adjustable

/əˈdʒəstəbl̩//əˈdʒʌstəbl̩/

معنی: تنظیم پذیر، تعدیل پذیر
معانی دیگر: تعدیل پذیر، تنظیم پذیر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of adjust.

جمله های نمونه

1. An adjustable spanner should do the job.
[ترجمه گوگل]یک آچار قابل تنظیم باید این کار را انجام دهد
[ترجمه ترگمان]یک آچار قابل تنظیم باید این کار را انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The bags have adjustable shoulder straps.
[ترجمه گوگل]کیف ها دارای بند شانه ای قابل تنظیم هستند
[ترجمه ترگمان]این کیسه ها دارای تسمه های شانه قابل تنظیم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. More expensive cameras have adjustable focusing.
[ترجمه گوگل]دوربین‌های گران‌تر دارای فوکوس قابل تنظیم هستند
[ترجمه ترگمان]دوربین های گران قیمت بیشتری با تمرکز قابل تنظیم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The chair has the virtue of being adjustable.
[ترجمه گوگل]این صندلی دارای ویژگی قابل تنظیم بودن است
[ترجمه ترگمان]صندلی این خاصیت را دارد که قابل تنظیم باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The height of the steering wheel is adjustable.
[ترجمه گوگل]ارتفاع فرمان قابل تنظیم است
[ترجمه ترگمان]ارتفاع فرمان قابل تنظیم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The height of the bicycle seat is adjustable.
[ترجمه گوگل]ارتفاع صندلی دوچرخه قابل تنظیم است
[ترجمه ترگمان]ارتفاع صندلی دوچرخه قابل تنظیم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This seat has the virtue of being adjustable.
[ترجمه گوگل]این صندلی از ویژگی قابل تنظیم بودن برخوردار است
[ترجمه ترگمان]این صندلی خاصیت قابل تنظیم دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. My car has an adjustable steering column.
[ترجمه گوگل]ماشین من دارای یک ستون فرمان قابل تنظیم است
[ترجمه ترگمان]ماشین من ستون فرمان قابل تنظیم دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The straps are fully adjustable to fit any size.
[ترجمه گوگل]بند ها کاملاً قابل تنظیم هستند تا متناسب با هر اندازه باشند
[ترجمه ترگمان]بندها کاملا قابل تنظیم هستند تا با هر اندازه مناسب باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Is the strap on this helmet adjustable?
[ترجمه گوگل]آیا بند این کلاه قابل تنظیم است؟
[ترجمه ترگمان]the رو تنظیم کرده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Gas cookers are adjustable in height to line up with your kitchen work top.
[ترجمه گوگل]اجاق گازها از نظر ارتفاع قابل تنظیم هستند تا با صفحه کار آشپزخانه شما هماهنگ شوند
[ترجمه ترگمان]اجاق گاز در ارتفاع قابل تنظیم قرار دارد تا در بالای سر کار آشپزخانه تان قرار بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The car has an adjustable steering column.
[ترجمه گوگل]این خودرو دارای ستون فرمان قابل تنظیم است
[ترجمه ترگمان]خودرو ستون فرمان قابل تنظیم دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The pilots sit high on adjustable seats for the best panorama, and their doors have vertically-sliding Perspex windows and integral arm-rests.
[ترجمه گوگل]خلبانان برای داشتن بهترین تصویر پانوراما روی صندلی‌های قابل تنظیم می‌نشینند و درهای آن‌ها دارای پنجره‌های Perspex کشویی عمودی و تکیه‌گاه بازوهای یکپارچه است
[ترجمه ترگمان]خلبان ها در صندلی قابل تنظیم برای بهترین چشم انداز می نشینند و درها به صورت عمودی از پنجره perspex و بازوی انتگرالی به صورت عمودی قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Many manufacturers offer packs with adjustable harnesses, allowing the wearer to get the correct fit.
[ترجمه گوگل]بسیاری از تولید کنندگان بسته هایی با مهارهای قابل تنظیم ارائه می دهند که به کاربر امکان می دهد تناسب مناسب را به دست آورد
[ترجمه ترگمان]بسیاری از تولید کننده ها packs را با harnesses قابل تنظیم پیشنهاد می کنند و اجازه می دهند که پوشنده لباس مناسب باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Accordingly managed floating was generally adopted when the adjustable peg was abandoned.
[ترجمه گوگل]بر این اساس شناور مدیریت شده به طور کلی زمانی که میخ قابل تنظیم رها شد به تصویب رسید
[ترجمه ترگمان]از این رو، هنگامی که میخ قابل تنظیم رها شد، شناور شناور به طور کلی مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تنظیم پذیر (صفت)
adjustable, tunable, tuneable

تعدیل پذیر (صفت)
adjustable

تخصصی

[سینما] قابل تنظیم
[برق و الکترونیک] قابل تنظیم
[مهندسی گاز] قابلیت تنظیم، قابل تطبیق
[نساجی] قابل تنظیم - قابل تطبیق
[ریاضیات] قابل تنظیم، قابل تطبیق، قابل تعدیل
[پلیمر] قابل تنظیم

انگلیسی به انگلیسی

• capable of being adjusted
if something is adjustable, it can be changed to different positions.

پیشنهاد کاربران

1. سازش پذیر، انطباق پذیر، تطبیق دادنی؛ تعدیل شدنی
2. قابل تنظیم، تنظیم کردنی
قابل تنظیم
For example: Adjustable wrench
آچار فرانسه
منطبق
adjustable ( مهندسی نقشه‏برداری )
واژه مصوب: سرشکنی‏پذیر
تعریف: ویژگی مشاهداتی که می‏توان به روش سرشکنی خطای آنها را به حداقل رساند
Able to adjust
• قابل تنظیم •
You can raise the microphone or lower it. It's adjustable.
• تو میتونی میکروفون رو بالاتر بگیری یا بلند ترش کنی. ( صدا رو جوری تنظیم کنی که بلند تر بشه ) اون قابل تنظیمه •

بپرس