adjutant

/ˈædʒətənt//ˈædʒʊtənt/

معنی: کمک، یار، یاور، اجودان، معین، مساعد
معانی دیگر: وردست، معاون، (ارتش) آجودان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: adjutancy (n.)
(1) تعریف: a military officer who assists a commanding officer in administrative affairs.
مترادف: aide, aide-de-camp
مشابه: adjunct, deputy, subordinate

(2) تعریف: an assistant.
مترادف: adjunct, aide, assistant, helper
مشابه: girl Friday, man Friday

جمله های نمونه

1. I hurried to the Adjutant and he opened it to find an urgent request for a volunteer to serve in Southern Arabia.
[ترجمه گوگل]من با عجله نزد آجودان رفتم و او آن را باز کرد تا یک درخواست فوری برای یک داوطلب برای خدمت در جنوب عربستان پیدا کند
[ترجمه ترگمان]من با عجله به طرف آقای آجودان رفتم و او آن را باز کرد تا یک درخواست فوری برای خدمت در عربستان جنوبی بیابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The adjutant directed him to the hospital next door, giving him written instructions on how to find the ward.
[ترجمه گوگل]آجودان او را به بیمارستان همسایه راهنمایی کرد و به او دستورالعمل های کتبی در مورد چگونگی پیدا کردن بخش داد
[ترجمه ترگمان]آجودان او را به سمت در اتاق مجاور راهنمایی کرد و به او دستور داد که چگونه بخش را پیدا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The adjutant, the doctor and the intelligence officer sat and watched from a safe distance.
[ترجمه گوگل]آجودان، دکتر و افسر اطلاعات نشسته بودند و از فاصله ای مطمئن نظاره گر بودند
[ترجمه ترگمان]آجودان، پزشک و افسر اطلاعاتی که از فاصله دور نشسته بودند، نشسته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The adjutant went over to Kit Carson's tent and cleared it out.
[ترجمه گوگل]آجودان به سمت چادر کیت کارسون رفت و آن را خالی کرد
[ترجمه ترگمان]آجودان به چادر کیت کار سن رفت و آن را صاف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The adjutant turned away in shame and disgust.
[ترجمه گوگل]آجودان با شرم و انزجار روی برگرداند
[ترجمه ترگمان]آجودان با شرم و نفرت سر برگرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. My field officers and adjutant were all dead.
[ترجمه گوگل]افسران میدانی و آجودان من همه مرده بودند
[ترجمه ترگمان]افسران و آجودان من همگی مرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The adjutant general of Virginia believed that some means of insuring a speedy response from the militia might alleviate the problem.
[ترجمه گوگل]ژنرال آجودان ویرجینیا معتقد بود که برخی از ابزارها برای تضمین پاسخ سریع شبه نظامیان ممکن است مشکل را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]فرمانده adjutant ویرجینیا بر این باور بود که برخی راه ها برای تضمین واکنش سریع شبه نظامیان ممکن است مشکل را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There was no airfield defence, but the adjutant was happy enough, and apparently quite sane.
[ترجمه گوگل]هیچ دفاع فرودگاهی وجود نداشت، اما آجودان به اندازه کافی خوشحال بود و ظاهراً کاملاً عاقل بود
[ترجمه ترگمان]دفاع از فرودگاه در کار نبود، اما آجودان به اندازه کافی خوشحال بود و ظاهرا کاملا عاقل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The adjutant found Woolley with the armourer, checking ammunition before he allowed his machine-gun drums to be filled.
[ترجمه گوگل]آجودان وولی را با زره پوش پیدا کرد که قبل از اینکه اجازه دهد طبل مسلسلش را پر کند مهمات را چک می کرد
[ترجمه ترگمان]آجودان با the armourer، مهمات را پیش از آن که اجازه دهد دستگاه مسلسل را پر کند، پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The adjutant came out from behind the latrine screen, late in the morning, and squinted into the glare.
[ترجمه گوگل]آجودان از پشت پرده توالت، اواخر صبح بیرون آمد و به نور خیره کننده خیره شد
[ترجمه ترگمان]آجودان از پشت صفحه توالت بیرون آمد و صبح تا دیر وقت در نور خیره کننده پنجره چشم دوخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I'm going out myself with the adjutant to recce training areas.
[ترجمه گوگل]من خودم با آجودان برای مناطق آموزشی recce بیرون می روم
[ترجمه ترگمان]من خودم با آجودان به مناطق آموزشی recce می روم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Rick met his adjutant at the hatch.
[ترجمه گوگل]ریک با آجودان خود در دریچه ملاقات کرد
[ترجمه ترگمان]ریک آجودان خود را در دریچه دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I am Guardsman Valleroy, adjutant to Lt . Mumphreys.
[ترجمه گوگل]من نگهبان والروی هستم، آجودان ستوان مامفری ها
[ترجمه ترگمان]من از سرباز Guardsman و آجودان او هستم Mumphreys
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Conclusion The bibliotherapy is an effective adjutant method of rehabilitation for patients with depression.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری کتاب درمانی یک روش کمکی موثر برای توانبخشی بیماران مبتلا به افسردگی است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری روش bibliotherapy یک روش آجودان موثر برای توان بخشی بیماران مبتلا به افسردگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Hitler's SS adjutant Otto Gunsche poured gasoline over them and set fire to them.
[ترجمه گوگل]آجودان اس اس هیتلر، اتو گانشه، روی آنها بنزین ریخت و آنها را آتش زد
[ترجمه ترگمان]فرمانده SS، اتو Gunsche، بنزین را روی آن ها ریخت و آتش آن ها را آتش زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کمک (اسم)
support, accommodation, hand, adjoint, aid, service, help, assistance, helping, helper, assistant, succor, adjutant, subservience, avail, mate, relief, seconder, subserviency, furtherance, helpmeet, succorer

یار (اسم)
adjoint, partner, fellow, bloke, adjunct, sweetheart, friend, helper, alter ego, adjutant, gill, bosom friend, paramour, pal, buddy, billy, chummy, close friend, helpmate, turtledove, yokefellow, pard, playmate, succourer

یاور (اسم)
collaborator, aid, helper, assistant, adjutant, adjuvant, helpmate

اجودان (اسم)
adjutant

معین (اسم)
supporter, helper, assistant, adjutant, adjuvant, lozenge, rhomb, rhomboid

مساعد (صفت)
adjutant, favorable, conducive, friendly, propitious, auspicious, fortunate, large-hearted

انگلیسی به انگلیسی

• assistant to a commanding officer (military); assistant, aid
an adjutant is an army officer who deals with administrative work.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: An officer assisting a senior; helper 👥
🔍 مترادف: Assistant
✅ مثال: The adjutant relayed the general's orders to the troops.
مثال؛
For instance, a general might say, “My adjutant will brief you on the mission details. ”
In a military unit, the adjutant is responsible for maintaining personnel records and managing administrative tasks.
...
[مشاهده متن کامل]

During a military exercise, an adjutant might be seen coordinating the movements of troops.

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-assistant/
1. آجودان ( نظامی ) ( مخفف: Adj )
2. دستیار، معین
3. لک لکِ هندی
adjutant ( علوم نظامی )
واژه مصوب: فریار
تعریف: افسری که فرماندهان عالی‏رتبه را در امور مختلف، برای پیشبرد وظایف آنان یاری می‏کند

بپرس