advertorial

جمله های نمونه

1. A gardening magazine might be interested in advertorials on growing certain types of plant on different soils or on dealing with pests.
[ترجمه گوگل]یک مجله باغبانی ممکن است علاقه مند به تبلیغات در مورد رشد انواع خاصی از گیاهان در خاک های مختلف یا مقابله با آفات باشد
[ترجمه ترگمان]یک مجله باغبانی ممکن است علاقه مند به رشد انواع خاصی از گیاهان در زمین های مختلف و یا سر و کار با آفات باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The best advertorial in the world will be of no value at all if it is aimed at the wrong audience.
[ترجمه گوگل]بهترین تبلیغ جهان اگر مخاطبان اشتباهی را هدف قرار دهد، هیچ ارزشی نخواهد داشت
[ترجمه ترگمان]اگر هدف مورد نظر مخاطب اشتباه باشد، بهترین advertorial در جهان به هیچ وجه ارزشی نخواهند داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Home decorating and colour scheming advertorials might be offered by paint and wallpaper companies; indeed the opportunities are many and varied.
[ترجمه گوگل]تبلیغات دکوراسیون خانه و طرح رنگ ممکن است توسط شرکت های رنگ و کاغذ دیواری ارائه شود در واقع فرصت ها بسیار و متنوع هستند
[ترجمه ترگمان]تزئین خانه و طراحی رنگی advertorials ممکن است توسط شرکت های رنگ و کاغذدیواری ارائه شود؛ در واقع فرصت های بسیاری وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But signposting an advertorial clearly, while editorially desirable, can also mean that consumers do not feel much compulsion to read it.
[ترجمه گوگل]اما نشان دادن یک آگهی تبلیغاتی به وضوح، اگرچه از نظر سردبیری مطلوب است، می تواند به این معنا باشد که مصرف کنندگان اجبار زیادی برای خواندن آن احساس نمی کنند
[ترجمه ترگمان]اما signposting یک advertorial به وضوح نشان می دهد، در حالی که editorially مطلوب است، همچنین می تواند به این معنا باشد که مصرف کنندگان ملزم به خواندن آن نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It will not be as limited by the size and shape of the magazine as the advertorial.
[ترجمه گوگل]اندازه و شکل مجله به اندازه آگهی محدود نخواهد بود
[ترجمه ترگمان]اندازه و شکل مجله به عنوان the محدود نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. If the newspaper/magazine doesn’t print your editorial, buy ad space and run it as an advertorial instead.
[ترجمه گوگل]اگر روزنامه/مجله سرمقاله شما را چاپ نمی کند، فضای تبلیغاتی بخرید و به جای آن آن را به عنوان آگهی تبلیغاتی اجرا کنید
[ترجمه ترگمان]اگر روزنامه یا مجله سرمقاله خود را چاپ نمی کند، تبلیغ خود را خریداری کرده و به جای آن به عنوان an تبلیغ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Do you purchase products that you have seen on advertorial?
[ترجمه گوگل]آیا محصولاتی را خریداری می کنید که در تبلیغات دیده اید؟
[ترجمه ترگمان]آیا محصولاتی را خریداری می کنید که در advertorial دیده باشید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This text is mainly constituted by the following 5 parts:The first part looked back the past research result of the advertorial, auto advertisement and auto advertorial.
[ترجمه گوگل]این متن عمدتاً از 5 بخش زیر تشکیل شده است: بخش اول به نتایج تحقیقات گذشته تبلیغات، آگهی خودکار و آگهی خودکار نگاه می کند
[ترجمه ترگمان]این متن عمدتا توسط پنج بخش زیر تشکیل می شود: بخش اول به نتایج تحقیقات گذشته مربوط به advertorial، تبلیغات خودکار و advertorial خودرو نگاه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This is easy for Apple to manage, as newspapers inexorably ease from editorial to advertorial.
[ترجمه گوگل]مدیریت این امر برای اپل آسان است، زیرا روزنامه ها از سرمقاله به آگهی تبلیغاتی به طور اجتناب ناپذیری آسان می شوند
[ترجمه ترگمان]این کار برای (اپل)آسان است، به طوری که روزنامه ها از سرمقاله گرفته تا advertorial، احساس راحتی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. From the standpoint of communication and conduct, the generation of the advertorial which is indispensable to the crossing interaction of the news, public and the advertisement.
[ترجمه گوگل]از منظر ارتباط و رفتار، تولید تبلیغی که برای تلاقی تعامل اخبار، عمومی و تبلیغات ضروری است
[ترجمه ترگمان]از نقطه نظر ارتباط و رفتار، نسل of که برای برهم زدن متقابل اخبار، مردم و تبلیغات ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• advertisement designed to look like a news story

پیشنهاد کاربران

رپرتاژ آگهی.
یعنی، مخاطبان رسانه ای تصور کنند که یک گزارش بی طرف به آن ها ارائه می شود، در حالی که آنچه آن ها می بینند، می شنوند و می خوانند، در واقع یک آگهی و تلاشی سازمان یافته برای تقویت جنبه های ذهنی یک محصول یا خدمت در ذهن آن ها است.
منبع: ویکی پدیا.
advertorial ( بازاریابی ) ==واژه بیگانه: advertorialواژه مصوب: گزارش آگهیتعریف: نوعی تبلیغات سفارشی برای افراد یا شرکت ها، معمولاً در مطبوعات، که در قالب گزارشی که حاوی اطلاعات غیرتبلیغی نیز هست ارائه می شود==advertorial ( بازاریابی ) ==واژه بیگانه: advertorialواژه مصوب: گزارش آگهیتعریف: نوعی تبلیغات سفارشی برای افراد یا شرکت ها، معمولاً در مطبوعات، که در قالب گزارشی که حاوی اطلاعات غیرتبلیغی نیز هست ارائه می شود==advertorial ( بازاریابی )
...
[مشاهده متن کامل]

واژه مصوب: گزارش آگهی
تعریف: نوعی تبلیغات سفارشی برای افراد یا شرکت ها، معمولاً در مطبوعات، که در قالب گزارشی که حاوی اطلاعات غیرتبلیغی نیز هست ارائه می شود

رپرتاژ آگهی، یعنی نوعی مقاله ی بی طرف و غیر مستقیم تبلیغاتی که در روزنامه چاپ میشود

بپرس