aesthetic

/esˈθetɪk//iːsˈθetɪk/

معنی: ظریف طبع، وابسته به زیبایی، مربوط به علم
معانی دیگر: وابسته به زیباشناسی، زیباشناختی، مربوط به علم محسنات

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or relating to beauty of form in works of art, including literature, dance, music, and the like.
مشابه: artistic, attractive, beauteous, beautiful, elegant, exquisite, graceful, handsome, lovely, tasteful

- Her aesthetic sensibility was offended by the gaudy decor of the banquet hall.
[ترجمه الامیر] دکوراسیون شلوغ و پرزرق و برق سالن، حس زیبایی پسندی اون رو مشمئز کرده بود.
|
[ترجمه گوگل] حساسیت زیبایی شناختی او از دکور شیک سالن ضیافت آزرده شد
[ترجمه ترگمان] حساسیت aesthetic با تزیینات زرق و برق سالن ضیافت به او توهین کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Each culture has its own aesthetic tradition.
[ترجمه م.ا] هر فرهنگی آداب و رسوم زیبای مخصوص خودش را دارد
|
[ترجمه گوگل] هر فرهنگی سنت زیبایی شناسی خاص خود را دارد
[ترجمه ترگمان] هر فرهنگ سنت زیبایی شناختی خودش را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of or relating to the criticism of art.
مشابه: artistic, cultural

- aesthetic theories
[ترجمه گوگل] نظریه های زیبایی شناسی
[ترجمه ترگمان] تئوری های زیبایی شناسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: aesthetically (adv.), esthetically (adv.)
• : تعریف: an aesthetic theory, system, or point of view.
مشابه: principle, school, system, theory

- As a painter, he did not conform to a particular aesthetic.
[ترجمه گوگل] او به عنوان یک نقاش با زیبایی شناسی خاصی مطابقت نداشت
[ترجمه ترگمان] او به عنوان یک نقاش، خود را با یک زیبایی خاص وفق نمی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to subordinate the aesthetic aspects of a library to its utilitarian aspects
جنبه های زیباشناسی کتابخانه را نسبت به جنبه های عملی آن در درجه ی دوم اهمیت قرار دادن

2. the alliance between religious and aesthetic rapture
قرابت میان خلسه ی دینی و خلسه ی هنری

3. Fashion, is a kind of aesthetic view. Brother is a punk, you satisfied.
[ترجمه گوگل]مد، نوعی نگاه زیبایی شناختی است داداش پانک هست، راضی هستی
[ترجمه ترگمان]مد، نوعی دیدگاه زیبایی شناختی است برادر پانک است، تو راضی هستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. My aesthetic standards are quite different from his.
[ترجمه گوگل]معیارهای زیبایی شناسی من با او کاملاً متفاوت است
[ترجمه ترگمان]استانداردهای زیبایی شناسی من کاملا با او متفاوت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He responded very strongly to the aesthetic of this particular work.
[ترجمه گوگل]او به شدت به زیبایی شناسی این اثر خاص پاسخ داد
[ترجمه ترگمان]او به شدت به زیبایی این اثر خاص واکنش نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His mind was reeling with an almost aesthetic delight at the beauty of the thing.
[ترجمه گوگل]ذهنش از زیبایی آن چیز تقریباً از لذت زیبایی شناختی می پیچید
[ترجمه ترگمان]ذهنش از زیبایی و زیبایی آن چیز گیج شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The new building has little aesthetic value/appeal.
[ترجمه گوگل]ساختمان جدید ارزش زیبایی/جذابیت کمی دارد
[ترجمه ترگمان]ساختمان جدید دارای ارزش و جذابیت زیبایی شناسی کمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. That armchair is comfortable but not very aesthetic.
[ترجمه گوگل]آن صندلی راحت است اما زیبایی چندانی ندارد
[ترجمه ترگمان]آن صندلی راحت است اما خیلی زیبا نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The benefits of conservation are both financial and aesthetic.
[ترجمه گوگل]مزایای حفاظت هم مالی و هم زیبایی شناختی است
[ترجمه ترگمان]فواید حفاظت هم مالی و هم زیبایی شناختی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A new aesthetic had been evolved.
[ترجمه گوگل]یک زیبایی شناسی جدید تکامل یافته بود
[ترجمه ترگمان]یک زیبایی شناسی جدید تکامل یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His work partakes of the aesthetic fashions of his time.
[ترجمه گوگل]آثار او از مدهای زیبایی شناسی زمان خود شریک است
[ترجمه ترگمان]آثار هنری او از مده ای زیبایی زمان خود حکایت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Their furniture was more aesthetic than functional.
[ترجمه گوگل]مبلمان آنها بیشتر زیبایی شناختی بود تا کاربردی
[ترجمه ترگمان]اسباب و اثاث آن ها از نظر زیباشناسی بهتر بود تا عملی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The students debated the aesthetic of the poems.
[ترجمه گوگل]دانش آموزان در مورد زیبایی شناسی اشعار بحث کردند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان در مورد زیبایی شناسی اشعار بحث کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Their furniture was more aesthetic than practical.
[ترجمه گوگل]مبلمان آنها بیشتر زیبا بود تا کاربردی
[ترجمه ترگمان]اثاثیه آن ها more از عملی بود تا عملی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Philosophical and aesthetic arguments justifying non-figurative art left Minton unconvinced.
[ترجمه گوگل]استدلال‌های فلسفی و زیبایی‌شناختی که هنر غیرتصویری را توجیه می‌کرد، مینتون را متقاعد نکرد
[ترجمه ترگمان]استدلالات فلسفی و هنری که هنر - را توجیه می کنند، minton را که هنوز قانع نشده اند، توجیه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ظریف طبع (صفت)
aesthetic

