admittedly

/ædˈmɪtədli//ədˈmɪtɪdli/

مسلما، به راستی، در واقع، در حقیقت

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: by the willing confession, admission, or acknowledgment (of the speaker).

- Admittedly, this is not a problem with a simple solution, but we must do our best to find one..
[ترجمه گوگل] مسلماً این یک مشکل با یک راه حل ساده نیست، اما ما باید تمام تلاش خود را برای یافتن یک راه حل انجام دهیم
[ترجمه ترگمان] مسلما، این یک مشکل با یک راه حل ساده نیست، اما ما باید نهایت تلاش خود را انجام دهیم تا یک راه حل پیدا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Admittedly, we've had setbacks this year, but we're making good progress towards our goal now.
[ترجمه گوگل] مسلماً امسال ناکامی هایی داشتیم، اما اکنون در حال پیشرفت خوبی به سمت هدف خود هستیم
[ترجمه ترگمان] مسلما امسال مشکلات زیادی داشتیم، اما حالا داریم پیشرفت خوبی نسبت به هدفمون می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. i am admittedly afraid
اذعان می کنم که می ترسم.

2. The technique is painful, admittedly, but it benefits the patient greatly.
[ترجمه گوگل]این تکنیک، مسلماً دردناک است، اما برای بیمار بسیار مفید است
[ترجمه ترگمان]این روش، مسلما دردناک است، اما این روش تا حد زیادی به نفع بیمار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It's only a theory, admittedly, but the pieces fit together.
[ترجمه گوگل]مسلماً این فقط یک نظریه است، اما قطعات با هم هماهنگ می شوند
[ترجمه ترگمان]این فقط یک نظریه است، اما این تکه ها با هم جور می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Admittedly, I've never actually been there.
[ترجمه گوگل]باید اعتراف کرد که من هرگز آنجا نبوده ام
[ترجمه ترگمان]مسلما در واقع من هیچ وقت اونجا نبودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Admittedly, I could have tried harder but I still don't think all this criticism is fair.
[ترجمه گوگل]مسلماً می‌توانستم بیشتر تلاش کنم، اما هنوز فکر نمی‌کنم این همه انتقاد منصفانه باشد
[ترجمه ترگمان]مسلما می توانستم بیشتر تلاش کنم، اما هنوز فکر نمی کنم این انتقاد عادلانه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Admittedly, Venice wasn't a very big place, but there was little chance of meeting her again accidentally.
[ترجمه گوگل]مسلماً، ونیز مکان خیلی بزرگی نبود، اما شانس کمی برای ملاقات مجدد تصادفی با او وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، ونیز یک مکان بسیار بزرگ نبود، اما شانس کمی برای ملاقات او به طور تصادفی وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Admittedly, he didn't know that at the time.
[ترجمه گوگل]مسلماً او در آن زمان این را نمی دانست
[ترجمه ترگمان]درست است که در آن زمان این موضوع را نمی دانست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This has led to financial losses, though admittedly on a fairly small scale.
[ترجمه گوگل]این امر منجر به خسارات مالی شده است، هرچند مسلماً در مقیاس نسبتاً کوچک
[ترجمه ترگمان]این مساله منجر به خسارت های مالی می شود، البته در مقیاس نسبتا کوچک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He is admittedly an atheist.
[ترجمه گوگل]مسلماً او یک آتئیست است
[ترجمه ترگمان]مسلما ملحد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He is looking to improve on his admittedly modest achievements so far.
[ترجمه گوگل]او به دنبال بهبود در دستاوردهای مسلماً کم خود تاکنون است
[ترجمه ترگمان]او به دنبال بهبود بخشیدن به دستاوردهای متواضعانه خود تا کنون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Admittedly, it is rather expensive but you don't need to use much.
[ترجمه گوگل]مسلماً نسبتاً گران است اما نیازی به استفاده زیاد ندارید
[ترجمه ترگمان]مسلما، این کار بسیار هزینه بر است، اما نیازی نیست زیاد از آن استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Not very funny admittedly - but true.
[ترجمه گوگل]مسلماً خیلی خنده دار نیست - اما درست است
[ترجمه ترگمان]واقعا خنده دار نبود - اما حقیقت داشت -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. None the less, in an admittedly modest way, his idea is beginning to work.
[ترجمه گوگل]با این حال، به شیوه ای متواضعانه، ایده او شروع به کار کرده است
[ترجمه ترگمان]هیچ یک از این موارد، به شیوه ای نسبتا ساده، ایده او شروع به کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The facts here being admittedly extreme, the Court of Appeal could dismiss this suggestion without difficulty.
[ترجمه گوگل]حقایقی که در اینجا مسلماً افراطی است، دادگاه استیناف می تواند این پیشنهاد را بدون مشکل رد کند
[ترجمه ترگمان]حقایق اینجا واقعا افراطی هستند، دادگاه استیناف می تواند این پیشنهاد را بدون مشکل رد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Admittedly I didn't get as much work done as I'd hoped this morning, but it should be finished soon.
[ترجمه گوگل]مسلماً امروز صبح آنقدر که انتظار داشتم کارم را انجام ندادم، اما باید به زودی تمام شود
[ترجمه ترگمان]درست است که این کار را همان طور که امیدوار بودم انجام نداده بودم، اما به زودی تمام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• confessedly, by his own admission; without a doubt
you use admittedly when you say something which weakens your previous statement.

پیشنهاد کاربران

1. مسلماً، یقیناً، قطعاً، علی التحقیق
2. باید اذعان کرد که، باید اعتراف کرد که، اذعان می کنم که
باید گفت. . .
حقیقتا
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : admit
✅️ اسم ( noun ) : admittance / admission / admissibility
✅️ صفت ( adjective ) : admissible
✅️ قید ( adverb ) : admittedly
از قرار معلوم یا اینطور که پیداست. . .
Admittedly, the ball was close to the line, but I'm sure it wasn't out.
مسلما
قبول دارم که
اذعان می کنم که
اعتراف می کنم که
Admittedly, . . . . . . but. . . . , 0
Admittedly, this is not a problem with a simple solution, but we must do our best to find one. .
...
[مشاهده متن کامل]

قبول دارم که این یک مشکل با یک راه حل ساده نیست، اما ما باید نهایت تلاش خود را انجام دهیم تا یک راه حل پیدا کنیم
Admittedly, we've had setbacks this year, but we're making good progress towards our goal now.
قبول دارم که امسال مشکلات زیادی داشتیم، اما حالا داریم پیشرفت خوبی نسبت به هدفمون می کنیم
. i am admittedly afraid
قبول دارم که ( اذعان می کنم که ) می ترسم.

راستش . . .
مسلما
این مدلیم میشه گفت:
درسته که فلان چیز اتفاق افتاد، ولی…
Admittedly she put a lot of effort, but it was all wasted
جمله های دیگه ام اگه برید ببینید جمله اول با admittedly شروع میشه و جمله بعدی با but جمله اول رو نقض میکنه.
به اعتراف خودش، به گفته ی خودش، معترفا، اقرارا

بپرس