adjective

/ˈædʒɪktɪv//ˈædʒɪktɪv/

معنی: صفت، وصفی، وابسته، تابع
معانی دیگر: (دستور زبان)، صفت (که اسم را وصف می کند مثل ((خوب)) در عبارت a good man)، فروزه، وابسته به صفت، عمل کننده مثل صفت، فرعی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: in grammar, a word that modifies a noun or noun equivalent.

- In the sentences "It was difficult work" and "The work was difficult," the word "difficult" is an adjective.
[ترجمه Hhhhh] کار اسان بود اسان یک صفت است
|
[ترجمه گوگل] در جملات «کار سخت بود» و «کار سخت بود» کلمه «سخت» صفت است
[ترجمه ترگمان] در جملات \"کار دشوار بود\" و \"کار دشوار بود\" واژه \"دشوار\" یک صفت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The teacher asked the students to use more interesting and descriptive adjectives in their writing.
[ترجمه سارا محمدی] معلم از دانش آموزان خواست تا از بیشتر از صفات کامل کننده و توصیفی استفاده کنند
|
[ترجمه گوگل] معلم از دانش آموزان خواست که در نوشته های خود از صفت های جذاب و توصیفی بیشتری استفاده کنند
[ترجمه ترگمان] معلم از دانش آموزان خواست تا از صفات برجسته و descriptive در نوشته های خود استفاده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: relating to or functioning as an adjective; adjectival.

- Relative clauses can be called adjective clauses because they modify nouns and noun equivalents.
[ترجمه گوگل] جمله های نسبی را می توان بند صفت نامید زیرا اسم ها و معادل های اسمی را تغییر می دهند
[ترجمه ترگمان] قیود نسبی را می توان کلمه صفت نامید زیرا اسم ها و معادل های اسم را اصلاح می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. predicate adjective
صفت گزاره ای

2. possessive adjective
صفت ملکی

3. "german" is a gentile adjective
((آلمانی)) صفت نشانگر ملیت است.

4. In 'a sudden movement', 'sudden' is an adjective in the attributive position.
[ترجمه گوگل]در «حرکت ناگهانی»، «ناگهانی» یک صفت در جایگاه اسنادی است
[ترجمه ترگمان]در یک حرکت ناگهانی، ناگهانی یک صفت در موقعیت attributive است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The word "bad" is an adjective.
[ترجمه غزل جون] کلمه*بد*یک صفت است
|
[ترجمه گوگل]کلمه "بد" یک صفت است
[ترجمه ترگمان]کلمه \"بد\" یک صفت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The function of an adjective is to describe or add to the meaning of a noun.
[ترجمه گوگل]وظیفه یک صفت توصیف یا افزودن به معنای یک اسم است
[ترجمه ترگمان]وظیفه یک صفت توصیف یا اضافه کردن به معنای یک اسم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In " the black cat " the adjective " black " modifies the noun " cat " .
[ترجمه گوگل]در " گربه سیاه " صفت " سیاه " اسم " گربه " را تغییر می دهد
[ترجمه ترگمان]در \"گربه سیاه\" صفت \"سیاه\" کلمه \"گربه\" را تغییر می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. "Enterprising" is not an adjective you would apply to him!
[ترجمه گوگل]"تشکر" صفتی نیست که برای او بکار ببرید!
[ترجمه ترگمان]\"اقدام کننده\" یک صفت نیست که برای او درخواست می دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. 'Reliable' is not an adjective that could be applied to my car.
[ترجمه گوگل]"قابل اعتماد" صفتی نیست که بتوان برای ماشین من به کار برد
[ترجمه ترگمان]قابل اعتماد بودن یک صفت نیست که می توان آن را به ماشین من اعمال کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In French the adjective must agree with the noun in number and gender.
[ترجمه گوگل]در زبان فرانسه این صفت باید از نظر تعداد و جنسیت با اسم مطابقت داشته باشد
[ترجمه ترگمان]در زبان فرانسه، صفت باید با اسم بر حسب تعداد و جنس موافق باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. 'My'is a possessive adjective.
[ترجمه گوگل]"My" یک صفت ملکی است
[ترجمه ترگمان]من یک صفت مالکیت گرا هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Every noun and adjective has 12 possible endings.
[ترجمه گوگل]هر اسم و صفت دارای 12 پایان ممکن است
[ترجمه ترگمان]هر اسم و صفت دارای ۱۲ پایانی ممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This time, Ward faced sidereal, an adjective that describes things related to stars or constellations.
[ترجمه گوگل]وارد این بار با sidereal روبرو شد، صفتی که چیزهای مربوط به ستارگان یا صورت های فلکی را توصیف می کند
[ترجمه ترگمان]این بار، وارد با یک sidereal، یک صفت که چیزهای مربوط به ستاره ها یا صور فلکی را توصیف می کند، رو به رو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Answer: a. Why: When creating an unusual adjective from other types of words, use a hyphen.
[ترجمه گوگل]جواب: الف چرا: هنگام ایجاد یک صفت غیر معمول از انواع دیگر کلمات، از خط فاصله استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]پاسخ: جواب چرا: هنگام ایجاد یک صفت غیر معمول از انواع دیگر کلمات، از خط تیره استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صفت (اسم)
qualification, accident, attribute, adjective, quality, epithet, determinative, schema

وصفی (صفت)
adjective, adjectival, descriptive, ordinal

وابسته (صفت)
relative, subordinate, associate, adjective, relevant, affiliate, dependent, related, interdependent, attached, attendant, akin, federate, appurtenant, germane

تابع (صفت)
subsidiary, ancillary, subordinate, incident, adjective, adherent, dependent, subservient, amenable, passive, tributary, sequacious, sequent, subordinative

انگلیسی به انگلیسی

• part of speech used to modify a noun (grammar)
in grammar, an adjective is a word which gives you more information about a noun. in the sentences `he had a beautiful smile' and `the house was quiet', `beautiful' and `quiet' are adjectives.

