affirmative

/əˈfɜːrmətɪv//əˈfɜːmətɪv/

معنی: عبارت مثبت، مثبت، تصدیق آمیز، اظهار مثبت
معانی دیگر: خوش بین، امیدوار، (منطق) تصدیق، آری، بلی (بیشتر در مخابرات)، واژه ای که توافق را می رساند (مثل: آری)، واژه ی مثبت، تصدیق امیز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: affirming.
مترادف: affirming, assertive, declarative, positive
متضاد: negative
مشابه: categorical, emphatic

- Although I was expecting her to say no, she gave an affirmative reply to my question.
[ترجمه گوگل] با اینکه انتظار داشتم جواب منفی بدهد، به سوال من پاسخ مثبت داد
[ترجمه ترگمان] با وجود اینکه من انتظار داشتم او بگوید نه، او به سوال من جواب مثبت داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: agreeing with.
مترادف: assenting, concurring, confirmatory, positive
اسم ( noun )
مشتقات: affirmatively (adv.)
(1) تعریف: a statement indicating agreement.
مترادف: aye, yes
متضاد: negative
مشابه: affirmation, agreement, approval, assent, consent

- With fifteen affirmatives, the council unanimously agreed to the proposed plan.
[ترجمه گوگل] شورا با پانزده رأی مثبت به اتفاق آرا با طرح پیشنهادی موافقت کرد
[ترجمه ترگمان] این شورا با پانزده affirmatives به اتفاق آرا با طرح پیشنهادی موافقت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the condition or state of agreement.
متضاد: disagreement
مشابه: agreement

- He answered in the affirmative.
[ترجمه گوگل] او پاسخ مثبت داد
[ترجمه ترگمان] او جواب مثبت داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. affirmative people
اشخاص مثبت

2. an affirmative reply
پاسخ مثبت

3. in the affirmative
1- موافق،همراه 2- با جواب مثبت،با آری گفتن

4. Two negatives make an affirmative.
[ترجمه Mohammad Malekshahi] دو منفی باعث ایجاد یک مثبت می شوند
|
[ترجمه سعید رهیده] منفی در منفی می شود مثبت
|
[ترجمه گوگل]دو منفی یک مثبت را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان] دوتا negatives مثبت - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Haig was desperately eager for an affirmative answer.
[ترجمه گوگل]هیگ به شدت مشتاق پاسخ مثبت بود
[ترجمه ترگمان]Haig به شدت مشتاق جواب مثبت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We are expecting an affirmative answer.
[ترجمه گوگل]ما منتظر پاسخ مثبت هستیم
[ترجمه ترگمان]منتظر جواب مثبت هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. An affirmative resolution of both Houses of Parliament is needed.
[ترجمه گوگل]قطعنامه مثبت هر دو مجلس مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]یک راه حل مثبت برای هر دو گروه پارلمان مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She asked the question expecting an affirmative.
[ترجمه فاطمه راحت] پاسخ مرا تایید کرد.
|
[ترجمه روح انگیز شمس] او این سوال را ، با توقع اینکه جواب مثبت بشنود، مطرح کرد
|
[ترجمه گوگل]او سوال را در انتظار پاسخ مثبت پرسید
[ترجمه ترگمان]از این سوال پرسید که آیا پاسخ مثبت خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He replied in the affirmative to my question.
[ترجمه فاطمه راحت] سوال مرا تایید کرد
|
[ترجمه گوگل]او به سوال من پاسخ مثبت داد
[ترجمه ترگمان]به سوال من جواب مثبت داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They are, like Steven, vehemently opposed to affirmative action.
[ترجمه گوگل]آنها نیز مانند استیون به شدت با اقدام مثبت مخالف هستند
[ترجمه ترگمان] اونا، مثل \"استیون\" شدیدا مخالف عمل مثبت هستن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Allowing the appeal automatically indicates an affirmative answer to the third certified question.
[ترجمه گوگل]اجازه دادن به درخواست تجدیدنظر به طور خودکار نشان دهنده پاسخ مثبت به سؤال تأیید شده سوم است
[ترجمه ترگمان]امکان درخواست به طور خودکار نشان دهنده پاسخ مثبت به سوال تایید شده سوم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It thus fulfils the affirmative function of transmission and the negative function of prevention, both of which are designated semantically.
[ترجمه گوگل]بنابراین، کارکرد تأییدی انتقال و عملکرد منفی پیشگیری را انجام می دهد، که هر دو از نظر معنایی تعیین شده اند
[ترجمه ترگمان]در نتیجه عملکرد مثبت انتقال و عملکرد منفی جلوگیری را انجام می دهد که هر دو به لحاظ معنایی در نظر گرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Therefore the function of an affirmative sociology would be to sensitize people to the social order.
[ترجمه گوگل]بنابراین کارکرد یک جامعه شناسی تأییدی، حساس کردن مردم به نظم اجتماعی است
[ترجمه ترگمان]بنابراین، تابع یک جامعه شناسی مثبت، افراد را به نظم اجتماعی سوق می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. To its critics, "affirmative action" is seen as patronizing to women and minorities.
[ترجمه گوگل]از نظر منتقدان، "اقدام مثبت" به عنوان حمایت از زنان و اقلیت ها تلقی می شود
[ترجمه ترگمان]برای منتقدان آن، \"اقدام ایجابی\" به عنوان patronizing به زنان و اقلیت ها به شمار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Dole also switched his position on affirmative action, saying he wanted to dismantle a program he previously supported.
[ترجمه گوگل]دول همچنین موضع خود را در مورد اقدام مثبت تغییر داد و گفت که می‌خواهد برنامه‌ای را که قبلاً از آن حمایت می‌کرد، از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]دول همچنین موضع خود در رابطه با اقدام ایجابی را تغییر داد و گفت که می خواهد برنامه ای را که قبلا از آن پشتیبانی کرده بود از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عبارت مثبت (اسم)
affirmative

