admonition

/ˌædməˈnɪʃn̩//ˌædməˈnɪʃn̩/

معنی: تذکر، نصیحت، راهنمایی، سرزنش دوستانه
معانی دیگر: پند، اندرز

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a mild but serious warning, correcting, or urging.
مترادف: caution, exhortation, monition, reminder, reproof
مشابه: caveat, censure, criticism, notification, rebuke, reprimand, reproach, scolding, warning

(2) تعریف: a caution or advice against something.
مترادف: caution, monition
مشابه: advice, caveat, counsel, notification, remonstrance, warning

(3) تعریف: the act of giving such advice or warning.
مترادف: caution, monition
مشابه: advising, counseling, notification, remonstrance, warning

جمله های نمونه

1. we did not heed his admonition
به پند او توجهی نکردیم.

2. The most common parental admonition must surely be "Don't stay out late".
[ترجمه گوگل]متداول ترین توصیه والدین مطمئناً باید «تا دیروقت بیرون نمانید»
[ترجمه ترگمان]رایج ترین نصیحت والدین باید حتما \"دیر نشود\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. To those inside the fence, an admonition: Never Say Anything.
[ترجمه گوگل]به کسانی که داخل حصار هستند، یک توصیه: هرگز چیزی نگو
[ترجمه ترگمان]به آن هایی که درون حصار ایستاده بودند، هشدار داد: هیچ وقت چیزی نگو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Many illiterates can not read the admonition on a pack of cigarettes.
[ترجمه گوگل]بسیاری از بی سوادان نمی توانند پند روی پاکت سیگار را بخوانند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از بی illiterates نمی توانند این تذکر را بر روی یک بسته سیگار بخوانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I enunciated carefully, hoping that Barney Lewis's admonition about clear speaking would now have some magical effect.
[ترجمه گوگل]من با دقت بیان کردم، امیدوار بودم که توصیه بارنی لوئیس در مورد صحبت واضح اکنون تأثیری جادویی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]با احتیاط گفتم، امیدوار بودم که نصیحت بارنی لو یس راجع به حرف زدن به طور واضح تاثیر جادویی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. An admonition will be given for a technical foul.
[ترجمه گوگل]بابت خطای فنی تذکر داده می شود
[ترجمه ترگمان]یک راهنمائی به نوعی خطا فنی به او داده خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Those permanents come back if Admonition Angel leaves the battlefield.
[ترجمه گوگل]اگر انجل اخطار میدان جنگ را ترک کند، آن افراد دائمی برمی گردند
[ترجمه ترگمان]اگر فرشته Admonition میدان جنگ را ترک کند، آن permanents باز خواهند گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This an admonition: Whosoever will, let him take a ( straight ) Path to his Lord.
[ترجمه گوگل]این یک موعظه است: هر کس می خواهد راهی (مستقیم) به سوی پروردگارش در پیش گیرد
[ترجمه ترگمان]این تذکر: هر کس که اراده کند، باید مسیر (راست)را به سوی پروردگار خود بردارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And now this admonition is for you, O priests.
[ترجمه گوگل]و اکنون این پند برای شما ای کشیش هاست
[ترجمه ترگمان]و اکنون این تذکر برای شماست، ای کشیشان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The youth rejected admonition and held to his demand.
[ترجمه گوگل]این جوان توصیه را رد کرد و به خواسته خود پایبند بود
[ترجمه ترگمان]جوان این پند را رد کرد و تقاضای او را کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The typist received an admonition from the supervisor for being careless.
[ترجمه گوگل]تایپیست به دلیل بی احتیاطی از سرپرست تذکر دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]اپراتور این هشدار را از سرپرست دریافت کرده بود که بی دقت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She closed with an admonition: " Part of living within a budget is spending within a budget. "
[ترجمه گوگل]او با یک توصیه پایان داد: "بخشی از زندگی در یک بودجه، خرج کردن در یک بودجه است "
[ترجمه ترگمان]او با هشدار گفت: \" بخشی از زندگی در یک بودجه صرف بودجه می شود \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Eisenhower's parting admonition in 1956 was " Give'em heaven. "
[ترجمه گوگل]توصیه فراق آیزنهاور در سال 1956 این بود: "بهشت را به آنها بده"
[ترجمه ترگمان]admonition parting آیزنهاور در سال ۱۹۵۶ \"به آن ها آسمان عطا کن\" بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Which recalls the oracle's second admonition: nothing in excess.
[ترجمه گوگل]که توصیه دوم اوراکل را به یاد می آورد: هیچ چیز افراطی
[ترجمه ترگمان]که این اخطار دوم را به خاطر می آورد: هیچ چیز اضافی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تذکر (اسم)
mention, hint, remark, admonition, reminder, notification, remembrance

نصیحت (اسم)
exhortation, admonition, advice, protreptic, talking to

راهنمایی (اسم)
orientation, lead, aim, instruction, admonition, guidance, leadership, steerage, leading

سرزنش دوستانه (اسم)
admonition

انگلیسی به انگلیسی

• warning; reproof, reproval
an admonition is a warning or rebuke about someone's behaviour; a formal word.

پیشنهاد کاربران

تذکر، اخطار، آگاهسازی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : admonish
✅️ اسم ( noun ) : admonition ( admonishment ) / admonisher
✅️ صفت ( adjective ) : admonitory
✅️ قید ( adverb ) : _
هشدار
تذکر
اخطار
نصیحت اخطاری

بپرس