- She thought she understood her rights under the law, but she wanted affirmation from her lawyer.
[ترجمه گوگل] او فکر می کرد که حقوق خود را طبق قانون درک می کند، اما از وکیلش تأیید می خواست [ترجمه ترگمان] او فکر می کرد که حقوق او را زیر قانون درک می کند، اما نیاز به تایید از وکیل خود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: the state of being affirmed. • متضاد: negation • مشابه: acceptance, acknowledgment
جمله های نمونه
1. they required her affirmation of the fact
از او خواستند که واقعیت را اذعان کند.
2. Sure certain and affirmation, I already fell in love with you.
[ترجمه عرفان] صراحتاو قطع یقیین ، من به شما دلداده بودم
|
[ترجمه گوگل]مطمئناً و تأیید، من قبلاً عاشق شما شده بودم [ترجمه ترگمان]مطمئن باشید که من قبلا عاشق شما شده بودم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. A single nod implies an affirmation.
[ترجمه گوگل]تکان دادن سر به معنای تایید است [ترجمه ترگمان]یک تکان اشاره به تایید دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The ministers issued an affirmation of their faith in the system.
[ترجمه رویا] وزرااعتماد خود به این نظام را تایید کردند
|
[ترجمه گوگل]وزرا بر ایمان خود به نظام تاکید کردند [ترجمه ترگمان]وزیران تاییدی بر ایمان خود به این سیستم صادر کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. We welcome the government's affirmation of its intention to act.
[ترجمه گوگل]ما از تأیید دولت مبنی بر قصد خود برای اقدام استقبال می کنیم [ترجمه ترگمان]تایید و تایید دولت بر آن است که قصد اقدام به عمل داشته باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The poem is a joyous affirmation of the power of love.
[ترجمه گوگل]شعر تصدیق شادی آور قدرت عشق است [ترجمه ترگمان]این شعر تاییدی شادمانه از قدرت عشق است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The Director is awaiting the Board's affirmation of his nominee.
[ترجمه گوگل]مدیر منتظر تایید هیئت مدیره در مورد نامزد خود است [ترجمه ترگمان]رئیس منتظر تایید نماینده خود است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The high turnout was an affirmation of the importance that the voters attached to the election.
[ترجمه گوگل]مشارکت بالای مردم نشان دهنده اهمیتی بود که رای دهندگان برای انتخابات قائل بودند [ترجمه ترگمان]مشارکت زیاد تاییدی بر اهمیت رای دهندگان به انتخابات بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Soul music is often an affirmation of, and a manifesto for, black dignity.
[ترجمه گوگل]موسیقی روح اغلب تأیید و مانیفست کرامت سیاهان است [ترجمه ترگمان]موسیقی روح اغلب تایید و مانیفست برای شان و منزلت سیاه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. A belief in criticism was an affirmation to be made in earnest assemblies of like minds.
[ترجمه گوگل]اعتقاد به انتقاد تأییدی بود که باید در مجامع جدی افراد مشابه انجام شود [ترجمه ترگمان]یک اعتقاد به انتقاد یک تایید بود که در اجتماعات جدی از اذهان شکل می گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Affirmation depends on negation: white is valued at the expense of black; youth acquires status through the devaluation of ageing.
[ترجمه گوگل]تصدیق به نفی بستگی دارد: رنگ سفید به قیمت سیاه ارزش گذاری می شود جوانی از طریق کاهش ارزش پیری موقعیتی به دست می آورد [ترجمه ترگمان]Affirmation وابسته به نفی است: سفید به قیمت سیاه ارزش گذاری می شود؛ جوانان از طریق کاهش سن پیری به دست می آورند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The force of this affirmation, however, is largely dependent upon the continuous union of man and nature in the Over-Soul.
[ترجمه گوگل]با این حال، نیروی این تأیید تا حد زیادی به اتحاد پیوسته انسان و طبیعت در فراروان بستگی دارد [ترجمه ترگمان]با این حال، نیروی این تایید تا حد زیادی وابسته به پیوند پیوسته انسان و طبیعت در روح است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. She murmured something to him, some affirmation of love, and he felt the vibration of her voice strike through him.
[ترجمه گوگل]او چیزی برای او زمزمه کرد، نوعی تأیید عشق، و او احساس کرد که ارتعاش صدای او به او برخورد می کند [ترجمه ترگمان]زیر لب چیزی برای او زمزمه کرد، و احساسی از عشق، و احساس کرد لرزش صدایش در درونش زبانه می کشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. What a spiritual affirmation to an abundant life!
[ترجمه گوگل]چه تأیید معنوی برای یک زندگی فراوان! [ترجمه ترگمان]چه تصدیق معنوی برای یک زندگی فراوان! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. She nodded in affirmation, then burst into shuddering tears.
[ترجمه گوگل]سرش را به علامت تایید تکان داد و سپس اشک لرزان سرازیر شد [ترجمه ترگمان]او سرش را به تایید تایید تکان داد و دوباره شروع به گریستن کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[حقوق] تایید، تصدیق، اعلام رسمی، تصویب، سوگند به شرافت [ریاضیات] اثبات، اظهار، تصدیق، تأیید، ایجاب
انگلیسی به انگلیسی
• declaration that something is true; confirmation; positive statement an affirmation is a statement that something is true; a formal word. the affirmation of ideas, intentions, rights, or actions is a statement of your belief in and support for them; a formal word.
پیشنهاد کاربران
جملات تلقینی تلقین به نفس خودالقایی عباراتِ مثبت
استفاده از جملات خوش بینانه به عنوان ابزاری برای تأثیرگذاری بر ذهن ناخودآگاه و تقویت رشد شخصی یا بهبود خود معمولاً در تمرینات خود مراقبتی برای تقویت تفکر مثبت و تشویق به ذهنیت فعال استفاده می شود. ... [مشاهده متن کامل]
مترادف؛ Positive affirmation، Encouragement مثال؛ Repeating the affirmation "I am confident and capable" can help boost self - esteem. She uses affirmations every morning to set a positive tone for her day. “I attract success and abundance” is an affirmation used to foster a prosperous mindset.
جملات تلقینی
۱. تایید. تصریح. تصدیق ۲. اظهار ۳. اثبات ۴. {نطق} ایجاب ۵. ابرام {حکم} مثال: they required her affirmation of the fact آنها از او تایید {و تصدیق} حقیقت را خواستند.
اظهار، تصدیق، اثبات، تاکید
تمجید
در منطق یا فلسفه تصدیق، ایجاب، قضایای ایجابی و. . . .