advertised

جمله های نمونه

1. she advertised for a servant
او برای مستخدم (در روزنامه) آگهی کرد.

2. his features advertised his harsh and brutal nature
قیافه اش نهاد خشن و سبع او را بروز می داد.

3. The company advertised for a new secretary.
[ترجمه درنا] شرکت برای یک منشی جدید آگهی داد.
|
[ترجمه گوگل]این شرکت برای منشی جدید تبلیغ کرد
[ترجمه ترگمان]شرکت برای یک منشی جدید تبلیغ می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. These products have been advertised very heavily.
[ترجمه گوگل]این محصولات به شدت تبلیغ شده اند
[ترجمه ترگمان]این محصولات به شدت تبلیغ شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The cruise was advertised as the 'journey of a lifetime'.
[ترجمه گوگل]این سفر دریایی به عنوان "سفر یک عمر" تبلیغ شد
[ترجمه ترگمان]این سفر دریایی به عنوان سفر یک عمر تبلیغ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I bought the camera and case as advertised in the catalogue.
[ترجمه گوگل]دوربین و قاب را طبق آگهی در کاتالوگ خریدم
[ترجمه ترگمان]من دوربین و پرونده ای را که در این فهرست تبلیغ شده بود خریدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The company advertised for a secretary.
[ترجمه گوگل]شرکت برای منشی آگهی داد
[ترجمه ترگمان]شرکت برای یک منشی تبلیغ می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I've sent off for those bulbs I saw advertised in the paper.
[ترجمه گوگل]من برای آن لامپ هایی که در روزنامه آگهی شده دیدم فرستادم
[ترجمه ترگمان]برای those که در روزنامه تبلیغ کرده بودم، فرستادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His new novel is advertised as his steamiest yet.
[ترجمه گوگل]رمان جدید او به عنوان مبتذل ترین رمان او تبلیغ می شود
[ترجمه ترگمان]رمان جدید او هنوز به عنوان steamiest تبلیغ شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The book's advertised as "navigation made easy".
[ترجمه گوگل]این کتاب به عنوان "ناوبری آسان شده" تبلیغ می شود
[ترجمه ترگمان]این کتاب به عنوان \"کش تیرانی انتخاب شده است\" تبلیغ شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. pay the advertised price for a car; always try to bargain.
[ترجمه گوگل]پرداخت قیمت آگهی شده برای یک ماشین؛ همیشه سعی کن چانه بزنی
[ترجمه ترگمان]قیمت اعلام شده را برای یک اتومبیل پرداخت کنید؛ همیشه سعی کنید چانه بزنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Teaching posts are advertised in Tuesday's edition of the paper.
[ترجمه گوگل]پست های آموزشی در نسخه روز سه شنبه این روزنامه تبلیغ می شود
[ترجمه ترگمان]کاره ای آموزشی در ویرایش سه شنبه این مقاله تبلیغ می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In place of our advertised programme, we will have live coverage of the special memorial service.
[ترجمه گوگل]به جای برنامه تبلیغاتی ما، پوشش زنده مراسم یادبود ویژه را خواهیم داشت
[ترجمه ترگمان]به جای برنامه اعلام شده، ما تحت پوشش خدمات یادبود خاص قرار خواهیم گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The institute advertised on a bulletin-board.
[ترجمه گوگل]این موسسه در تابلوی اعلانات تبلیغ می کرد
[ترجمه ترگمان]موسسه روی تابلوی اعلانات آگهی داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We advertised for a second guitarist.
[ترجمه گوگل]ما برای یک گیتاریست دوم تبلیغ کردیم
[ترجمه ترگمان] برای یه گیتاریست دوم تبلیغ کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• publicized, promoted (generally in order to sell goods or services); publicly announced

پیشنهاد کاربران

بپرس