advancing

جمله های نمونه

1. wrinkles index advancing age
چین و چروک نشانگر سالخوردگی است.

2. we raked each wave of advancing troops with bullets
ما یک یک موج های سربازان مهاجم را به گلوله بستیم.

3. . . . then he hurried to fight the forces that were advancing from the north
. . . سپس برای نبرد با قوایی که از سوی شمال پیش می آمدند شتافت.

پیشنهاد کاربران

پیشروی کردن
"Sir! All enemies are advancing toward us!"
"Good, that means we don't have to chase them"
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : advance
✅️ اسم ( noun ) : advance / advancement
✅️ صفت ( adjective ) : advanced / advance / advancing
✅️ قید ( adverb ) : _
توسعه، پیشبرد
Developing
ارتقا دادن
در حال پیشروی
پیش بردن
پیشرفته
پیشبرد
Advanced = مهاجم

بپرس