admittance

/ədˈmɪtəns//ədˈmɪtns/

معنی: ورود، دخول، تصدیق، بار، اجازهء دخول، گذرایی، هدایت ظاهری
معانی دیگر: راه یابی، پذیرش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of entering or admitting.
متضاد: exclusion
مشابه: entrance

- The restaurant bars admittance to customers who are not properly attired.
[ترجمه گوگل] کافه های رستوران برای مشتریانی که لباس مناسبی ندارند پذیرش می کند
[ترجمه ترگمان] این رستوران به مشتریان اجازه ورود به رستوران را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: permission to enter; right of entry.
مشابه: access, entrance

- Her admittance to medical school was a cause of celebration.
[ترجمه گوگل] پذیرش او در دانشکده پزشکی باعث جشن شد
[ترجمه ترگمان] ورود او به دانشکده پزشکی علت جشن گرفتن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. no admittance
ورود ممنوع

2. to gain admittance to . . .
راه یافتن به . . .

3. They were unable to gain admittance to the hall.
[ترجمه گوگل]آنها نتوانستند به سالن ورود پیدا کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها قادر به ورود به تالار نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There is no admittance without a pass.
[ترجمه گوگل]پذیرش بدون پاس وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]بدون مجوز ورود بدون مجوز قانونی وجود نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Gaining admittance to the club was no easy matter.
[ترجمه گوگل]ورود به باشگاه کار آسانی نبود
[ترجمه ترگمان]ورود مجدد به باشگاه آسان نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We had not been able to gain admittance to the flat.
[ترجمه گوگل]ما نتوانسته بودیم پذیرش در آپارتمان را بدست آوریم
[ترجمه ترگمان]ما قادر به بازگشت به آپارتمان نداشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. No admittance to unauthorized personnel.
[ترجمه گوگل]عدم پذیرش پرسنل غیرمجاز
[ترجمه ترگمان]اجازه ورود به افراد غیر قانونی نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The children battered away at the door for admittance.
[ترجمه گوگل]بچه ها برای ورود به در خانه کتک خوردند
[ترجمه ترگمان]بچه ها به محض ورود به در، از در بیرون رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was refused admittance into the country.
[ترجمه گوگل]او از پذیرش در کشور خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]او از ورود به کشور خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. No admittance keep out!
[ترجمه گوگل]بدون پذیرش نگه دارید!
[ترجمه ترگمان]هیچ کس اجازه ورود به بیرون را ندارد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They were refused admittance.
[ترجمه گوگل]آنها از پذیرش خودداری کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها اجازه ورود به آنجا را رد نکردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Hundreds of people were unable to gain admittance to the hall.
[ترجمه گوگل]صدها نفر نتوانستند وارد سالن شوند
[ترجمه ترگمان]صدها نفر قادر به ورود به تالار نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The ticket will allow you admittance to the theatre.
[ترجمه گوگل]بلیط به شما اجازه ورود به تئاتر را می دهد
[ترجمه ترگمان]این بلیت به شما اجازه ورود به تئاتر را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Those who gained admittance were fortunate.
[ترجمه گوگل]کسانی که موفق به پذیرش شدند خوش شانس بودند
[ترجمه ترگمان]کسانی که به او اجازه ورود دادند، خوشبخت بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. No admittance except on business.
[ترجمه گوگل]هیچ پذیرشی به جز تجارت وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ کس اجازه ورود به آنجا را نداشت مگر به کار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ورود (اسم)
entry, entrance, accession, arrival, importation, influx, ingress, entree, admittance, infare, ingression, inning, introgression, introit

دخول (اسم)
admission, entry, accession, arrival, inclusion, ingress, entree, admittance, infare, incoming

تصدیق (اسم)
affirmation, admission, validity, acknowledgment, authentication, certification, verification, confirmation, ratification, avouchment, testimony, admittance, validation, intromission

بار (اسم)
charge, burden, bar, admittance, load, cargo, restaurant, alloy, audience, loading, barroom, fruit, brunt, fardel, freight, freightage, onus, ligature, encumbrance

اجازهء دخول (اسم)
admittance

گذرایی (اسم)
admittance

هدایت ظاهری (اسم)
admittance

تخصصی

[برق و الکترونیک] ادمیتانس، گذرایی - ادمیتانس ( وای ) معیاری از احتی عبور جریان متناوب از یک مدار . ادمیتانس وارون امپدانس است و بر حسب زیمنس بیان می شود . بخش حقیقی ادمیتانس، کندکتانس و بخش موهومی آن سوسپانس است .

