- Although I was expecting her to say no, she gave an affirmative reply to my question.
[ترجمه گوگل] با اینکه انتظار داشتم جواب منفی بدهد، به سوال من پاسخ مثبت داد [ترجمه ترگمان] با وجود اینکه من انتظار داشتم او بگوید نه، او به سوال من جواب مثبت داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- With fifteen affirmatives, the council unanimously agreed to the proposed plan.
[ترجمه گوگل] شورا با پانزده رأی مثبت به اتفاق آرا با طرح پیشنهادی موافقت کرد [ترجمه ترگمان] این شورا با پانزده affirmatives به اتفاق آرا با طرح پیشنهادی موافقت کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: the condition or state of agreement. • متضاد: disagreement • مشابه: agreement
- He answered in the affirmative.
[ترجمه گوگل] او پاسخ مثبت داد [ترجمه ترگمان] او جواب مثبت داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. affirmative people
اشخاص مثبت
2. an affirmative reply
پاسخ مثبت
3. in the affirmative
1- موافق،همراه 2- با جواب مثبت،با آری گفتن
4. Two negatives make an affirmative.
[ترجمه Mohammad Malekshahi] دو منفی باعث ایجاد یک مثبت می شوند
[ترجمه گوگل]دو منفی یک مثبت را نشان می دهد [ترجمه ترگمان] دوتا negatives مثبت - ه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Haig was desperately eager for an affirmative answer.
[ترجمه گوگل]هیگ به شدت مشتاق پاسخ مثبت بود [ترجمه ترگمان]Haig به شدت مشتاق جواب مثبت بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. We are expecting an affirmative answer.
[ترجمه گوگل]ما منتظر پاسخ مثبت هستیم [ترجمه ترگمان]منتظر جواب مثبت هستیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. An affirmative resolution of both Houses of Parliament is needed.
[ترجمه گوگل]قطعنامه مثبت هر دو مجلس مورد نیاز است [ترجمه ترگمان]یک راه حل مثبت برای هر دو گروه پارلمان مورد نیاز است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. She asked the question expecting an affirmative.
[ترجمه فاطمه راحت] پاسخ مرا تایید کرد.
|
[ترجمه روح انگیز شمس] او این سوال را ، با توقع اینکه جواب مثبت بشنود، مطرح کرد
|
[ترجمه گوگل]او سوال را در انتظار پاسخ مثبت پرسید [ترجمه ترگمان]از این سوال پرسید که آیا پاسخ مثبت خواهد داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He replied in the affirmative to my question.
[ترجمه فاطمه راحت] سوال مرا تایید کرد
|
[ترجمه گوگل]او به سوال من پاسخ مثبت داد [ترجمه ترگمان]به سوال من جواب مثبت داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. They are, like Steven, vehemently opposed to affirmative action.
[ترجمه گوگل]آنها نیز مانند استیون به شدت با اقدام مثبت مخالف هستند [ترجمه ترگمان] اونا، مثل \"استیون\" شدیدا مخالف عمل مثبت هستن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Allowing the appeal automatically indicates an affirmative answer to the third certified question.
[ترجمه گوگل]اجازه دادن به درخواست تجدیدنظر به طور خودکار نشان دهنده پاسخ مثبت به سؤال تأیید شده سوم است [ترجمه ترگمان]امکان درخواست به طور خودکار نشان دهنده پاسخ مثبت به سوال تایید شده سوم است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. It thus fulfils the affirmative function of transmission and the negative function of prevention, both of which are designated semantically.
[ترجمه گوگل]بنابراین، کارکرد تأییدی انتقال و عملکرد منفی پیشگیری را انجام می دهد، که هر دو از نظر معنایی تعیین شده اند [ترجمه ترگمان]در نتیجه عملکرد مثبت انتقال و عملکرد منفی جلوگیری را انجام می دهد که هر دو به لحاظ معنایی در نظر گرفته می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Therefore the function of an affirmative sociology would be to sensitize people to the social order.
[ترجمه گوگل]بنابراین کارکرد یک جامعه شناسی تأییدی، حساس کردن مردم به نظم اجتماعی است [ترجمه ترگمان]بنابراین، تابع یک جامعه شناسی مثبت، افراد را به نظم اجتماعی سوق می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. To its critics, "affirmative action" is seen as patronizing to women and minorities.
[ترجمه گوگل]از نظر منتقدان، "اقدام مثبت" به عنوان حمایت از زنان و اقلیت ها تلقی می شود [ترجمه ترگمان]برای منتقدان آن، \"اقدام ایجابی\" به عنوان patronizing به زنان و اقلیت ها به شمار می رود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Dole also switched his position on affirmative action, saying he wanted to dismantle a program he previously supported.
[ترجمه گوگل]دول همچنین موضع خود را در مورد اقدام مثبت تغییر داد و گفت که میخواهد برنامهای را که قبلاً از آن حمایت میکرد، از بین ببرد [ترجمه ترگمان]دول همچنین موضع خود در رابطه با اقدام ایجابی را تغییر داد و گفت که می خواهد برنامه ای را که قبلا از آن پشتیبانی کرده بود از بین ببرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
عبارت مثبت (اسم)
affirmative
مثبت (صفت)
affirmative, positive, established
تصدیق آمیز (صفت)
affirmative
اظهار مثبت (صفت)
affirmative
تخصصی
[حقوق] مثبت [ریاضیات] مثبت، موجب، کلمه ی اثبات
انگلیسی به انگلیسی
• positive statement favorable; positive an affirmative word or action indicates agreement, approval, or a positive attitude; a formal word.
پیشنهاد کاربران
✍ توضیح: Agreeing or confirming; a positive response ✅👍 🔍 مترادف: Positive ✅ مثال: He gave an affirmative answer when asked if he would attend the meeting.
مثال؛ For example, if someone asks if you can attend a meeting, you might respond with, “Affirmative, I’ll be there. ” In a military context, a soldier might answer a superior with, “Affirmative, I understand the mission. ” ... [مشاهده متن کامل]
In a formal discussion, someone might say, “Can we proceed with the plan?” and another person could respond, “Affirmative, let’s move forward. ”
مثبت، تصدیق آمیز ( پاسخ و عبارت و غیره ) - She gave an affirmative response to the invitation. - او به این دعوت پاسخ مثبت داد.