وابسته به زیبایی (صفت)
aesthetic

مربوط به علم (صفت)
aesthetic

تخصصی

[عمران و معماری] زیبایی محیط
[کامپیوتر] زیبایی شناختی .
[صنعت] زیبایی، مربوط به زیبایی

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to appreciation of the beautiful; showing a refined sense of taste
aesthetic means involving beauty or art, and people's appreciation of beautiful things.
aesthetics is the study of beauty in areas such as art, literature, and music.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: Concerned with beauty or the appreciation of art 🎨✨
🔍 مترادف: Artistic
✅ مثال: The aesthetic of the new art gallery was both modern and elegant.
۱. هنرشناختی ۲. زیبایی شناختی ۳. هنرمندانه. هنری ۴. هنرشناس. هنر دوست
مثال:
the pictures give great aesthetic pleasure
تصاویر لذت زیبایی شناختی زیادی {به آدم} می دهد.
سلام وقت همگی بخیر تعبیر دقیق unrefined aesthetic در جمله ی unrefined aesthetic and emphasis on functionality. چی میشه؟ زیبایی بکر؟ یه معنی معمارانه لطف کنید.
هیچ پیوند و خویشیِ الزامی و دربایستی با زیبایی __چه پیدا چه نهان__ در معنایِ این واژه نیست. بلکه در کاربرد و کاربست آن، در فراشدِ اندیشیدنِ فلسفه به هنر، پس از سدهْ ۱۸ام، امرِ زیبا بدان پیوست شد. ( دقَّت کنید، امر زیبا، به معنایِ آن چه زیباست، نه معنایِ زیبایی، به معنایِ یک امرِ انتزاعی )
...
[مشاهده متن کامل]

