مشت برگ مصنوعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They affixed blame to her.
[ترجمه گوگل]او را سرزنش کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها را مقصر می دانستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She affixed blame to me.
[ترجمه گوگل]او به من سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان]او مرا سرزنش می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Affixed to the wall at a considerable height is a small television on a swivel, facing the bed.
[ترجمه گوگل]در ارتفاع قابل توجهی به دیوار چسبانده شده است که یک تلویزیون کوچک روی یک چرخ گردان، رو به تخت است
[ترجمه ترگمان]روی تخت، یک تلویزیون کوچک روی یک پا روی هم قرار دارد و رو به تخت خواب قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Arc lights affixed to a low equipment building throw harsh shadows across her face.
[ترجمه گوگل]نورهای قوسی که به یک ساختمان کم تجهیزات چسبانده شده اند، سایه های خشن را روی صورت او می اندازند
[ترجمه ترگمان]لامپ های قوسی به ساختمان تجهیزات پایین متصل می شوند و سایه های شدیدی بر روی صورتش می اندازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Have we become the Huxleyan mob irretrievably affixed to the tube and addicted to its terror and its trivia?
[ترجمه گوگل]آیا ما تبدیل به اوباش هاکسلیان شده‌ایم که به‌طور جبران‌ناپذیری به لوله چسبانده شده‌اند و به وحشت و چیزهای بی‌اهمیت آن معتاد شده‌اند؟
[ترجمه ترگمان]آیا ما به گروه Huxleyan که به شدت به این لوله چسبیده و به ترور و جزئیات آن معتاد شده اند، تبدیل شده ایم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In addition, anti-thrombotic agents may be affixed to at least a portion of the surfaces of the medical device for the prevention of sub-acute thrombosis.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، عوامل ضد ترومبوتیک ممکن است حداقل به بخشی از سطوح دستگاه پزشکی برای جلوگیری از ترومبوز تحت حاد چسبانده شوند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، عوامل ضد - ممکن است به حداقل بخشی از سطوح دستگاه پزشکی برای جلوگیری از thrombosis حاد متصل شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• sturdily attached to; fastened upon

پیشنهاد کاربران

بپرس