مترادف؛
administrative coordinator, financial agent, legal administrator, operations manager
هماهنگ کننده اداری، نماینده مالی، مدیر حقوقی، مدیر عملیات
مثال؛
The admin agent ensured all loan documents were processed correctly.
... [مشاهده متن کامل]
As an administrative agent, she coordinated between the legal team and the finance department.
The bank appointed an admin agent to oversee the syndicated loan agreement.
کاربرد در امور مالی: در وام های مشارکتی و قراردادهای اعتباری، نماینده اداری وظایف مدیریتی و هماهنگی بین وام گیرنده و وام دهندگان را انجام می دهد.
کاربرد در حقوق و تجارت: در قراردادهای حقوقی و تجاری، نماینده اداری مسئول مدیریت اسناد، هماهنگی بین طرفین، و اجرای فرآیندهای قانونی است.
هماهنگ کننده اداری، نماینده مالی، مدیر حقوقی، مدیر عملیات
مثال؛
... [مشاهده متن کامل]
کاربرد در امور مالی: در وام های مشارکتی و قراردادهای اعتباری، نماینده اداری وظایف مدیریتی و هماهنگی بین وام گیرنده و وام دهندگان را انجام می دهد.
کاربرد در حقوق و تجارت: در قراردادهای حقوقی و تجاری، نماینده اداری مسئول مدیریت اسناد، هماهنگی بین طرفین، و اجرای فرآیندهای قانونی است.