همهٔ این ناراستی ها از ترجمهٔ نادرستِ آغازینِ آن برمی خیزد.
معنایِ واژه - به - واژه آن __همان گونه که در تاریخ فلسفه، و سپس در نگره هایِ هنری به کار رفته است__ می شود: "ادراکِ حسّی" یا "ادراکِ/دریافتِ حسّٰانیک" و سپس از این معنا: "دریافت/ادراکِ حسّٰانیک از امرِ زیبا"، یا "آن چه زیباست"، یا ریزبینانه تر و باریک تر و راستین تر "از هنر و آن چه هنر دانسته می شود". [همان گونه که باید بدانید هنرِ زشت، خشن، و شقاوت آمیز نیز داریم. ]
پس بسیار گرفتاری هایِ فلسفی و اندیشه ورزانه و نگریک، در هر یک از پهنه ها و زمینه هایِ دانش، برای ترجمهٔ نادرست این واژه بر سرِ ما آمده و خواهد آمد.
بهترین برابر - واژه ای که تاکنون در زیرِ این ترم نهاده اند از استاد میرشمس الدین ادیبِ سلطانی است:
"زیباحسّٰانیک"
گرچه همچنان در این واژه نیز یک تاریخِ اندیشه و زیستِ زبانی و هنریِ نهفته در آن بازنموده نمی شود.

زیبا از لحاظ هنری ( صفت )
the particular style of appearance that something or someone has:
سبک ویژه/متمایز
شاید زیبایی شناسانه Aestheticاز هنری صحیحتر باشه. برای هنری کلمه Artistic به کار میره و صرفا برای اثار هنری هست. در حالیکه زیبایی شناختی برای خیلی چیزها ست ازجمله هنری و حتی غیرهنری:
تجربه زیبایی شناسانه Aesthetic به سیر و سلوک حسی یا قدردانی چیزی ( که لزوما اثر هنری نیست ) اشاره دارد، در حالی که قضاوت هنری Artistic به شناخت و قدردانی یا انتقاد از هنر در شکل کلی یا یک اثر خاص هنری اشاره دارد
...
[مشاهده متن کامل]

https://en. wikipedia. org/wiki/Aesthetics#:~:text=Aesthetic experience refers to the, a specific work of art.
از ویکی انگلیسی خدمتتون منبع گذاشتم که توی موارد بحث برانگیز خیلی بهتره از ویکی فارسی. منبع ویکی انگلیسی برای این مطلب کتابی از نشر اکسفورده

aesthetic: زیبا شناسی
aesthetical: هنرمندانه، زیباشناسانه
aesthetic: زیبایی شناسی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : aesthete ( esthete ) / aestheticism ( estheticism )
✅️ صفت ( adjective ) : aesthetic ( esthetic )
✅️ قید ( adverb ) : aesthetically ( esthetically )
✅زیبایی شناختی
[Adj]
?Should buildings be attractive to look at
Definitely, they should be, as it increases 🟡the aesthetic point of view🟡 to a place making it even more special, such as houses in Bhutan. The buildings are so unique and beautiful
ظرافت - زیبایی
اگه متوجه معنی زیبا شناسی نمیشد
یه چیزی تو مایه سلیقه اس
هنرشناسی، اصول هنرشناسی
( شخص ) دوستدار زیبایی
( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
زیبا و موزون
✳✳✳ تعریف LEARNER'S DICTIONARY :
■ ADJECTIVE
of or relating to art or beauty
🔵There are practical as well as aesthetic reasons for planting trees
🔵the statue's aesthetic [=artistic] beauty
...
[مشاهده متن کامل]

🔵making aesthetic improvements to the building
🔵aesthetic values/ideals
■ ADVERB
🔵the garden's aesthetically pleasing design
■ NOUN
Variants : also US esthetic
1 )
count] : a set of ideas or opinions about beauty or art — usually singular]
🔵The design of the building reflects a modern/traditional/old - fashioned aesthetic.
2 )
aesthetics
///a ///
[noncount] : the study of beauty especially in art and literature
🔵Aesthetics is an important part of Greek philosophy.
/ //b ///
[plural] : the artistic or beautiful qualities of something
🔵the aesthetics of the gemstones
✳✳✳ تعریف گوگل :
■adjective
concerned with beauty or the appreciation of beauty
🔵"the pictures give great aesthetic pleasure"
■noun
a set of principles underlying the work of a particular artist or artistic movement
🔵"the Cubist aesthetic"

زیبایی شناسی
زیبایی شناسی [اسم] /
زیبایی شناسانه [صفت] /
( این کلمه هم اسمه هم صفت )
هنری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس