administrative body

جمله های نمونه

1. Committees should cease to be executive or administrative bodies and should concentrate on policy determination.
[ترجمه گوگل]کمیته‌ها باید دیگر نهادهای اجرایی یا اداری نباشند و بر تعیین خط مشی تمرکز کنند
[ترجمه ترگمان]کمیته ها باید قطع شوند تا ارگان های اجرایی یا اجرایی باشند و باید بر عزم سیاسی تمرکز کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Robson recognized that, throughout history, courts have performed administrative functions and administrative bodies have undertaken judicial functions.
[ترجمه گوگل]رابسون تشخیص داد که در طول تاریخ، دادگاه ها وظایف اداری و نهادهای اداری وظایف قضایی را بر عهده داشته اند
[ترجمه ترگمان]رابسون در طول تاریخ، وظایف اجرایی و نهاده ای اجرایی را انجام داده است و وظایف قضایی را تقبل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Besides this diocesan system of priestly pastoral care, there are two other administrative bodies of crucial importance.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این سیستم اسقف‌نشینی مراقبت‌های شبانی، دو نهاد اداری دیگر نیز وجود دارد که اهمیت حیاتی دارند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این نظام اسقفی مراقبت از شبانی کشیشی، دو نهاد اداری دیگر از اهمیت حیاتی برخوردار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is the most important characteristic that the administrative body has privileges in administrative contract.
[ترجمه گوگل]مهم ترین ویژگی این است که دستگاه اداری در قرارداد اداری دارای امتیاز است
[ترجمه ترگمان]این مهم ترین مشخصه است که نهاد اجرایی در قرارداد اداری دارای مزایایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Privileges of administrative body play significant roles in the establishment, utilization and relief of administrative contract.
[ترجمه گوگل]امتیازات دستگاه اداری نقش بسزایی در ایجاد، بهره برداری و رفع قرارداد اداری دارد
[ترجمه ترگمان]امتیازات اعضای اجرایی نقش مهمی در ایجاد، کاربرد و آسایش قرارداد اداری ایفا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Article 32 . applicant, while applying to an administrative body for reconsideration, shall submit a for reconsideration.
[ترجمه گوگل]ماده 32 متقاضی در حین مراجعه به یک نهاد اداری برای بررسی مجدد، باید برای بررسی مجدد اقدام کند
[ترجمه ترگمان]ماده ۳۲ متقاضی، در حین درخواست برای یک بدنه اجرایی برای تجدید نظر، باید یک درخواست تجدید نظر را ارسال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If consultation fails, the administrative body immediately over the two parties shall designate jurisdiction.
[ترجمه گوگل]اگر مشورت ناموفق باشد، مرجع اداری بلافاصله دو طرف صلاحیت قضایی را تعیین می کند
[ترجمه ترگمان]اگر مشورت با شکست مواجه شود، هیات اجرایی بلافاصله از دو طرف حوزه قضایی را تعیین خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Article The administrative body for reconsideration shall not apply conciliation in handling reconsideration cases.
[ترجمه گوگل]ماده دستگاه اداری برای رسیدگی مجدد در رسیدگی به پرونده های تجدیدنظر مصالحه نمی کند
[ترجمه ترگمان]ماده \" بدنه اجرایی برای تجدید نظر نباید در رسیدگی به پرونده های بازنگری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Applicants shall have to approach only one administrative body in connection with an application.
[ترجمه گوگل]متقاضیان باید در ارتباط با درخواست فقط به یک نهاد اداری مراجعه کنند
[ترجمه ترگمان]متقاضیان باید تنها یک بدنه اجرایی در ارتباط با یک برنامه داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The whole approach is flexible and has a great strength in the direct link to the highest administrative body.
[ترجمه گوگل]کل رویکرد منعطف است و قدرت زیادی در ارتباط مستقیم با بالاترین ارگان اداری دارد
[ترجمه ترگمان]کل این رویکرد انعطاف پذیر است و قدرت زیادی در ارتباط مستقیم با بالاترین نهاد مدیریتی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Article A company's domicile is the place where the company's administrative body is located.
[ترجمه گوگل]ماده اقامتگاه شرکت محل استقرار دستگاه اداری شرکت است
[ترجمه ترگمان]محل اقامت یک شرکت مکانی است که در آن بدنه اجرایی شرکت در آن قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The legal responsibilities of tax cover the legal responsibility of tax authority as the main administrative body, the legal responsibility of tax staff and the legal responsibility of comparative.
[ترجمه گوگل]مسئولیت های قانونی مالیاتی شامل مسئولیت قانونی سازمان مالیاتی به عنوان مرجع اصلی اداری، مسئولیت قانونی کارکنان مالیاتی و مسئولیت قانونی تطبیقی ​​می باشد
[ترجمه ترگمان]مسئولیت های قانونی مالیات بر عهده گرفتن مسئولیت قانونی اختیارات مالیاتی به عنوان نهاد اصلی اداری، مسئولیت قانونی کارکنان مالیاتی و مسئولیت قانونی تطبیقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Without The Rotary Foundation, RI would be just another administrative body.
[ترجمه گوگل]بدون بنیاد روتاری، RI فقط یک نهاد اداری دیگر خواهد بود
[ترجمه ترگمان]بدون بنیاد روتاری، RI تنها یک بدنه اجرایی دیگر خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Such meetings supplement the work of the curia —an administrative body made up of congregations, councils, and commissions—in helping the pope govern the Roman Catholic Church.
[ترجمه گوگل]چنین جلساتی مکمل کار کوریا - یک نهاد اداری متشکل از جماعت، شوراها و کمیسیون‌ها - در کمک به پاپ برای اداره کلیسای کاتولیک روم است
[ترجمه ترگمان]چنین جلساتی، کار of را تکمیل می کند - یک هیات اجرایی متشکل از دسته ها، شوراها و کمیسیون ها - در کمک به پاپ برای اداره کلیسای کاتولیک رم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• management, group or institution which oversees something

پیشنهاد کاربران

هر ارگان یا سازمان دولتی که مسئول مدیریت و اجرای مقررات، قوانین و سیاست های دولتی است
مثال : qualitative analysis by both decision - making and administrative bodies, needs to be carried out.
تجزیه و تحلیل کیفی توسط نهادهای تصمیم گیری و اداری، نیاز به انجام دارد.

بپرس