مثبت (صفت)
affirmative, positive, established

تصدیق آمیز (صفت)
affirmative

اظهار مثبت (صفت)
affirmative

تخصصی

[حقوق] مثبت
[ریاضیات] مثبت، موجب، کلمه ی اثبات

انگلیسی به انگلیسی

• positive statement
favorable; positive
an affirmative word or action indicates agreement, approval, or a positive attitude; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: Agreeing or confirming; a positive response ✅👍
🔍 مترادف: Positive
✅ مثال: He gave an affirmative answer when asked if he would attend the meeting.
مثال؛
For example, if someone asks if you can attend a meeting, you might respond with, “Affirmative, I’ll be there. ”
In a military context, a soldier might answer a superior with, “Affirmative, I understand the mission. ”
...
[مشاهده متن کامل]

In a formal discussion, someone might say, “Can we proceed with the plan?” and another person could respond, “Affirmative, let’s move forward. ”

مثبت، تصدیق آمیز ( پاسخ و عبارت و غیره )
- She gave an affirmative response to the invitation.
- او به این دعوت پاسخ مثبت داد.
مثبت، بله
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : affirm
✅️ اسم ( noun ) : affirmation / affirmative
✅️ صفت ( adjective ) : affirmative
✅️ قید ( adverb ) : affirmatively
تصدیق آمیز
از منظر حقوقی موثق
میشه جمله یا عبارت مثبت
مخالفش میشه negative یا همون منفی
مثلا i havent got curly hair
عبارات تاکیدی مثبت
expressing agreement or consent; assenting
اگه دوست داشتید لایک کنید 🌌💎
Affirimative, :آریانه. جمله آریانه. جمله خبری مثبت.
affirmative: آریگویه
ایجابی
اضافه شده مانند افعال Tobe

Affirmative اضافه شده مانندافعال Tobe

جواب مثبت دادن. مثبت بودن
( خودمانی ) چشم
در نظام. اطاعت امر. پذیرفتن بدون اعتراض
جمله ی خبری
predicate sentence
جملات مثبت ( خبری )
خبری
تائیدی . تصدیقی
ok دادن
Affairmative vote رای موافق
پیام آور محبت عشق مثبت است
خبری مثبت
یک حرکت یا حرف برای نشان دادن موافق بودن
عبارت مثبت
جمله های مثبت
اظهار مثبت
جملات خبری مثبت
جمله خبری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)

بپرس