aestheticism

/iːsˈθetɪˌsɪzəm//iːsˈθetɪˌsɪzəm/

معنی: علاقمندی به هنرهای زیبا، زیبایی گرایی، زیبایی پرستی
معانی دیگر: (باور به اینکه اصول زیباشناسی پایه ی کلیه ی ارزش های بشری است) زیباگرایی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: devotion to aesthetic characteristics as of prime importance.

(2) تعریف: the doctrine that beauty is the exclusive aim of artists.

جمله های نمونه

1. The problem was the aristocratic aestheticism that the court nobility had bequeathed to Viennese bourgeois culture.
[ترجمه گوگل]مشکل زیبایی شناسی اشرافی بود که اشراف دربار به فرهنگ بورژوازی وین به ارث گذاشته بودند
[ترجمه ترگمان]مشکل این بود که اشراف دربار فرهنگ اشرافی وین را به ارث برده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Callinicos, in his haste to counter aestheticism, reduces the aesthetic.
[ترجمه گوگل]کالینیکوس در عجله خود برای مقابله با زیبایی‌شناسی، زیبایی‌شناسی را کاهش می‌دهد
[ترجمه ترگمان]Callinicos با عجله برای مقابله با aestheticism، زیبایی شناسی را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The trend of thought in aestheticism which appeared at the end of the 19(superscript th) century was the trend of thought that advocated the idea "art for art's sake".
[ترجمه گوگل]گرایش فکری در زیبایی‌شناسی که در پایان قرن نوزدهم ظهور کرد، جریان فکری بود که از ایده «هنر برای هنر» حمایت می‌کرد
[ترجمه ترگمان]گرایش فکری در aestheticism که در اواخر قرن ۱۹ ظهور کرد، گرایش فکری بود که از ایده \"هنر به خاطر هنر\" حمایت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Symbolist Textuality, Aestheticism, Relation to Image the Flaneur and the City.
[ترجمه گوگل]متن نمادین، زیبایی‌شناسی، رابطه با تصویر فلانور و شهر
[ترجمه ترگمان]Symbolist Textuality، aestheticism، Relation به تصویر Flaneur و شهر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She made it sweat out its narrow aestheticism and steel itself for erotic encounters with an ever-increasing range of hideous desiderata.
[ترجمه گوگل]او باعث شد که زیبایی‌شناسی محدود خود را از بین ببرد و خود را برای مواجهه‌های شهوانی با طیف روزافزونی از خواسته‌های وحشتناک تسخیر کند
[ترجمه ترگمان]او باعث شد که aestheticism خود را از aestheticism باریک خود بیرون بکشد و خود را به خاطر برخوردهای عاشقانه با یک - عجیب و غریب از خود دور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Part three probes into the value of aestheticism.
[ترجمه گوگل]بخش سوم ارزش زیبایی‌شناسی را بررسی می‌کند
[ترجمه ترگمان]بخش سوم به ارزش of تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Due to the intensifying crisis, the fashion of aestheticism began to decline after 1930 s.
[ترجمه گوگل]به دلیل تشدید بحران، مد زیبایی‌شناسی پس از دهه 1930 رو به افول گذاشت
[ترجمه ترگمان]به خاطر بحران تشدید، مد of بعد از دهه ۱۹۳۰ شروع به کاهش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Aestheticism that appeared in the West in modern and contemporary time is the monistic aesthetic thought regarding the outlook on life, the world and art.
[ترجمه گوگل]زیبایی‌شناسی که در عصر مدرن و معاصر در غرب پدیدار شد، تفکر زیبایی‌شناختی مونیستیک در نگرش به زندگی، جهان و هنر است
[ترجمه ترگمان]aestheticism که در غرب در زمان مدرن و معاصر پدیدار شد، اندیشه زیبایی شناسی واحد در مورد چشم انداز زندگی، جهان و هنر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Philosophy of Tea is not mere aestheticism in the ordinary acceptance of the term, for it expresses conjointly with ethics and religion our whole point of view about man and nature.
[ترجمه گوگل]فلسفه چای در پذیرش معمولی این اصطلاح صرفاً زیبایی‌شناسی نیست، زیرا تمام دیدگاه ما را در مورد انسان و طبیعت به همراه اخلاق و مذهب بیان می‌کند
[ترجمه ترگمان]فلسفه چای صرف پذیرش معمولی این واژه نیست، زیرا بیان آن را با اصول اخلاقی و مذهب و دیدگاه ما درباره انسان و طبیعت بیان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The early poems show the aestheticism color of classicalism while the later poems have clear color of modernist school.
[ترجمه گوگل]اشعار اولیه رنگ زیبایی‌شناسی کلاسیکالیسم را نشان می‌دهند، در حالی که شعرهای متأخر رنگ روشنی از مکتب مدرنیستی دارند
[ترجمه ترگمان]اشعار اولیه رنگ aestheticism of را نشان می دهند در حالی که شعرهای بعدی رنگ روشنی از مکتب modernist دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Representing contemporary Japanese writers of aestheticism, Mishima Yukio ( 1925 - 1970 ) is a greatly disputed person.
[ترجمه گوگل]میشیما یوکیو (1925 - 1970) که نماینده نویسندگان زیبایی‌شناسی معاصر ژاپنی است، فردی بسیار مورد مناقشه است
[ترجمه ترگمان]Mishima Yukio (۱۹۲۵ - ۱۹۷۰)نماینده نویسندگان معاصر ژاپن است که بسیار مورد اختلاف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In contemporary times, the aestheticism and consumption culture is notably incorporated into each other.
[ترجمه گوگل]در دوران معاصر، زیبایی شناسی و فرهنگ مصرف به طور قابل توجهی در یکدیگر گنجانده شده است
[ترجمه ترگمان]در دوران معاصر، فرهنگ مصرف و مصرف به طور قابل توجهی با یکدیگر ترکیب شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Nietzsche's aestheticism is a world - life outlook of anti - Christianity.
[ترجمه گوگل]زیبایی شناسی نیچه یک جهان بینی زندگی ضد مسیحیت است
[ترجمه ترگمان]نیچه یک دیدگاه جهانی ضد مسیحیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Cultivating the ability to aestheticism and rich imaginations.
[ترجمه گوگل]پرورش توانایی زیبایی شناسی و تخیلات غنی
[ترجمه ترگمان]بهره برداری از قدرت تخیلات و تخیلات ثروتمند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Based on his Aestheticism, the missing beauty is human self-mutilation, and the ruined beauty is the outcome of fate.
[ترجمه گوگل]بر اساس زیبایی شناسی او، زیبایی گمشده خودزنی انسان است و زیبایی ویران شده حاصل سرنوشت است
[ترجمه ترگمان]زیبایی از دست رفته او، ضرب و جرح فردی است و زیبایی تباه شده نتیجه سرنوشت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

علاقمندی به هنرهای زیبا (اسم)
aestheticism

زیبایی گرایی (اسم)
aestheticism, aesthetics

زیبایی پرستی (اسم)
aestheticism

انگلیسی به انگلیسی

• belief that beauty is the primary standard (with other standards being subordinate); excessive devotion to the arts; movement in art characterized by interest in classical art forms

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : aesthete ( esthete ) / aestheticism ( estheticism )
✅️ صفت ( adjective ) : aesthetic ( esthetic )
✅️ قید ( adverb ) : aesthetically ( esthetically )

بپرس