advisedly

/ædˈvaɪzədli//ədˈvaɪzədli/

معنی: خردمندانه
معانی دیگر: با تعمق و تفکر، با در نظر گرفتن جوانب، دانسته، ازروی تامل وبصیرت، بدانستگی

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: after careful consideration or deliberation.

- She made her criticisms advisedly.
[ترجمه گوگل] او انتقادات خود را با مشورت انجام داد
[ترجمه ترگمان] بی آن که از این موضوع انتقاد کند، انتقاد می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. I say "boys" advisedly because we are talking almost entirely about male behaviour.
[ترجمه گوگل]من با توصیه "پسران" می گویم زیرا ما تقریباً به طور کامل در مورد رفتار مردانه صحبت می کنیم
[ترجمه ترگمان]من می گویم \"پسران\"، چون ما تقریبا در مورد رفتار مردان صحبت می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Advisedly or otherwise, the Regent Douglas was doing as he had part-proposed.
[ترجمه گوگل]نایب السلطنه داگلاس طبق پیشنهاد خود عمل می کرد
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت، داگلاس داگلاس هر کاری که داشت انجام می داد - پیشنهاد کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I use these words advisedly.
[ترجمه گوگل]من از این کلمات به طور توصیه شده استفاده می کنم
[ترجمه ترگمان]من از این کلمات که دلیل آن را توضیح می دهم استفاده می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The appropriations committee, suddenly and ill - advisedly parsimonious, cut funds for assistance to the disadvantaged.
[ترجمه گوگل]کمیته تخصیص بودجه، به طور ناگهانی و بد - به طور غیرمستقیم، بودجه را برای کمک به افراد محروم قطع کرد
[ترجمه ترگمان]کمیته تخصیص بودجه، به طور ناگهانی و بد -، بودجه برای کمک به افراد محروم را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He spoke very low, advisedly, and impressively.
[ترجمه گوگل]خیلی کم حرف، نصیحت آمیز و تاثیرگذار صحبت می کرد
[ترجمه ترگمان]او خیلی آهسته و advisedly و با هیبت حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I use this advisedly.
[ترجمه گوگل]من توصیه شده از این استفاده می کنم
[ترجمه ترگمان]من از این دلیل استفاده می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. What a crazy scheme, and I use that term advisedly.
[ترجمه گوگل]چه طرح احمقانه ای، و من از این اصطلاح به طور توصیه شده استفاده می کنم
[ترجمه ترگمان]چه نقشه مسخره ای، و من از آن ترم advisedly استفاده می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He behaved like a dictator, and I use the term advisedly.
[ترجمه گوگل]او مانند یک دیکتاتور رفتار می کرد و من از این اصطلاح به طور توصیه شده استفاده می کنم
[ترجمه ترگمان]او مانند یک دیکتاتور رفتار می کرد و من اصطلاح advisedly را استفاده می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This action is barbaric - and I use the word advisedly.
[ترجمه گوگل]این عمل وحشیانه است - و من از این کلمه به طور توصیه شده استفاده می کنم
[ترجمه ترگمان]این عمل وحشیانه است - و من از کلمه advisedly استفاده می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. At the moment that gallery is engaged - I use the word advisedly - in purchasing an important Cuyp landscape.
[ترجمه گوگل]در لحظه ای که آن گالری درگیر خرید یک منظره مهم Cuyp است - من از کلمه توصیه شده استفاده می کنم
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر این گالری درگیر است - من از کلمه advisedly - در خرید یک منظره Cuyp مهم استفاده می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It meant something quite simple at that time, and I am saying so advisedly.
[ترجمه گوگل]در آن زمان این به معنای چیز بسیار ساده ای بود و من این را با توصیه می گویم
[ترجمه ترگمان]منظورم این بود که در آن زمان چیز بسیار ساده ای بود، و من این را می گویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خردمندانه (قید)
advisedly, wisely, sagely, reasonably

انگلیسی به انگلیسی

• in an informed manner; in a thought out manner, deliberately
if you use a word or expression advisedly, you deliberately use it, although it may sound odd, because it draws attention to what you are saying.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅️ فعل ( verb ) : advise
✅️ اسم ( noun ) : advice / advisement / advisability / adviser / advisor / advisory
✅️ صفت ( adjective ) : advisable / advisory
✅️ قید ( adverb ) : advisedly
آگاهانه ، عمدا ، حساب شده

بپرس