انگلیسی به انگلیسی

• act of bringing in; right to enter
admittance is the act of entering a place or the right to enter it.

پیشنهاد کاربران

کلمه ی admittance یعنی اجازه ی ورود یا دسترسی داشتن به یک مکان خاص.
خیلی رسمی تر از “entrance” هست و معمولاً در موقعیت های قانونی، امنیتی یا رسمی استفاده میشه.
تفاوت با “admission”
admittance → فقط مربوط به ورود فیزیکی است ( اجازه ورود ) .
...
[مشاهده متن کامل]

admission → می تونه هم به معنای “پذیرش ورود” باشه هم “اعتراف” ( مثلاً admission of guilt = اعتراف به گناه ) .
2 تا مثال میزنم که تو ذهنتون حک بشه, حک شدن =engravالبته حک شدن معانی دیگری نیز دارد ولی برای حک شدن در مغز engrav استفاده میشه در جملات رسمی و ادبی ولی اگه میخواین مثل یک امریکایی بگین مثلا اون لحظه در ذهنم حک شده و نقش بسته باید از فعل Burn into که معنی سوخته و موندگار شده میده ، مثال:The moment is burned into my brain معنیش: اون لحظه در ذهنم سوخت و ماندگار شد، ایم مخصوص کسانیه که میخوان بدونن مثلا یه امریکا میخواد این جمله رو بگه آیا از افعالی که تو translategoogle یا abadis استفاده میکنند یا کلمه ی دیگه ای رو بکار میگیرن، حکاکی، حک شدن در انگلیسی etch, imprint, engrave, البته engrave هم استفاده میشه چون منهایه اینکه بیشتر در جملات رسمی و ادبی استفاده میشه معنیه حک شدن و ماندگار شدن در ذهن یعنی چیزی که عمیقإ در ذهن حک شده و فراموش نمیشهو باید بدونید engrave حک شدنetchنقش بستنimprint مهر و موم شده، اینجا با اینکه متنم طولانی شد ولی واقعا دوست دارم به دوستام در آبادیس اون چیزایی رو که تواناییشو دارم و بلدم یاد بدم، حتی اگر یکنفر هم براش مفید باشه من راضیم، معنی جمله ی آخر به انگلیسی رو میشه صد جور گفت ولی چون مجالش نیست اینجا من به سه شکل متفاوت معنی میکنم و یچیزی که باید بدونید اینه که اگر یک جمله به فارسی رو روبروی شما بزارن و بگن به انگلیسی ترجمش کن ، لازم نیست که شما حتما کلمات استفاده شده در جمله ی فارسی رو به انگلیسی بگید، فقط لازمه مفهومه جمله رو بفهمید بعد میتونید به اشکال و با کلمات مختلف اون جمله رو ترجمه کنید دوستای گلم در آبادیس. جمله:حتی اگر یکنفر هم براش مفید باشه من راضیم.
1. Even if it helps just one person, I’m satisfied.
معنی:حتی اگر فقط به یک نفر کمک کند، من راضیم.
( خیلی ساده و مستقیم )
2. If it benefits even one person, that’s enough for me.
اگر حتی برای یک نفر هم مفید باشد، برای من کافی است.
( دوستان خیلی طبیعی و رایجه بین انگلیسی زبان ها به این شکل ترجمه کردن چون اونا همیشه میخوان مفهوم حرفشون و برسونن و به خودشون قفل و زنجیر نمیبندن واسه اینکه بخوان حرفشون و بزنن ، یعنی اگه همین جمله ی فارسی رو بگن که یک انگلیسی زبان ترجمه کنه اونا میرن دنبال کلماتی که محاوره ای تر ه و معنی جمله هم در مغز جمله شان نهان است پس راز اصلی این انگلیسی یاد گرفتن اینه که شما برده ی کلمات نباشید و کلمات مثله برده ای در دست شما باشند و بتوانید از کلمات مختلف برای رساندن معنی استفاده کنید، این رو جدی بگیرید چون اگر شما برده ی کلمات باشید باید فقط بشینید کلمه حفظ کنید و در نتیجه هم لب از دهان باز کنید جلوی یک انگلیسی زبان در هر کجایه دنیا، متوجه میشود که شما یک تازه کار هستید حتی اگر ده هزار کلمه هم در ذهنتان حک شده باشه معنیش، ولی نمیتونید بفهمید هر کلمه ای در چه حالتی استفاده میشود، ببخشید واقعا من مترجم و معلم خصوصی زبانم واسه همین مثل معلم ها سعی میکنم مثله معلم هایه با شرف رمز و راز یادگیری هر چیزی رو در ابتدا بهتون متذکر بشم که خدایی نکرده راه و اشتباه نرین و کارتون بشه کلمه حفظ کردن، چون به این شکل به هیچ جایی نمیرسید، بزارید خیالتون و راحت کنم حتی اگر باعث ناراحتیتون میشه )
3. I’ll be happy if it helps even a single person.
خوشحال می شوم اگر حتی به یک نفر هم کمک کند.
( احساسی تر )
4. Even helping one person makes it worth it.
حتی کمک به یک نفر هم باعث می شود ارزشش را داشته باشد.
( زیبا و فلسفی تر )
میتونم این جمله را به اشکال مختلف تغییر بدم ولی معنی جمله را به شما برساند، این یعنی یادگیری نه حفظ کردن، این یعنی کلمه ها برده ی من در ساخت یک جمله هستند نه من برده ی کلمات.

