فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: adjourns, adjourning, adjourned
حالات: adjourns, adjourning, adjourned
• : تعریف: to end or temporarily discontinue the proceedings of (a meeting or the like).
• مترادف: postpone, prorogue, suspend
• متضاد: convene
• مشابه: defer, delay, intermit, interrupt, shelve, stay, table
• مترادف: postpone, prorogue, suspend
• متضاد: convene
• مشابه: defer, delay, intermit, interrupt, shelve, stay, table
- The president adjourned the meeting when it was clear that no decision could be reached.
[ترجمه هیوا جلالی] رئیس جمعور این جلسه را زمانی که متوجه شد تصمیمی نمیتوانست گرفته بشود به تعویق انداخت.|
[ترجمه گوگل] رئیس جمهور در حالی جلسه را به تعویق انداخت که مشخص بود نمی توان تصمیمی گرفت[ترجمه ترگمان] رئیس جمهور این دیدار را زمانی به تعویق انداخت که مشخص بود هیچ تصمیمی نباید گرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This court is adjourned until next week.
[ترجمه گوگل] این دادگاه به هفته آینده موکول شد
[ترجمه ترگمان] این دادگاه تا هفته آینده به تعویق می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این دادگاه تا هفته آینده به تعویق می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• (1) تعریف: to end or temporarily discontinue the proceedings of a meeting or the like.
• مترادف: recess
• متضاد: convene, convoke
• مشابه: intermit
• مترادف: recess
• متضاد: convene, convoke
• مشابه: intermit
- The meeting adjourned after the final round of voting.
[ترجمه گوگل] جلسه پس از پایان رای گیری به تعویق افتاد
[ترجمه ترگمان] جلسه پس از دور نهایی رای گیری به تعویق افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] جلسه پس از دور نهایی رای گیری به تعویق افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We decided to adjourn and meet again next week.
[ترجمه گوگل] تصمیم گرفتیم به تعویق بیفتیم و هفته آینده دوباره همدیگر را ببینیم
[ترجمه ترگمان] ما تصمیم گرفتیم که هفته آینده دوباره همدیگر را ملاقات کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما تصمیم گرفتیم که هفته آینده دوباره همدیگر را ملاقات کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to transfer proceedings to another location.
• مترادف: repair
• مشابه: resort, retire, retreat, withdraw
• مترادف: repair
• مشابه: resort, retire, retreat, withdraw
- Let's adjourn to your office.
[ترجمه گوگل] بیایید به دفتر شما معطل شویم
[ترجمه ترگمان] بیا بریم دفترت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بیا بریم دفترت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید