adjuvant

/ˈædʒəvənt//ˈædʒʊvənt/

معنی: یاور، معین، دوای ممد، یاری کننده
معانی دیگر: وردست، یاری دهنده، کمک، دستیار، ممد، طب دوای ممد

جمله های نمونه

1. Objective: To increasing the proportion of adjuvant and reduce the cost in the brewage process.
[ترجمه گوگل]هدف: افزایش نسبت ادجوانت و کاهش هزینه در فرآیند دم کردن
[ترجمه ترگمان]هدف: افزایش نسبت of و کاهش هزینه در فرآیند brewage
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Methods: Using formula adjuvant as factor to optimize the ratio of Cataplasma base by homogeneous design.
[ترجمه گوگل]روش کار: استفاده از فرمول ادجوانت به عنوان فاکتور برای بهینه سازی نسبت پایه کاتاپلاسما با طراحی همگن
[ترجمه ترگمان]روش ها: استفاده از فرمول adjuvant به عنوان عاملی برای بهینه سازی نسبت پایه Cataplasma به وسیله طراحی همگن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It will be very adjuvant for you to foreshorten the essential points in the book.
[ترجمه گوگل]خلاصه کردن نکات ضروری در کتاب برای شما بسیار کمک کننده خواهد بود
[ترجمه ترگمان]برای شما بسیار مفید خواهد بود که نکات اساسی را در این کتاب به اشتراک بگذارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Rabbits were immunised with the methods of Freund's adjuvant and lymphocyte adsorption.
[ترجمه گوگل]خرگوش ها با روش های ادجوانت فروند و جذب لنفوسیت ایمن سازی شدند
[ترجمه ترگمان]خرگوش ها با روش های جذب Freund و جذب lymphocyte واکسینه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Adjuvant treatment is suggested to provide an added survival advantage.
[ترجمه گوگل]درمان کمکی برای ایجاد مزیت بقای اضافی پیشنهاد می شود
[ترجمه ترگمان]درمان adjuvant به ارایه یک مزیت زنده اضافه شده پیشنهاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. However, further adjuvant therapies should be investigated to improve the prognosis.
[ترجمه گوگل]با این حال، درمان های کمکی بیشتر باید برای بهبود پیش آگهی بررسی شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، درمان های دیگر درمانی باید برای بهبود روند درمان مورد بررسی قرار گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Adjuvant hemithoracic radiation therapy but not N 2 disease affects the risk of locoregional recurrence.
[ترجمه گوگل]پرتودرمانی کمکی همیتوراسیک اما نه بیماری N 2 بر خطر عود موضعی تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان] adjuvant hemithoracic radiation radiation but not not ۲ ۲ the the risk recurrence recurrence affects affects of of of of of of of of of of of of of of of of of of of of of of of of of of of of of of of of of of
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Now combination of unilateral salpingo- oophorectomy with adjuvant chemotherapy is the standard approach to treat patients with malignant ovarian germ cell tumors.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر ترکیب سالپنگوئوفورکتومی یک طرفه با شیمی درمانی کمکی، رویکرد استاندارد برای درمان بیماران مبتلا به تومورهای سلول زایای بدخیم تخمدان است
[ترجمه ترگمان]امروزه ترکیب of تک جانبه با شیمی درمانی با شیمی درمانی روش استانداردی است برای درمان بیماران مبتلا به تومورهای سرطانی بدخیم و سرطانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But incomplete adjuvant is adequate for subsequent injections.
[ترجمه گوگل]اما ادجوانت ناقص برای تزریق های بعدی کافی است
[ترجمه ترگمان]اما adjuvant ناقص برای تزریق های بعدی کافی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. VBT should be the adjuvant treatment of choice for patients with endometrial carcinoma of high - intermediate risk.
[ترجمه گوگل]VBT باید درمان کمکی انتخابی برای بیماران مبتلا به کارسینوم آندومتر با خطر بالا - متوسط ​​باشد
[ترجمه ترگمان]VBT باید روش adjuvant انتخاب برای بیماران با carcinoma endometrial از ریسک متوسط باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Study immunological adjuvant function of biodegradable microspheres for DNA immunization.
[ترجمه گوگل]مطالعه عملکرد کمکی ایمونولوژیک میکروسفرهای زیست تخریب پذیر برای ایمن سازی DNA
[ترجمه ترگمان]مطالعه function immunological immunological زیستی microspheres زیستی را برای ایمن سازی DNA مطالعه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This compound molecule is then administered with an adjuvant mixture consisting of an oil-in-water emulsion, MPL and QS2 a plant derivative used since the 1930s in veterinary medicine.
[ترجمه گوگل]سپس این مولکول ترکیبی با مخلوط کمکی متشکل از امولسیون روغن در آب، MPL و QS2 یک مشتق گیاهی استفاده می شود که از دهه 1930 در دامپزشکی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]سپس این مولکول مرکب با یک مخلوط adjuvant متشکل از امولسیون آب در آب، MPL و QS۲ یک مشتق گیاهی استفاده می شود که از دهه ۱۹۳۰ در پزشکی دامپزشکی به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A subgroup of adjuvant therapy-treated botryoid embryonal RMS in the gallbladder of young children, although rare, can have excellent prognosis.
[ترجمه گوگل]یک زیر گروه از RMS جنینی بوتریوئیدی تحت درمان با درمان کمکی در کیسه صفرا کودکان خردسال، اگرچه نادر است، می تواند پیش آگهی عالی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]یک گروه از adjuvant therapy تحت درمان botryoid embryonal RMS در کیسه صفرا کودکان جوان، اگرچه کمیاب است، می تواند پیش بینی خوبی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Attempts to improve the prospect of cure have been made by investigation of the advantages of adjuvant chemotherapy.
[ترجمه گوگل]تلاش هایی برای بهبود چشم انداز درمان با بررسی مزایای شیمی درمانی کمکی انجام شده است
[ترجمه ترگمان]تلاش ها برای بهبود چشم انداز درمان با بررسی مزایای شیمی درمانی انجام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The band containing each protein was cut out and the gel was emulsified in Freund complete adjuvant for injection.
[ترجمه گوگل]نوار حاوی هر پروتئین بریده شد و ژل در ادجوانت کامل فروند برای تزریق امولسیون شد
[ترجمه ترگمان]باند حاوی هر پروتئین بریده شد و ژل در Freund برای تزریق emulsified شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

یاور (اسم)
collaborator, aid, helper, assistant, adjutant, adjuvant, helpmate

معین (اسم)
supporter, helper, assistant, adjutant, adjuvant, lozenge, rhomb, rhomboid

دوای ممد (اسم)
adjuvant

یاری کننده (صفت)
adjuvant

تخصصی

[مهندسی گاز] ماده کمکی
[نساجی] ماده کمکی - افزایش دهنده اثر مواد دیگر
[معدن] ماده شیمیایی کمکی (فلوتاسیون)

انگلیسی به انگلیسی

• helper, assistant; substance or treatment that is used as a supplement to the primary treatment (medicine); substance added to an antigen or vaccine to increase the immune response (immunology)
helping, assisting, aiding; used as a supplementary treatment for illness (medicine)

پیشنهاد کاربران

موادکمکی
adjuvant ( پزشکی )
واژه مصوب: یاور 1
تعریف: ماده‏ای که همراه با ماده‏ای دیگر برای کمک به فعالیت آن به کار رود
تقویت کننده
افزودنی

بپرس