مثال های admittance:
1. No admittance without a pass.
بدون کارت اجازه ورود، ورود ممنوع است.
( تابلوهایی که در مکان های امنیتی نصب می شن. )
2. He was denied admittance to the club because he wasn’t a member.
اجازه ی ورود به باشگاه به او داده نشد چون عضو نبود.
باز هم معذرت میخوام که از ترجمه ی یک کلمه مثله Admittance به ترجمه ی چند کلمه ی دیگر و آموزش آنها در حالت های مختلف رسیدم در نهایت، امیدوارم منظورم را فهمیده باشید، من فقط 2 هفته است که در آبادیس هستم ولی سعی میکنم از این به بعد بجای اینکه برای یک کلمه صد تا معنی ردیف کنم 2، 3 تا ترجمه اصلی از اون کلمه بدم ولی چیزی که از ترجمه مهمتره اینه که هر کلمه ای در چه نوع جمله ای و در چه صورتی استفاده میشود، موفق باشید مجلات الکترونیکی بروز بخوانید و معانی که نمیدانید معنیشان را حتما زیرش خط بکشید تا ترجمشو بفهمید و اونجاست که میبینید که وقتی اون کلمه را مثلا برای ترجمه در گوگل ترنسلیت یا آبادیس میزنید میبینید که شاید معنی آن کلمه جز ترجمه های اصلی آن کلمه نیست ولی در معانی آبادیس میبینید که در جایگاه معانی فرعی نوشته شده، اونوقت میفهمید که اون کلمه در چنین جمله هایی استفاده میشود و معنی آن در 90 درصد اوقات چیز دیگریست. فیلم جدید با زیرنویس انگلیسی ببینیدو اگر سوالی داشتید من باز هم در خدمتتون هستم.

1. ورود؛ حقِ ورود، اجازه ورود
2. ضریبِ هدایت ( برق )
ورود، دخول، پذیرش
اجازه ورود
.
access
پذیرش
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : admit
✅️ اسم ( noun ) : admittance / admission / admissibility
✅️ صفت ( adjective ) : admissible
✅️ قید ( adverb ) : admittedly
جذب مانند جذب حرارتی
admittance ( مهندسی برق )
واژه مصوب: رهدهی
تعریف: معیار سهولت شارش جریان در یک مدار
ضریب هدایت