1. he spent his adulthood in poverty
دوران بزرگسالی خود را در فقر گذراند.
2. the passage from childhood to adulthood
گذشتن از کودکی به بلوغ
3. certain advantages accrue to people when they reach adulthood
وقتی افراد به سن بلوغ می رسند امتیازات بخصوصی به آنها تعلق می گیرد.
4. His problems began in early adulthood.
[ترجمه گوگل]مشکلات او از اوایل بزرگسالی شروع شد
[ترجمه ترگمان]مشکلات او در اوایل بزرگسالی آغاز شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Adulthood and responsibility seemed impossibly remote.
[ترجمه گوگل]بزرگسالی و مسئولیت پذیری غیرممکن به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]مسئولیت و مسئولیت به طرز غیر ممکنی خیلی دور به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Responsibility, I suppose, is what defines adulthood.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم مسئولیت چیزی است که بزرگسالی را تعریف می کند
[ترجمه ترگمان]مسئولیت، فکر می کنم، چیزی است که بزرگسالی را تعریف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Her childhood problems persisted into adulthood.
[ترجمه گوگل]مشکلات دوران کودکی او تا بزرگسالی ادامه داشت
[ترجمه ترگمان]مشکلات دوران کودکی او تا بزرگسالی ادامه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Inhibition in adulthood seems to be very clearly a reflection of a person's experiences as a child.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد بازداری در بزرگسالی به وضوح بازتابی از تجربیات یک فرد در دوران کودکی باشد
[ترجمه ترگمان]بازداری در بزرگسالی به نظر می رسد که به روشنی بازتاب تجربیات یک فرد به عنوان یک کودک باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Making the transition from youth to adulthood can be very painful.
[ترجمه گوگل]گذار از جوانی به بزرگسالی می تواند بسیار دردناک باشد
[ترجمه ترگمان]گذار از جوانی به بزرگسالی می تواند بسیار دردآور باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Indeed there is also an underlying presumption that adulthood itself confers competency as a research participant.
[ترجمه گوگل]در واقع یک فرض اساسی نیز وجود دارد که بزرگسالی به خودی خود شایستگی را به عنوان یک شرکت کننده در تحقیق اعطا می کند
[ترجمه ترگمان]در حقیقت نیز یک فرض اساسی وجود دارد که خود بزرگسالی خودش صلاحیت را به عنوان یک شرکت کننده تحقیق می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Cyril had been stranded, orphaned, in adulthood, in the land of the grown-up.
[ترجمه گوگل]سیریل در بزرگسالی در سرزمین بزرگسالان سرگردان و یتیم شده بود
[ترجمه ترگمان]سی رل در دوران بلوغ، در دوران بلوغ، درمانده و یتیم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. And from childhood through adulthood, they are abused because of their gender. . . .
[ترجمه گوگل]و از کودکی تا بزرگسالی به دلیل جنسیت مورد آزار قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]و از کودکی تا بزرگسالی، به خاطر جنسیت شان مورد آزار و اذیت قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. In late adolescence and young adulthood, planning skills were in turn related to social functioning and parenting behaviour.
[ترجمه گوگل]در اواخر نوجوانی و جوانی، مهارت های برنامه ریزی به نوبه خود با عملکرد اجتماعی و رفتار والدین مرتبط بود
[ترجمه ترگمان]در اواخر نوجوانی و بزرگسالی، مهارت های برنامه ریزی به نوبه خود در ارتباط با عملکرد اجتماعی و رفتار والدین بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Under what circumstances does childhood disorder continue into adulthood?
[ترجمه گوگل]تحت چه شرایطی اختلال دوران کودکی تا بزرگسالی ادامه می یابد؟
[ترجمه ترگمان]تحت چه شرایطی، اختلال در دوران کودکی به بزرگسالی ادامه می یابد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید