صفت ( adjective )
• (1) تعریف: of the period between puberty and adulthood.
• مترادف: teen, teen-aged
• مشابه: juvenile, pubescent, underage
• مترادف: teen, teen-aged
• مشابه: juvenile, pubescent, underage
- He's having an adolescent growth spurt.
[ترجمه گوگل] او یک جهش رشد در دوران نوجوانی دارد
[ترجمه ترگمان] رشد کرده و رشد کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] رشد کرده و رشد کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They are studying aggression in adolescent males.
[ترجمه فواد بهمنی] آنها خشونت را در نوجوانان مذکر مطالعه می کنند.|
[ترجمه گوگل] آنها در حال مطالعه پرخاشگری در پسران نوجوان هستند[ترجمه ترگمان] آن ها در حال تحصیل خشونت در مردان بالغ هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: characteristic of adolescence rather than adulthood; immature.
• مترادف: callow, unfledged
• متضاد: mature
• مشابه: childish, green, immature, inexperienced, juvenile, young
• مترادف: callow, unfledged
• متضاد: mature
• مشابه: childish, green, immature, inexperienced, juvenile, young
- His colleagues liked him but looked down on him for his adolescent behavior at the office.
[ترجمه گوگل] همکارانش او را دوست داشتند اما به خاطر رفتار نوجوانانه اش در دفتر به او نگاه تحقیر آمیز داشتند
[ترجمه ترگمان] همکارانش او را دوست داشتند، اما به خاطر رفتار نوجوان او در اداره به او نگاه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] همکارانش او را دوست داشتند، اما به خاطر رفتار نوجوان او در اداره به او نگاه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a person in his or her adolescence; teenager.
• مترادف: teen, teen-ager
• مشابه: fledgling, juvenile, kid, lad, lass, maiden, minor, schoolboy, schoolgirl, youth
• مترادف: teen, teen-ager
• مشابه: fledgling, juvenile, kid, lad, lass, maiden, minor, schoolboy, schoolgirl, youth
- She was quiet and shy as an adolescent, but she gained confidence in her twenties.
[ترجمه فواد بهمنی] او در نوجوانی ساکت و خجالتی بود، اما در 20 سالگی اعتماد به نفس خود را بدست آورد.|
[ترجمه گوگل] او در نوجوانی ساکت و خجالتی بود، اما در بیست سالگی اعتماد به نفس پیدا کرد[ترجمه ترگمان] او مانند یک نوجوان ساکت و خجالتی بود، اما بیست سال به او اعتماد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید