فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: adulates, adulating, adulated
مشتقات: adulatory (adj.), adulation (n.), adulator (n.)
حالات: adulates, adulating, adulated
مشتقات: adulatory (adj.), adulation (n.), adulator (n.)
• : تعریف: to flatter or admire excessively.
• متضاد: abuse, insult
• مشابه: admire, adore, flatter, laud
• متضاد: abuse, insult
• مشابه: admire, adore, flatter, laud
- The young actor was adulated by fans, and it quickly went to his head.
[ترجمه گوگل] این بازیگر جوان مورد تحسین هواداران قرار گرفت و به سرعت به سرش رفت
[ترجمه ترگمان] این هنرپیشه جوان شیفته هواداران شد و به سرعت به سمت سر او رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این هنرپیشه جوان شیفته هواداران شد و به سرعت به سمت سر او رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید