adjacency

/əˈdʒeɪsnsi//əˈdʒeɪsnsi/

معنی: مجاورت، نزدیکی، قرب جوار
معانی دیگر: همسایگی، در حوالی بودن، هم کناری

جمله های نمونه

1. When adjacency and multiple occupation are permitted, the figure becomes extrovert, expansionist.
[ترجمه حمیدرضارحمانی] مجاز بودن اشتغال یکسان در همسایگی باعث توسعه و برون گرایی می شود.
|
[ترجمه گوگل]هنگامی که مجاورت و مشاغل متعدد مجاز باشد، این چهره برونگرا و توسعه طلب می شود
[ترجمه ترگمان]وقتی مجاورت و اشغال متعدد مجاز هستند، این شکل برون گرایان، توسعه طلبانه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A line list that also contains adjacency information.
[ترجمه گوگل]لیست خطی که حاوی اطلاعات مجاورت نیز می باشد
[ترجمه ترگمان]یک لیست خط که حاوی اطلاعات مجاورت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Then a Region Adjacency Graph(RAG) based region merging algorithm was applied to get the final result from the initial segmentation.
[ترجمه گوگل]سپس یک الگوریتم ادغام منطقه مبتنی بر نمودار مجاورت منطقه (RAG) برای بدست آوردن نتیجه نهایی از تقسیم بندی اولیه استفاده شد
[ترجمه ترگمان]سپس الگوریتمی به نام Adjacency Graph (rag)برای ادغام الگوریتم برای بدست آوردن نتیجه نهایی از تقسیم بندی اولیه استفاده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Determining the adjacency is easy because the free list is maintained in order of decreasing address.
[ترجمه گوگل]تعیین مجاورت آسان است زیرا لیست رایگان به ترتیب کاهش آدرس نگهداری می شود
[ترجمه ترگمان]تعیین مجاورت آسان است چون لیست رایگان به ترتیب کاهش آدرس حفظ می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The topology was represented with scheme-tree and adjacency list in the new model with dada saved in the database, so that data redundancy had greatly reduced and evolution was depict distinctly.
[ترجمه گوگل]توپولوژی با طرح درخت و لیست مجاورت در مدل جدید با دادا ذخیره شده در پایگاه داده نشان داده شد، به طوری که افزونگی داده ها بسیار کاهش یافته بود و تکامل به طور مشخص به تصویر کشیده شد
[ترجمه ترگمان]توپولوژی با نمودارهای درختی - درخت و مجاورت در مدل جدید دادا ذخیره شده در پایگاه داده، به طوری که افزونگی اطلاعاتی به طور قابل توجهی کاهش و تکامل داده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Master graph adjacency list of definitions and applications, able to skillfully use the adjacency list.
[ترجمه گوگل]فهرست مجاورت گراف اصلی از تعاریف و کاربردها، قادر به استفاده ماهرانه از فهرست مجاورت است
[ترجمه ترگمان]فهرست مجاورت گراف فرعی از تعاریف و کاربردها، قادر به استفاده ماهرانه از فهرست مجاورت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. First of all, an adjacency list should be established and its composition chiefly includes orientation, capacity, flux and so on.
[ترجمه گوگل]اول از همه، باید یک لیست مجاورت ایجاد شود و ترکیب آن عمدتاً شامل جهت گیری، ظرفیت، شار و غیره باشد
[ترجمه ترگمان]اول از همه، یک لیست مجاورت باید ایجاد شود و ترکیب آن عمدتا شامل جهت گیری، ظرفیت، شار و غیره باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The algorithm considering the condition of planar adjacency relationship is defined again newly the general clustering.
[ترجمه گوگل]الگوریتمی که شرایط رابطه مجاورت مسطح را در نظر می گیرد، دوباره به تازگی به عنوان خوشه بندی کلی تعریف می شود
[ترجمه ترگمان]الگوریتم با در نظر گرفتن شرایط رابطه مجاورت مسطح بار دیگر به عنوان خوشه بندی عمومی تعریف می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Three methods of computing accessibility matrix from adjacency matrix are introduced in this paper.