پیشنهاد کاربران

نعت
۲. صفت ( Adjective ) : صفت یک کلمه است که ویژگی های یا صفتی یک اسم را توصیف می کند. صفت ها برای افزودن جزئیات و توضیحات بیشتر به اسامی استفاده می شوند.
*برای مثال کلمات زیر صفت هستند:
1. Beautiful ( زیبا )
...
[مشاهده متن کامل]

2. Tall ( بلند )
3. Happy ( خوشحال )
4. Fast ( سریع )
5. Bright ( روشن )
6. Delicious ( خوشمزه )
7. Interesting ( جالب )
8. Cold ( سرد )
9. Big ( بزرگ )
10. Small ( کوچک )
11. Smart ( هوشمند )
12. Funny ( خنده دار )
13. Cold ( سرد )
14. Kind ( مهربان )
15. Busy ( مشغول )
16. Old ( پیر )
17. Comfortable ( راحت )
18. Beautiful ( زیبا )
19. Strong ( قوی )
20. Patient ( صبور )
21. Brave ( شجاع )
22. Happy ( خوشحال )
23. Wise ( دانا )
24. Loud ( بلند )
25. Soft ( نرم )
26. Angry ( خشمگین )
27. Tired ( خسته )
28. Generous ( سخاوتمند )
29. Honest ( صادق )
30. Curious ( کنجکاو )
31. Friendly ( صمیمانه )
32. Creative ( خلاق )
33. Hardworking ( پرتلاش )
34. Beautiful ( زیبا )
35. Clever ( باهوش )
36. Helpful ( کمک کننده )
37. Polite ( مودب )
38. Clean ( تمیز )
39. Patient ( صبور )
40. Delicious ( خوشمزه )
منبعCHATGPT3. 5

{ ترتیب و اولویت قرار گیری صفات در انگلیسی }
۱_ صفات بیان کننده تعداد یا quantity
❎ some , four , a , several
۲_ صفات بیان کننده ارزش یا value
❎ since , beautiful , delicious , lovely
۳_ صفات بیان کننده اندازه یا size
...
[مشاهده متن کامل]

❎ large , tall , huge , tiny
۴_ صفات بیان کننده شکل یا shape
❎ square , round
۵_ صفات بیان کننده دما و سن یا temperature و age
❎ hot , cold , young , old
۶_ صفات بیان کننده رنگ یا color
❎ red , purple , green
۷_ صفات بیان کننده ملیت یا nationality
❎ English , French , Iranian
۸_ صفات بیان کننده جنس یا material
❎ glass , silver , wooden
💢 Example : I saw an interesting old American movie with friends at home .
منبع : نرم افزار لرنیت
🇱 🇪 🇦 🇷 🇳 🇮 🇹
📘 تفاوت صفات ed و ing دار
ما از صفتی که به Ed ختم می شود برای شخصی که این احساس را دارد استفاده می کنیم اما از صفتی که به Ing ختم می شود برای شخص یا موقعیتی که احساس را ایجاد می کند استفاده می کنیم همچنین برای things از حالت ing دار صفت استفاده میکنیم
Examples : 📍I was really bored in that presentation.
That was a really boring presentation
What music do you listen to if you feel
depressed
What do you think is the most exciting ? sport or watch ?
منبع : کتاب امریکن انگلیش فایل ۳
𝙰𝚖𝚎𝚛𝚒𝚌𝚊𝚗 𝙴𝚗𝚐𝚕𝚒𝚜𝚑 𝙵𝚒𝚕𝚎 3
𝑪𝑶𝑴𝑴𝑶𝑵 𝑨𝑫𝑱𝑬𝑪𝑻𝑰𝑽𝑬𝑺
beautiful - ugly
good - bad
big - little
happy - sad
big - small
large - small
boring - interesting
long - short
cheap - expensive
noisy - quiet
clean - dirty
old - new
cold - hot
old - young
dangerous - safe
poor - rich
dry - wet
sour - sweet
easy - hard
strong - weak
easy - difficult
angry
hungry
bright
important
busy
intelligent
delicious
interesting
exciting
kind
famous
lazy
favorite
nervous
free
nice
fresh
ripe
healthy
serious
honest
wonderful
منبع : کتاب گرامر انگلیسی پایه
𝘽𝙖𝙨𝙞𝙘 𝙀𝙣𝙜𝙡𝙞𝙨𝙝 𝙂𝙧𝙖𝙢𝙢𝙖𝙧

هدف.
بعنوان مثال :
primary objective به معنی هدف اصلی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : adjective
✅️ صفت ( adjective ) : adjectival
✅️ قید ( adverb ) : adjectivally
ارج واژه
ارزواژه ( بهترین برگردان فارسی این می تواند باشد )
سنج واژه ( این برای واحدهای سنجش وزن و طول و مانند این ها مناسب است )
همچنین است:
فعل: کارواژه، قید: بندواژه ( این دو واژه پیشتر بوده است )
adjective ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: صفت
تعریف: یکی از مقوله های اصلی واژگانی که اسم را توصیف می کند
انواع صفت :
Attributive
Predicate
Compound
Coordinate
Non - coordinate
Proper
Absolute
Comparative
Superlative
Possessive
Simple
صفت : کلمه ای است که اطلاعات بیشتری در مورد یک اسم می دهد یا در واقع آن را توصیف می کند .
وصف جمله
وصف کردن
در علم پزشکی به مصرف کننده مواد گفته میشود
صفت جمله
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس