1. affective congruency
همخوانی عاطفی
2. It's also important to note how important the affective, as opposed to merely informational or propositional component of conversation is.
[ترجمه گوگل]همچنین مهم است که به این نکته توجه داشته باشید که در مقایسه با مؤلفه صرفاً اطلاعاتی یا پیشنهادی مکالمه، مؤلفه عاطفی چقدر مهم است
[ترجمه ترگمان]مهم است که توجه داشته باشید که این اثر چقدر مهم است، برخلاف صرفا جزیی اطلاعاتی یا گزاره ای از مکالمه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. In addition, affective experiences and feelings are now conserved.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، تجربیات و احساسات عاطفی در حال حاضر حفظ شده اند
[ترجمه ترگمان]به علاوه، تجارب و احساسات عاطفی هم اکنون حفظ می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Affective autonomy arises out of mutual respect relationships.
[ترجمه گوگل]استقلال عاطفی از روابط احترام متقابل ناشی می شود
[ترجمه ترگمان]استقلال عاطفی از روابط احترام متقابل سرچشمه می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Second, what are the cognitive and affective processes involved in stereotype change?
[ترجمه گوگل]دوم، فرآیندهای شناختی و عاطفی دخیل در تغییر کلیشه چیست؟
[ترجمه ترگمان]دوم، فرایندهای شناختی و احساسی که در رفتار کلیشه ای دست دارند چه هستند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. And the word affective scarcely did justice to the nature of those characteristics.
[ترجمه گوگل]و کلمه عاطفی به ندرت ماهیت آن ویژگی ها را رعایت می کرد
[ترجمه ترگمان]و کلمه محرک به ندرت عدالت را نسبت به ماهیت آن خصایل عالی اجرا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Affective development is not independent of cognitive development.
[ترجمه گوگل]رشد عاطفی مستقل از رشد شناختی نیست
[ترجمه ترگمان]رشد عاطفی، مستقل از رشد شناختی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. These important decisions are made by the affective system.
[ترجمه گوگل]این تصمیمات مهم توسط سیستم عاطفی گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]این تصمیمات مهم از طریق سیستم عاطفی ایجاد می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. They are followed by a very important affective objective.
[ترجمه گوگل]آنها با یک هدف عاطفی بسیار مهم دنبال می شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها با یک هدف عاطفی بسیار مهم دنبال می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Of most importance to teachers were affective aims relating to the personal development of children.
[ترجمه گوگل]برای معلمان، اهداف عاطفی مربوط به رشد شخصی کودکان بیشترین اهمیت را داشت
[ترجمه ترگمان]از مهم ترین آن ها به معلمان، اهداف احساسی مربوط به رشد شخصی کودکان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Some identifiable affective event occurred inside you.
[ترجمه گوگل]برخی از رویدادهای عاطفی قابل شناسایی در درون شما رخ داده است
[ترجمه ترگمان]برخی از رویداده ای موثر عاطفی در درون شما رخ داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He'd like "happiness" to be given a new and more scientifically descriptive label, to wit "Major affective disorder, pleasant type".
[ترجمه گوگل]او مایل است که "خوشبختی" به عنوان "اختلال عاطفی عمده، نوع خوشایند" یک برچسب توصیفی جدید و علمی تر به او داده شود
[ترجمه ترگمان]او دوست دارد که \"شادی\" به عنوان یک برچسب از نظر علمی جدید و از نظر علمی \"اختلال عاطفی\"، نوع دلپذیری \" به او داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Educational practice in this country has acknowledged the cognitive side of learning but has often neglected the affective side.
[ترجمه گوگل]عمل آموزشی در این کشور جنبه شناختی یادگیری را پذیرفته است اما اغلب جنبه عاطفی را نادیده گرفته است
[ترجمه ترگمان]تمرین آموزشی در این کشور، جنبه شناختی یادگیری را تایید کرده است، اما اغلب از جنبه عاطفی رها شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The control of development is in large part internal and affective.
[ترجمه گوگل]کنترل توسعه تا حد زیادی درونی و عاطفی است
[ترجمه ترگمان]کنترل توسعه بخش زیادی داخلی و عاطفی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید