صفت ( adjective )
مشتقات: adversely (adv.), adverseness (n.)
مشتقات: adversely (adv.), adverseness (n.)
• (1) تعریف: opposed to or conflicting with one's purposes or desires.
• مترادف: conflicting, contrary, opposing, oppositional
• متضاد: favorable, propitious
• مشابه: antagonistic, at loggerheads, counter, cross, hostile, inimical, negative, thwart, unfavorable, unfortunate
• مترادف: conflicting, contrary, opposing, oppositional
• متضاد: favorable, propitious
• مشابه: antagonistic, at loggerheads, counter, cross, hostile, inimical, negative, thwart, unfavorable, unfortunate
- The adverse vote on the director's proposal was unexpected.
[ترجمه گوگل] رای مخالف به پیشنهاد کارگردان غیرمنتظره بود
[ترجمه ترگمان] رای مخالف بر پیشنهاد مدیر غیر منتظره بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] رای مخالف بر پیشنهاد مدیر غیر منتظره بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The captain was used to sailing under adverse conditions.
[ترجمه شریفی] ناخدا به قایقرانی در شرایط نامساعد عادت داشت.|
[ترجمه مظاهر] ناخدا در شرایط نامطلوب از بادبان استفاده میکرد|
[ترجمه Moein] ناخدا در قایقرانی در شرایط نامساعد ماهر بود|
[ترجمه گوگل] کاپیتان به قایقرانی در شرایط نامساعد عادت داشت[ترجمه ترگمان] ناخدا برای قایقرانی در شرایط نامساعد به کار می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: producing harmful effects.
• مترادف: detrimental, harmful, injurious
• متضاد: beneficial
• مشابه: contrary, ill, inimical, noxious, pernicious
• مترادف: detrimental, harmful, injurious
• متضاد: beneficial
• مشابه: contrary, ill, inimical, noxious, pernicious
- The patient had an adverse reaction to the medication.
[ترجمه گوگل] بیمار واکنش نامطلوبی به دارو داشت
[ترجمه ترگمان] بیمار نسبت به دارو عکس العمل بدی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بیمار نسبت به دارو عکس العمل بدی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: moving in an opposite direction.
• مترادف: opposite
• مشابه: converse, facing, inverse, other, reverse
• مترادف: opposite
• مشابه: converse, facing, inverse, other, reverse