adornment

/əˈdɔːrnmənt//əˈdɔːnmənt/

معنی: زینت، تزیین، اراستگی، پیراستگی، زیور و پیرایه
معانی دیگر: زیور، وسیله ی تزیین، آرایه، آرایش، پیرایش، مزین سازی، تزئین

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of adorning or state of being adorned.
مترادف: decoration, embellishment, ornamentation
مشابه: apparel, gilding

(2) تعریف: an ornamental item, or a system or set of these.
مترادف: decoration, embellishment, garnish, garnishment, ornament, ornamentation, trimming
مشابه: accessory, finery, flourish, frill, garniture, knickknack, trinket, veneer

جمله های نمونه

1. innocent of adornment
بدون تزیین

2. she chose the old picture as an adornment for the shelf
عکس قدیمی را برای زینت طاقچه انتخاب کرد.

3. It was a building without any adornment or decoration.
[ترجمه گوگل]بنایی بود بدون زینت و تزئین
[ترجمه ترگمان]ساختمانی بدون تزیین و تزیین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A plain necklace was her only adornment.
[ترجمه گوگل]یک گردنبند ساده تنها زینت او بود
[ترجمه ترگمان]تنها آرایش او یک گردن بند ساده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The barn was stark and without adornment, save for a single crucifix in the tiny chapel.
[ترجمه گوگل]انباری کاملاً تیره و بدون زینت بود، به جز یک صلیب در کلیسای کوچک
[ترجمه ترگمان]انبار خشک و بدون تزیین بود، جز یک مجسمه مصلوب در کلیسای کوچک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Cosmetics are used for adornment.
[ترجمه گوگل]از لوازم آرایشی برای تزئین استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]از لوازم آرایشی برای تزیین استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The failure of this meagre adornment seemed only to intensify the air of sadness, like decorations on a dead Christmas tree.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که شکست این زینت ناچیز، مانند تزئینات روی درخت کریسمس مرده، هوای غم را تشدید می کند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که این آرایش ناچیز، مانند تزئینات روی یک درخت کریسمس، بیش از آن به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Bedroom adornment should be mixed with warmth to the person cozy feeling, curtain, antependium, bedding these soft vestee art, often be a when collocation important step.
[ترجمه گوگل]تزئینات اتاق خواب باید با گرما به فرد احساس دنج مخلوط شود، پرده، antependium، ملافه این هنر وستی نرم، اغلب زمانی که collocation مرحله مهم است
[ترجمه ترگمان]تزیین اتاق خواب باید با گرمی به فردی که احساس راحتی می کند، پرده، antependium، رختخواب، این هنر vestee نرم و اغلب زمانی که یک گام مهم است، ترکیب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The lubricious glair adornment that builds product of wholesome pottery and porcelain tends rich and colorful, adoption painty sort is increasing also.
[ترجمه گوگل]تزیینات روان براق که محصولی از ظروف سفالی سالم و ظروف چینی می‌سازد، غنی و رنگارنگ است، نوع رنگ‌آمیزی سازگار نیز در حال افزایش است
[ترجمه ترگمان]تزیین lubricious lubricious که ساخت ظروف سفالی و ظروف چینی سالم و رنگین را می سازد نیز در حال افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Using for feeding rare fowl and adornment animal such as blackbird, parrot, mynah, abalone, etc.
[ترجمه گوگل]استفاده برای تغذیه پرندگان کمیاب و زینت حیواناتی مانند پرنده سیاه، طوطی، مینا، آبلوس و غیره
[ترجمه ترگمان]استفاده از مواد غذایی کمیاب و زینتی مانند توکا، طوطی، mynah، صدف دریایی و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In actual adornment process, do not taste all sorts of display undertake load one's writing with fancy phrases, such meetings have desultorily feeling.
[ترجمه گوگل]در روند واقعی آراستن، مزه همه نوع نمایش را نچشید، نوشته‌های خود را با عبارات فانتزی بار کنید، چنین جلساتی احساس ناپسندی دارند
[ترجمه ترگمان]در فرآیند تزیین واقعی، سلیقه تمام انواع نمایش را به خود اختصاص ندهید و با عبارات فانتزی دست به نوشتن بزنید، چنین جلساتی احساس desultorily دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The choice can serve as adornment on behalf of the wide shutter of intertropical style most, make they and indoor either theme lubricious phase modulation unified.
[ترجمه گوگل]این انتخاب می‌تواند به‌عنوان زینت برای دریچه‌های عریض سبک بین‌گرمسیری باشد، و باعث شود که آنها و مدولاسیون فاز روان‌کننده هر یک از موضوعات داخلی یکپارچه شوند
[ترجمه ترگمان]این انتخاب می تواند به عنوان تزیین به نمایندگی از یک سرعت شاتر گسترده بیشتر به کار رود، که آن ها را تبدیل به محوطه داخلی یا محوطه سرپوشیده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And the adornment face of local nacarat, feel with what shine at the moment to the person.
[ترجمه گوگل]و چهره زینتی ناکرات محلی، با آنچه در لحظه به شخص می درخشد احساس کنید
[ترجمه ترگمان]و چهره زیبا of محلی، با آنچه در این لحظه به شخص می تابد احساس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The women sometimes seem dedicated to beauty and art, both for personal adornment and spiritual symbolism.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد زنان گاهی به زیبایی و هنر اختصاص داده شده اند، هم برای زینت شخصی و هم برای نمادسازی معنوی
[ترجمه ترگمان]زنان گاهی به نظر زیبایی و هنر، هم برای تزیین خصوصی و هم به سمبل معنوی، اختصاص دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زینت (اسم)
adornment, ornament

تزیین (اسم)
adornment, decoration, embellishment, garniture

اراستگی (اسم)
adornment, decoration, titivation

پیراستگی (اسم)
adornment, titivation

زیور و پیرایه (اسم)
adornment

انگلیسی به انگلیسی

• decoration, ornament, something which beautifies; jewelry
adornment is the act of making something more beautiful by adding something to it.
an adornment is something that is intended to make someone or something more attractive.

پیشنهاد کاربران

تجملی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : adorn
✅️ اسم ( noun ) : adornment
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
تزیین، آرایش

بپرس