admiration

/ˌædməˈreɪʃn̩//ˌædməˈreɪʃn̩/

معنی: تحسین، شگفت، پسند، حیرت، تعجب
معانی دیگر: ستایش، شایستگی، پسندیدگی، تمجید، شگفتی، حیرت (به خاطر خوبی چیز)، (چیز یا شخص) مورد تحسین

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a feeling of wonder, awe, or deep respect.
مترادف: appreciation, esteem, regard, respect
متضاد: contempt, disapproval, disdain, scorn
مشابه: adoration, affection, approval, awe, devotion, estimation, favor, honor, reverence, veneration, wonder, worship

- Her courageous story filled us with admiration.
[ترجمه Newsha] داستان شجاعانه ی او ما را از تحسین پر کرد
|
[ترجمه Half-Angel] داستان شجاعت او تحسین مارا بر انگیخت.
|
[ترجمه گوگل] داستان شجاعانه او ما را پر از تحسین کرد
[ترجمه ترگمان] داستان شجاع او ما را با ستایش پر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the act of admiring.
مترادف: admiring, appreciation, respect
متضاد: disapproval, hatred
مشابه: adoration, affection, approval, devotion, esteem, favor, reverence, veneration

جمله های نمونه

1. admiration kindled his pale face
تحسین چهره ی رنگ پریده ی او را برافروخته کرد.

2. people poured admiration on her
مردم او را غرق تحسین کردند.

3. to have admiration (for)
تحسین کردن،قابل ستایش دانستن

4. to draw everyone's admiration
تحسین همگان را برانگیختن

5. his speech heightened my admiration for him
نطق او تحسین مرا نسبت به وی بیشتر کرد.

6. he looked at the rugs with admiration
با شگفتی به فرش ها نگریست.

7. men looked at julie in mute admiration
مردها با تحسین همراه با سکوت به جولی نگاه می کردند.

8. alexander's courage and military skill won the admiration of his soldiers
شجاعت و مهارت نظامی اسکندر تحسین سربازانش را جلب کرد.

9. she soon became the polestar of everyone's admiration
به زودی مرکز تحسین همگان شد.

10. her artful modifications of the play's text filled everyone with admiration
دخل و تصرف های هنرمندانه ی او در متن نمایشنامه همه را غرق تحسین کرد.

11. she played the piano so rarely that everyone was filled with admiration
او چنان عالی پیانو زد که همه غرق تحسین شدند.

12. Charles displays unreserved admiration for his grandfather.
[ترجمه گوگل]چارلز بی دریغ از پدربزرگش تحسین می کند
[ترجمه ترگمان]چارلز احساسات پدربزرگ خود را بی پرده نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Her handling of the crisis fills me with admiration.
[ترجمه گوگل]مدیریت او از بحران مرا با تحسین پر می کند
[ترجمه ترگمان]طرز برخورد او با بحران، مرا تحسین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His speech called forth admiration from all the people present.
[ترجمه گوگل]سخنرانی او تحسین همه مردم حاضر را برانگیخت
[ترجمه ترگمان]از همه حاضران تحسین و تمجید می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Inwardly, I had a sneaking admiration for them.
[ترجمه گوگل]در باطن، تحسین یواشکی آنها را داشتم
[ترجمه ترگمان]Inwardly، من برای آن ها تحسین می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She won the admiration of many people in her battle against cancer.
[ترجمه گوگل]او در مبارزه با سرطان تحسین بسیاری از مردم را برانگیخت
[ترجمه ترگمان]او در جنگ با سرطان بسیاری از مردم را تحسین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Her wit and intelligence extorted their admiration.
[ترجمه گوگل]هوش و ذکاوت او تحسین آنها را برانگیخت
[ترجمه ترگمان]هوش و ذکاوت او را تحسین می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Maria looked at the skirt with admiration.
[ترجمه گوگل]ماریا با تحسین به دامن نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]ماریا با تحسین به آن دامن نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. He gained the admiration of the whole world.
[ترجمه گوگل]او تحسین تمام جهان را برانگیخت
[ترجمه ترگمان]او از همه دنیا تعریف و تمجید می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تحسین (اسم)
acclaim, praise, admiration, applause, acclamation

شگفت (اسم)
admiration, wonder, surprise, amazement, wonderment

پسند (اسم)
admiration, choice, approbation, selection

حیرت (اسم)
bewilderment, admiration, enthusiasm, wonder, surprise, amazement, wonderment, perplexity, astonishment, consternation, delight, rapture, puzzlement, quandary

تعجب (اسم)
admiration, wonder, surprise, amazement, wonderment, marvel, amaze

انگلیسی به انگلیسی

• enchantment, affection; adoration, veneration
admiration is a feeling of great liking and respect.

پیشنهاد کاربران

And I observed with admiration the unconcern with which they wiped their fingers on their chair when they thought no one was looking.
و من با تحسین به آنها نگاه می کردم که وقتی خیال می کردند بقیه حواسشان به آنها نیست با خونسردی انگشتشان را با صندلی پاک می کردند
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅️ فعل ( verb ) : admire
✅️ اسم ( noun ) : admiration / admirer
✅️ صفت ( adjective ) : admirable / admiring
✅️ قید ( adverb ) : admirably / admiringly
تحسین
تعجب . حیرت

بپرس