صفت ( adjective )
مشتقات: adjacently (adv.)
مشتقات: adjacently (adv.)
• : تعریف: near or next to; adjoining.
• مترادف: abutting, adjoining, bordering, conterminous, contiguous, neighboring, next, proximate
• متضاد: detached, distant, faraway, nonadjacent, remote
• مشابه: close, flush, near, nearby, neighbor, next-door, side by side
• مترادف: abutting, adjoining, bordering, conterminous, contiguous, neighboring, next, proximate
• متضاد: detached, distant, faraway, nonadjacent, remote
• مشابه: close, flush, near, nearby, neighbor, next-door, side by side
- We are worried about the large dead tree on the property adjacent to ours; it could fall onto our house during a storm.
[ترجمه amin] ما نگران درخت مرده در ملک همسایه خود بودیم، در حین طوفان ممکن بود روی خانه ی ما بیفتد|
[ترجمه پاک نژاد] طوفان بسیار شدید بود. ما چشم به درخت خشکیده در ملک همسایه دوخته بودیم که هر لحظه امکان داشت روی خانه ی ما بیفتد|
[ترجمه گوگل] ما نگران درخت خشکیده بزرگ در ملک مجاور ما هستیم ممکن است هنگام طوفان به خانه ما بیفتد[ترجمه ترگمان] ما نگران آن درخت بزرگ و مرده در ملک مجاور ماست؛ در طول توفان می توانست به خانه ما بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- China is adjacent to India and many other countries.
[ترجمه گوگل] چین با هند و بسیاری از کشورهای دیگر همسایه است
[ترجمه ترگمان] چین در مجاورت هند و بسیاری از کشورهای دیگر قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] چین در مجاورت هند و بسیاری از کشورهای دیگر قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید