affianced

/əˈfaɪəns//əˈfaɪəns/

نامزد، نامزدشده، نامزد درگفتگوی ازعروس

جمله های نمونه

1. He is affianced to her.
[ترجمه گوگل]او به او وابسته است
[ترجمه ترگمان]نامزد او نامزد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He is affianced to the princess, ie engaged to marry her.
[ترجمه گوگل]او با شاهزاده خانم نامزد است، یعنی نامزد کرده است
[ترجمه ترگمان]نامزد شاهزاده خانم است و با او ازدواج خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The dance over, the two, as became an affianced couple, wandered into the conservatory; and sitting behind a tall screen of tree-ferns and camellias Newland pressed her gloved hand to his lips.
[ترجمه گوگل]رقص تمام شد، آن دو، در حالی که به یک زوج وابسته تبدیل شدند، به هنرستان سرگردان شدند و نیولند پشت صفحه بلندی از سرخس درختی و کاملیا نشسته بود، دستکشش را روی لبهایش فشار داد
[ترجمه ترگمان]رقص تمام شد، دو نفر که نامزد شده بودند، به گلخانه رفت و پشت یک پرده بلند درخت و گل کاملیا نشست و دست دستکش را روی لب هایش گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He is affianced to Maria.
[ترجمه گوگل]او به ماریا وابسته است
[ترجمه ترگمان]او نامزد ماریا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. From that day Prince Andrey began to visit the Rostovs as Natasha's affianced lover.
[ترجمه گوگل]از آن روز شاهزاده آندری به عنوان معشوقه ناتاشا شروع به بازدید از روستوف ها کرد
[ترجمه ترگمان]شاهزاده آندره از آن روز پس از نامزدی ناتاشا به خانه راستوفها رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I landed here, regulated the affairs of the vessel, and hastened to visit my affianced bride, whom i found more lovely than ever.
[ترجمه گوگل]من اینجا فرود آمدم، امور کشتی را تنظیم کردم و به دیدار عروس نامزدم رفتم که او را دوست داشتنی تر از همیشه یافتم
[ترجمه ترگمان]من در اینجا فرود آمدم و امور کشتی را تنظیم کردم و شتابان به ملاقات نامزد خود رفتم که بیش از همیشه دوست داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When Liu Hulan sacrifices year only 15 years old, but in her brief life course, ever had had affianced experience and a paragraph of true amour twice.
[ترجمه گوگل]زمانی که لیو هولان تنها 15 سال سن داشت، اما در طول زندگی کوتاه خود، دو بار تجربه دوستی و یک پاراگراف از عشق واقعی داشت
[ترجمه ترگمان]هنگامی که لیو hulan تنها ۱۵ سال عمر کرد، اما در دوره کوتاه زندگی اش، هرگز تجربه نکرده بود و یک پاراگراف از عشق واقعی دو بار تکرار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• betrothed, engaged to be married; closely connected

پیشنهاد کاربران

بپرس