advisable

/ədˈvaɪzəbl̩//ədˈvaɪzəbl̩/

معنی: قابل توصیه، مقتضی، معقول، مقرون بصلاح، مصلحتامیز
معانی دیگر: صلاح، مصلحت، عاقلانه، مصلحتی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: advisably (adv.), advisability (n.)
• : تعریف: being good and proper advice; recommended, suggested, or prudent.
مترادف: desirable, judicious, recommended
متضاد: foolish, inadvisable
مشابه: advantageous, appropriate, beneficial, expedient, practical, prudent, reasonable, sensible, well

- It's advisable to wear a hat on these bright days.
[ترجمه گوگل] توصیه می شود در این روزهای روشن از کلاه استفاده کنید
[ترجمه ترگمان] توصیه می شود که یک کلاه در این روزه ای روشن بپوشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Investing your money at this point is probably not advisable.
[ترجمه گوگل] سرمایه گذاری پول خود در این مرحله احتمالاً توصیه نمی شود
[ترجمه ترگمان] سرمایه گذاری بر روی پول شما در این مرحله احتمالا توصیه نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. it is advisable to call them on the phone before we go
بهتر است (صلاح این است که) قبل از رفتن به آنها تلفن بزنیم.

2. it was not deemed advisable to invite him also
صلاح دانسته نشد که از او هم دعوت به عمل آید.

3. It is advisable that we stay at home instead of going to the movie.
[ترجمه گوگل]توصیه می شود به جای رفتن به سینما در خانه بمانیم
[ترجمه ترگمان]توصیه می شود که به جای رفتن به سینما در خانه بمانیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We thought it advisable to seek police assistance.
[ترجمه گوگل]ما فکر کردیم که بهتر است از پلیس کمک بگیریم
[ترجمه ترگمان]ما فکر کردیم بهتر است به دنبال کمک به پلیس باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is advisable to insure your life against accident.
[ترجمه گوگل]توصیه می شود زندگی خود را در برابر حوادث بیمه کنید
[ترجمه ترگمان]توصیه می شود که زندگی خود را در برابر حادثه بیمه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is not advisable to drink too much.
[ترجمه گوگل]نوشیدن بیش از حد توصیه نمی شود
[ترجمه ترگمان]نوشیدن بیش از حد توصیه نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is advisable to leave now.
[ترجمه امیرحسام] توصیه می شود همین الان خارج شوید
|
[ترجمه گوگل]بهتر است همین الان ترک کنید
[ترجمه ترگمان]بهتر است همین حالا اینجا را ترک کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The committee judged it advisable to postpone the meeting.
[ترجمه گوگل]کمیته به تعویق انداختن جلسه توصیه کرد
[ترجمه ترگمان]کمیته توصیه کرد که جلسه را به تعویق بیاندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It's advisable that they go with a clearly defined goal in mind.
[ترجمه گوگل]توصیه می شود که آنها با هدف مشخصی در ذهن حرکت کنند
[ترجمه ترگمان]توصیه می شود که آن ها با هدفی مشخص به وضوح تعریف شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I deem it advisable to purchase the shares in the railway now.
[ترجمه گوگل]من صلاح می دانم که اکنون سهام راه آهن را خریداری کنم
[ترجمه ترگمان]به نظر من خرید سهام در راه آهن در حال حاضر توصیه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Regular medical check-ups are advisable.
[ترجمه گوگل]معاینات پزشکی منظم توصیه می شود
[ترجمه ترگمان]معاینه پزشکی منظم توصیه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Do you think it advisable to wait a little longer?
[ترجمه گوگل]به نظر شما بهتر است کمی بیشتر صبر کنیم؟
[ترجمه ترگمان]فکر می کنی بهتر است کمی بیشتر صبر کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It would't be advisable for us to kiss off their objections.
[ترجمه گوگل]برای ما صلاح نیست که اعتراض آنها را ببوسیم
[ترجمه ترگمان]بهتر نیست us را ببوسیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is advisable to take an open - minded approach to new ideas.
[ترجمه گوگل]توصيه مي‌شود كه رويكردي با ذهن باز نسبت به ايده‌هاي جديد داشته باشيد
[ترجمه ترگمان]توصیه می شود یک رویکرد ذهنی باز به ایده های جدید داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It is advisable to practise each exercise individually before doing the whole routine.
[ترجمه گوگل]توصیه می شود قبل از انجام کل تمرین، هر تمرین را به صورت جداگانه تمرین کنید
[ترجمه ترگمان]توصیه می شود که هر تمرین را به صورت انفرادی قبل از انجام کل کار تمرین کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قابل توصیه (صفت)
advisable, recommendable

مقتضی (صفت)
appropriate, fit, suitable, material, meet, just, advisable, due, expedient, exigible

معقول (صفت)
clever, polite, wise, advisable, reasonable, sensible, rational, well-advised

مقرون به صلاح (صفت)
advisable

مصلحت آمیز (صفت)
advisable

تخصصی

[ریاضیات] قابل قسمت، مقتضی

انگلیسی به انگلیسی

• desirable; worthwhile; recommended
if a course of action is advisable, it is sensible or is likely to achieve the result you want.

پیشنهاد کاربران

قابل پذیرش
I felt it advisable to do nothing
فکر کردم عاقلانه ست که کاری انجام ندیم
Advisable:sensible

منطقی

بپرس