adjoin

/əˌdʒɔɪn//əˈdʒɔɪn/

معنی: مجاور بودن، افزودن، پیوستن، متصل شدن، متصل کردن، وصلت دادن، پیوسته بودن
معانی دیگر: متصل بودن، هم کنار کردن یا شدن، هم مرز بودن یا کردن، به هم پیوسته کردن، ضمیمه کردن، مجاور بودن به، پیوسته بودن به

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: adjoins, adjoining, adjoined
• : تعریف: to be next to; abut.
مشابه: abut, butt, join, neighbor, touch

- Our lawn adjoins the one next door.
[ترجمه گوگل] چمن ما به چمن همسایه نزدیک است
[ترجمه ترگمان] چمن ما به سمت در بعدی منتهی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to be connected.
مشابه: abut, bound, butt, neighbor, touch

- The two hotel rooms adjoined.
[ترجمه پارسا خرمی] دو اتاق هتل مجاور هم بودند.
|
[ترجمه گوگل] دو اتاق هتل به هم چسبیده بودند
[ترجمه ترگمان] دو اتاق هتل در مجاورت آن ها قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The stables adjoin the west wing of the house.
[ترجمه گوگل]اصطبل ها به بال غربی خانه می پیوندند
[ترجمه ترگمان]اصطبل ها در مجاورت ضلع غربی خانه قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The two houses adjoin.
[ترجمه پارسا خرمی] دو خانه مجاور هم هستند.
|
[ترجمه گوگل]این دو خانه به هم نزدیکند
[ترجمه ترگمان]دو خانه مجاور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It's at this point that these three neighbourhoods adjoin.
[ترجمه گوگل]در این نقطه است که این سه محله به هم نزدیک می شوند
[ترجمه ترگمان]در این نقطه است که این سه همسایه مجاور هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Our two houses adjoin.
[ترجمه گوگل]دو خانه ما به هم نزدیکند
[ترجمه ترگمان]در همسایگی ما دو خانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Accordingly we adjoin G1 to our system also.
[ترجمه گوگل]بر این اساس ما G1 را به سیستم خود نیز متصل می کنیم
[ترجمه ترگمان]بر این اساس ما adjoin را به سیستم خود اضافه می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Putting golf, and amusements almost adjoin the site.
[ترجمه گوگل]قرار دادن گلف، و سرگرمی تقریبا در مجاورت سایت
[ترجمه ترگمان]قرار دادن گلف و سرگرمی ها تقریبا در همسایگی این سایت قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Sam: Hm. You can't altercate adjoin that. How could we live with ourselves if we let that appear? And just because we capital more money.
[ترجمه گوگل]سام: هوم شما نمی توانید با آن مجاورت کنید اگر بگذاریم ظاهر شود چگونه می توانیم با خود زندگی کنیم؟ و فقط به این دلیل که ما پول بیشتری سرمایه گذاری می کنیم
[ترجمه ترگمان]هوم تو نمی تونی با این موضوع کنار بیای چطور میتونیم با خودمون زندگی کنیم اگه بذاریم این اتفاق بیفته؟ و فقط به خاطر اینکه ما پول بیشتری داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. North is adjacent with Angola, Zambia, east, south adjoin Botswana and south Africa the west Atlantic.
[ترجمه گوگل]شمال با آنگولا، زامبیا، شرق، جنوب با بوتسوانا و جنوب آفریقا با غرب اقیانوس اطلس مجاور است
[ترجمه ترگمان]کره شمالی در مجاورت آنگولا، زامبیا، شرق، جنوب همسایه بوتسوانا و آفریقای جنوبی در غرب اقیانوس اطلس قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Its northern suburbs adjoin Staffordshire, and its southern and southwestern suburbs border on Hereford and Worcester.
[ترجمه گوگل]حومه شمالی آن به استافوردشایر و حومه های جنوبی و جنوب غربی آن با هرفورد و ورچستر همسایه است
[ترجمه ترگمان]در مجاورت Staffordshire قرار دارد و مرز جنوبی و جنوب غربی آن در Hereford و ووستر قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Generally this means having only adjoin the word or words that it limits.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، این به این معنی است که فقط کلمه یا کلماتی را که محدود می کند به هم چسبانده باشید
[ترجمه ترگمان]به طور کلی این به این معنی است که تنها در مجاورت کلمه یا کلمات قرار دارد که آن را محدود می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Section of an integrated chip. Adjoin with other sections.
[ترجمه گوگل]بخش یک تراشه یکپارچه با بخش های دیگر همراه شوید
[ترجمه ترگمان]بخش یک چیپ یکپارچه adjoin با بخش های دیگر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is forbidden to adjoin to a postcard any sample of merchandise.
[ترجمه گوگل]الحاق هرگونه نمونه کالا به کارت پستال ممنوع است
[ترجمه ترگمان]قرار است در مجاورت یک کارت پستالی هر نمونه کالای شما قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Canada and Mexico adjoin the United States of America.
[ترجمه پارسا خرمی] کانادا و مکزیک هم مرز ایالات متحده آمریکا هستند.
|
[ترجمه گوگل]کانادا و مکزیک در مجاورت ایالات متحده آمریکا هستند
[ترجمه ترگمان]کانادا و مکزیک در مجاورت ایالات متحده آمریکا قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I adjoin a copy of my lawyer's letter.
[ترجمه گوگل]من یک کپی از نامه وکیلم را پیوست می کنم
[ترجمه ترگمان]من یک نسخه از نامه وکیلم را می خواهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. If the enclosing sides adjoin each other[sentence dictionary], the area should be properly vented.
[ترجمه گوگل]اگر اضلاع محصور به یکدیگر [فرهنگ جملات] مجاورند، ناحیه باید به درستی تهویه شود
[ترجمه ترگمان]اگر طرفین در مجاورت یکدیگر قرار بگیرند [ فرهنگ لغت [ جمله ]، این ناحیه باید به درستی تخلیه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مجاور بودن (فعل)
abut, adjoin, border, bound

افزودن (فعل)
inset, increase, adjoin, add, enhance, augment, append, eke, subjoin, aggrandize, amplify, put on, imp, preponderate, redouble

پیوستن (فعل)
adhere, adjoin, associate, annex, couple, attach, affix, sort, meet, join, ally, affiliate, connect, catenate, weld, cleave, cement, cling, conjoin, consociate

متصل شدن (فعل)
adjoin, draw on

متصل کردن (فعل)
adjoin, join, connect, link, pin, colligate, apply, catenate, joggle

وصلت دادن (فعل)
adjoin, match, unite

پیوسته بودن (فعل)
adjoin

تخصصی

[ریاضیات] ملحق کردن، ضمیمه کردن، وصل کردن، منضم کردن

انگلیسی به انگلیسی

• touch; be next to, border on; attach, join
if one room, place, or object adjoins another, the two are next to each other; a formal word.

پیشنهاد کاربران

1. هم جوارِ . . . بودن، مجاورِ . . . بودن، همسایه . . . بودن، دیوار به دیوارِ . . . بودن، نزدیکِ . . . بودن
2. هم جوارِ هم بودن، مجاورِ هم بودن، نزدیکِ هم بودن
adjoin to
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : adjoin
✅️ اسم ( noun ) : adjacency
✅️ صفت ( adjective ) : adjacent / adjoining
✅️ قید ( adverb ) : adjacently
مجاور بودن، کنار چیزی بودن
to add or attach by joining - ibid

بپرس