affability

/ˌæfəˈbɪləti//ˌæfəˈbɪləti/

معنی: خوش ایند، خوش رویی، دلجویی، مهربانی، خوشخویی، مدارا
معانی دیگر: دلجویی، مهربانی، خوشرویی، مدارا

جمله های نمونه

1. his affability was a pretense
مهربانی او ساختگی بود.

2. His affability conduces to success as a salesman.
[ترجمه گوگل]مهربانی او منجر به موفقیت به عنوان یک فروشنده می شود
[ترجمه ترگمان]محبت او به عنوان یک فروشنده به موفقیت می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Below his preternatural affability there is some acid and steel.
[ترجمه گوگل]پایین تر از تمایلات ماقبل طبیعی او مقداری اسید و فولاد وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در زیر آن ها مقداری اسید و استیل وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But the affability can be deceptive, according to one long - time colleague now at another bank.
[ترجمه گوگل]اما به گفته یکی از همکاران قدیمی که اکنون در بانکی دیگر مشغول به کار است، این دوست داشتن می تواند فریبنده باشد
[ترجمه ترگمان]اما با توجه به هم کاری یکی از همکاران قدیمی که در حال حاضر در بانک دیگری است، آن ها می توانند فریبنده باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Good appearance and manner, flexible and have strong affability.
[ترجمه گوگل]ظاهر و رفتار خوب، منعطف و خوش برخوردی قوی دارد
[ترجمه ترگمان]ظاهر و رفتار خوب، انعطاف پذیر و دارای محبت بسیار قوی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Beyond his preternatural affability there is some acid and some steel.
[ترجمه گوگل]فراتر از دلبستگی ماقبل طبیعی او مقداری اسید و مقداری فولاد وجود دارد
[ترجمه ترگمان]بالاتر از affability مافوق طبیعی او یک سری اسید و مقداری فولاد وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He had slipped from hardness into affability.
[ترجمه گوگل]او از سختی به دلپذیری فرو رفته بود
[ترجمه ترگمان]از سختی و سنگدلی گریخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The dog represents loyalty, while the pig represents affability.
[ترجمه گوگل]سگ نشان دهنده وفاداری است، در حالی که خوک نشان دهنده مهربانی است
[ترجمه ترگمان]سگ وفاداری را نشان می دهد در حالی که خوک affability را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. D. Friendliness is a defining characteristic of affability.
[ترجمه مریم] دکتر فریندلیتز تعریف کننده ی یک شخصیت مهربان و خوش رو است
|
[ترجمه گوگل]د دوستی یکی از ویژگی های تعیین کننده مهربانی است
[ترجمه ترگمان]D friendliness یک خصوصیت تعیین کننده در مورد affability است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Beyond his preternatural affability there is some acid and some steel - George Will.
[ترجمه گوگل]فراتر از دلبستگی ماقبل طبیعی او مقداری اسید و مقداری فولاد وجود دارد - جورج ویل
[ترجمه ترگمان]غیر از مهربانی غیر طبیعی او مقداری اسید و مقداری فولاد - جرج ویل وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His apparent affability deceives everyone.
[ترجمه گوگل]محبت ظاهری او همه را فریب می دهد
[ترجمه ترگمان]مهربانی ظاهری او همه را یاری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His dignified person and agreeable countenance, with the most unaffected affability gave me high satisfaction.
[ترجمه گوگل]شخصیت باوقار و قیافه‌ی مطبوع او با بی‌تأثیرترین محبت‌ها باعث رضایت من شد
[ترجمه ترگمان]چهره dignified و چهره مطبوع او، با the مهربان و عاری از صداقت، رضایت من را به خود جلب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. " You're very kind,'said Carrie, touched by the agent's extreme affability.
[ترجمه گوگل]کری که از مهربانی شدید مامور متاثر شده بود، گفت: "شما بسیار مهربان هستید "
[ترجمه ترگمان]کری با مهربانی بسیار گفت: شما خیلی لطف دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خوشایند (اسم)
flattery, affability, amiability, compliment

خوش رویی (اسم)
beauty, affability, amiability, geniality, neighborliness, cordiality, hospitality, attractiveness, handsomeness

دلجویی (اسم)
affability, appeasement, propitiation, caress, mollification

مهربانی (اسم)
affection, affability, amiability, cordiality, kindness, tenderness, love, kindliness, benignity, loving kindness, tender-heartedness, warm-heartedness

خوشخویی (اسم)
affability, politeness, complaisance, courtesy, suavity

مدارا (اسم)
forbearance, reserve, affability, toleration, condescension, moderateness, civility, lenity

انگلیسی به انگلیسی

• amiability, friendliness, approachability, kindliness

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : affability
✅️ صفت ( adjective ) : affable
✅️ قید ( adverb ) : affably
مهربانی

بپرس