[ترجمه گوگل]سه روش محاسبه ماتریس دسترسی از ماتریس مجاورت در این مقاله معرفی شده است
[ترجمه ترگمان]سه روش محاسبه ماتریس قابلیت دسترسی از ماتریس مجاورت در این مقاله معرفی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the adjacency of copulatory bursa is albumen gland and mucous gland, which secretes protein and mucus respectively and surround eggs.
[ترجمه گوگل]در مجاورت بورس جفتی غده آلبومین و غده مخاطی قرار دارد که به ترتیب پروتئین و مخاط ترشح می کند و اطراف تخم ها را احاطه می کند
[ترجمه ترگمان]در مجاورت of bursa، غده albumen و غدد mucous وجود دارد که به ترتیب به ترتیب پروتیین و مخاط را احاطه می کند و تخم های اطراف آن را احاطه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This paper discusses the application of adjacency matrix at the algorithm's analysis for traversing Graph, Minimum cost Spanning Tree, Topological sort and Critical Path.
[ترجمه گوگل]این مقاله کاربرد ماتریس مجاورت را در تحلیل الگوریتم برای عبور از نمودار، درخت پوشا حداقل هزینه، مرتب‌سازی توپولوژیکی و مسیر بحرانی مورد بحث قرار می‌دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله به بحث در مورد کاربرد ماتریس مجاورت در تحلیل الگوریتم برای پیمودن گراف، حداقل هزینه درخت پوشا، مرتب سازی Topological و مسیر بحرانی می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Based on the adjacency matrix network graph, the theoretical proof of the topological arithmetic is given.
[ترجمه گوگل]بر اساس نمودار شبکه ماتریس مجاورت، اثبات نظری محاسبات توپولوژیکی ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]براساس نمودار شبکه ماتریس مجاورت، اثبات تئوری حساب topological داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Although the adjacency matrix was a storage structure of finite automaton in common use, it was not proper to store all kinds of finite automata.
[ترجمه گوگل]اگرچه ماتریس مجاورت یک ساختار ذخیره‌سازی خودکار محدود در استفاده رایج بود، اما برای ذخیره انواع خودکارهای محدود مناسب نبود
[ترجمه ترگمان]اگر چه ماتریس مجاورت یک ساختار ذخیره سازی از ماشین متناهی در کاربرد متداول بود، اما برای نگهداری تمام انواع ماشین های متناهی مناسب نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Another matrix associated with G is the adjacency matrix.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از ماتریس های مرتبط با G، ماتریس مجاورت است
[ترجمه ترگمان]ماتریس دیگر مرتبط با G، ماتریس مجاورت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This Paper gives the Ascending Order Adjacency Matrix, and discribes its genera - ting process and application.
[ترجمه گوگل]این مقاله ماتریس مجاورت ترتیب صعودی را ارائه می دهد و فرآیند تولید و کاربرد آن را تشریح می کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله ماتریکس مرتب سازی صعودی سفارش را به ماتریکس می دهد و فرآیند و کاربرد آن را discribes می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مجاورت (اسم)
abutment, proximity, vicinity, presence, neighborhood, adjacency, surroundings, contiguity, propinquity, juxtaposition, vicinage

نزدیکی (اسم)
abutment, proximity, vicinity, adjacency, affinity, rapprochement, approximation, accession, adduction, imminence, verge, contiguity, going-on, imminency, propinquity, vicinage

قرب جوار (اسم)
adjacency

تخصصی

[ریاضیات] همجواری، مجاورت، همسایگی

انگلیسی به انگلیسی

• being located next to, being adjacent; nearness

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : adjoin
✅️ اسم ( noun ) : adjacency
✅️ صفت ( adjective ) : adjacent / adjoining
✅️ قید ( adverb ) : adjacently
همجواری

بپرس