1. advice is one thing, but threatening is quite another
نصیحت یک چیز است ولی تهدید کاملا چیز دیگری است.
2. fatherly advice
پند پدرانه
3. good advice
پند مفید
4. his advice was invaluable
پند او بسیار ارزشمند بود.
5. legal advice
مشاوره ی حقوقی
6. my advice had no influence on him
پند من بر او تاءثیر نداشت.
7. my advice to him was like water off a duck's back
پندهای مرا از یک گوش شنید و از گوش دیگر در کرد.
8. positive advice
پند سازنده
9. sensible advice
نصیحت خردمندانه
10. sound advice
پند خردمندانه
11. unasked advice is offensive
پند ناخواسته زننده است.
12. a dumb advice
پند نابخردانه
13. mary's constant advice weaned paul away from gambling
پندهای دائم مریم موجب شد که پال دست از قمار بردارد.
14. my father's advice benefited me greatly
پندهای پدرم خیلی برایم سودمند بود.
15. a word of advice
سخن پندآمیز
16. he flouted my advice
به پندهای من وقعی ننهاد.
17. his father's parting advice
پند پیش از رهسپاری پدرش
18. my mother's valuable advice
نصیحت ارزنده ی مادرم
19. she refused my advice
پند مرا نپذیرفت.
20. to neglect the advice of others
پند دیگران را نادیده گرفتن
21. a person amenable to advice
شخصی که نصیحت پذیر است
22. a piece of good advice
یک نصیحت خوب
23. batool thrust aside our advice
بتول پند ما را نپذیرفت.
24. he followed his own advice with consistency
او از معتقدات خودش با ثبات رای پیروی می کرد.
25. he never followed my advice
او هرگز به پند من عمل نکرد.
26. my parent's nuggets of advice
پندهای پرارزش پدر و مادر من
27. the giving of heady advice
دادن پند نسنجیده
28. you should seek the advice of counsel
باید از مشاور(ان) حقوقی رهنمود بخواهی.
29. he gave me some bum advice
پند بدی به من داد.
30. the futility of giving him advice
بی فایدگی نصیحت به او
31. they queried three experts for advice
آنها از سه کارشناس نظر خواهی کردند.
32. i have profitted greatly from your advice
از نصایح شما خیلی استفاده برده ام.
33. they went to a lawyer for advice
برای نظرخواهی نزد وکیل (دادگستری) رفتند.
34. the girl did not follow her mother's advice
دختر به اندرز مادرش عمل نکرد.
35. the president shall nominate and by the advice and consent of the senate, shall appoint ambassadors
رئیس جمهور سفیران را پیشنهاد و پس از مشورت و توافق مجلس سنا آنها را منصوب می کند.
36. he turned a deaf ear to his parents' advice
او به پند والدین خود گوش نداد.
37. it is not my place to give her advice
در صلاحیت من نیست که به او نصیحت کنم.
38. he was arrogant and would not heed the elders' advice
او گردن فراز بود و به پند پیران گوش فرا نمی داد.
39. the crenelations of each castle give fresh words of advice
دندانه ی هر قصری پندی دهدت نونو