adjectival

/ˌædʒɪkˈtaɪvl̩//ˌædʒɪkˈtaɪvl̩/

معنی: صفتی، وصفی
معانی دیگر: سازنده ی صفت، صفت ساز، (دستور زبان)، وابسته به صفت، صفت مانند، عمل کننده مثل صفت

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: adjectivally (adv.)
• : تعریف: of, relating to, or functioning as an adjective.

- Past participles are often used in an adjectival manner, as, for example, the past participle "broken" in the phrase "a broken chair."
[ترجمه گوگل] فعل ماضی اغلب به صورت صفت استفاده می شود، به عنوان مثال، فعل ماضی "شکسته" در عبارت "یک صندلی شکسته"
[ترجمه ترگمان] از participles گذشته اغلب به روش adjectival استفاده می شود، مثلا \"participle\" در عبارت \"یک صندلی شکسته\" به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an adjectival suffix
پسوند صفت ساز

2. However, what the adjectival property actually qualifies is the property, and only the property, of that noun.
[ترجمه گوگل]با این حال، آنچه ویژگی صفت در واقع واجد شرایط است، خاصیت و فقط ویژگی آن اسم است
[ترجمه ترگمان]با این حال، آنچه که ویژگی adjectival واقعا واجد شرایط است، ویژگی و فقط ویژگی آن اسم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The different semantics of the adjectival syntactic construction is closely related to the different ways language users conceptualize the entities or the events.
[ترجمه گوگل]معنای متفاوت ساخت نحوی صفت، ارتباط نزدیکی با روش‌های مختلف کاربران زبان برای مفهوم‌سازی موجودیت‌ها یا رویدادها دارد
[ترجمه ترگمان]معانی مختلف ساختار نحوی adjectival مرتبط با روش های مختلف کاربران زبانی است که ماهیت یا وقایع را تصور می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Adjectival verb is a very common form in Russian.
[ترجمه گوگل]فعل صفت یک شکل بسیار رایج در زبان روسی است
[ترجمه ترگمان]فعل adjectival یک شکل بسیار رایج در زبان روسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The term velout é is from the French adjectival form of velour, meaning velvety.
[ترجمه گوگل]اصطلاح velout é از شکل صفت فرانسوی velour به معنای مخملی است
[ترجمه ترگمان]عبارت velout عبارت است از قالب adjectival فرانسوی، که به معنای مخمل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is also used in adjectival compounds.
[ترجمه گوگل]در ترکیبات وصفی نیز کاربرد دارد
[ترجمه ترگمان]آلوئه ورا هم چنین در ترکیبات adjectival استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Adjectival verbs can be transformed into adjectives in some cases.
[ترجمه گوگل]افعال وصفی را می توان در برخی موارد به صفت تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]افعال adjectival می توانند به صفت در برخی موارد تبدیل شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. However, after thorough investigation and multidimensional analysis, the author comes to the conclusion that they should be judged as adjectival forms in nature.
[ترجمه گوگل]با این حال، نگارنده پس از بررسی دقیق و تحلیل چند بعدی به این نتیجه می رسد که آنها را باید به عنوان صورت های صفتی در ماهیت قضاوت کرد
[ترجمه ترگمان]با این حال، پس از بررسی کامل و تحلیل چند بعدی، مولف به این نتیجه می رسد که آن ها باید به عنوان فرم های adjectival در طبیعت داوری شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The valence theory of cognitive grammar provides a powerful explanation to the semantic construction of the English adjectival syntactic construction.
[ترجمه گوگل]نظریه ظرفیت دستور زبان شناختی توضیح قدرتمندی برای ساخت معنایی ساخت نحوی صفت انگلیسی ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]نظریه ظرفیت دستور زبان شناختی، توضیح قدرتمندی را برای ساخت معنایی ساختار معنایی adjectival انگلیسی ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The focus of the debate has been on (a) whether or not we can see an adjectival verb as a word, and (b) how verbal it is.
[ترجمه گوگل]تمرکز بحث بر روی (الف) این بود که آیا می‌توانیم یک فعل صفت را به عنوان یک کلمه ببینیم یا نه، و (ب) چقدر فعل لفظی است
[ترجمه ترگمان]تمرکز مباحثه بر روی این موضوع است که آیا ما می توانیم فعل adjectival را به عنوان یک کلمه ببینیم، و (ب)چگونه کلامی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The last is transitional positioning, including transition from monosyllabic adjectival antonyms to repeated internal structure and that from different sentence elements to external functions.
[ترجمه گوگل]آخرین مورد، موقعیت یابی انتقالی است، از جمله انتقال از متضادهای صفتی تک هجا به ساختار درونی مکرر و از عناصر مختلف جمله به کارکردهای خارجی
[ترجمه ترگمان]آخرین عبارت، موقعیت انتقالی است، از جمله انتقال از تک سیلابی adjectival به ساختار درونی تکرار شده و از عناصر مختلف جمله گرفته تا توابع خارجی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In Chinese, a sentence can be embedded in a noun phrase to modify its head noun and such a process is called relativization. Relativization usually results in relative clauses or adjectival clauses.
[ترجمه گوگل]در زبان چینی، یک جمله را می توان در یک عبارت اسمی تعبیه کرد تا اسم سر آن را تغییر دهد و به چنین فرآیندی نسبی سازی می گویند نسبی سازی معمولاً منجر به جملات نسبی یا صفت می شود
[ترجمه ترگمان]در زبان چینی، یک جمله را می توان در یک عبارت اسمی قرار داد تا اسم خود را تغییر دهد و چنین فرآیندی به نام relativization نامیده می شود Relativization معمولا منجر به عبارات نسبی یا عبارات adjectival می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This paper discusses the confusion in writing forms of adjectival modifiers for mineralogical nomenclature, especially in Chinese, and analyses the reasons resulting in this situation.
[ترجمه گوگل]این مقاله سردرگمی در نوشتن اشکال تعدیل‌کننده‌های صفت برای نام‌گذاری کانی‌شناسی، به‌ویژه در زبان چینی را مورد بحث قرار می‌دهد و دلایل ایجاد این وضعیت را تحلیل می‌کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله در مورد ابهام در قالب های نوشتاری of adjectival برای نامگذاری میکروسکوپی، به خصوص در چینی ها بحث می کند و دلایل ناشی از این موقعیت را تجزیه و تحلیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صفتی (صفت)
adjectival

وصفی (صفت)
adjective, adjectival, descriptive, ordinal

انگلیسی به انگلیسی

• (grammar) pertaining to an adjective; used as an adjective
in grammar, adjectival means consisting of or relating to adjectives.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : adjective
✅️ صفت ( adjective ) : adjectival
✅️ قید ( adverb ) : adjectivally
adjectival ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: صفتی
تعریف: دارای ویژگی صفت

بپرس